ربابه مراداوا
ربابه مراداوا | |
---|---|
![]() ربابه مراداوا، خواننده شهیرموسیقی مقامی آذربایجانی
|
|
اطلاعات هنرمند | |
نام اصلی | ربابه اشراقی |
زادروز | ۲۱ مارس ۱۹۳۰ اردبیل, ایران |
اهل کشور | ایرانیتبار آذربایجانی |
درگذشت | ۲۸ اوت ۱۹۸۳ باکو, جمهوری آذربایجان |
سبکها | اپرا, فولکلور |
کار(ها) | خواننده |
مدت کار | ۱۹۴۷-۱۹۸۳ |
ربابه مراداوا (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۹۳۰ اردبیل - ۲۸ اوت ۱۹۸۳ باکو) خواننده ایرانیتبار آذربایجانی بود.
دوره کودکی
(ربابه اشراقی) در۲۱ مارس ۱۹۳۰ م درشهراردبیل درخانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. او در سنین نوجوانی در گروههای تئاتر و موسیقی اردبیل شرکت مینمود . پدرش روحانی خوش صدایی بود که قرآن را به نیکویی قرائت میکرد. زمانی که ربابه از رادیو ترانههای آذربایجانی را میشنید آرزو میکرد کهای کاش من هم خواننده میشدم . پدرش که علاقه او را میدید به او قول داده بود که اورا به دانشگاه موسیقی باکو بفرستد.
دوره مهاجرت
درسال ۱۹۴۳ م ربابه به اتفاق خانواده اش به آذربایجان وبه شهر علی بایراملی مهاجرت میکنند. اودرتئاترآن شهر شروع به فعالیت میکند . درسال ۱۹۵۰م یک گروه فرهنگی جهت اجرای برنامههای فرهنگی از باکو به آن شهر اعزام میشوند . درآن گروه، گروهی بود که تئاتر اجرا میکرد . ا زقضا خانمی که نقش خرامان خانم را ایفا مینود بیمار میگردد و مسئول شهر علی بایراملی به ربابه پیشنهاد بازی درآن نقش را مینماید .او با شوق میپذیرد . در راستای اجرای این نقش آوازی دربیات کرد میخواند که نظر علی عسگر علی اکبروف راجلب مینماید.
دوره موفقیت
علی عسگر علی اکبروف که استعداد ربابه را لمس کرده بود به اوپیشنهادکرد برای موفقیت بایستی به باکو برود . ربابه پیشنهاد او را میپذیرد.اودرمحضراستاتید بنام موسیقی آذربایجانی از جمله سیدشوشینسکی تحصیل مینماید.ازهمکلاسان ربابه میتوان به اسلام رضایف اشاره کرد . درسال ۱۹۵۳م ازکالج آصف زینالی باکو فارغ التحصیل میگردد. او از سال ۱۹۵۴م درسازمان اپرای آذربایجان و تئاتر Ballet شروع به فعالیت مینماید. او شروع به ایفای نقشهای اپرایی مینماید که تا ابد از ذهنها فراموش نخواهد گشت. نقشهای لیلی(اپرای لیلی ومجنون) و اصلی (اپرای اصلی وکرم) را برای چندسال متوالی ایفا میکند. به اعتراف عارف بابایف و نزاکت تیموراوا هیچ کس به زیبایی و ظرافت ربابه ایفای نقش ننمودهاست. خود ربابه گفتهاست: «من نقش لیلی را اجرا نمیکنم، بلکه بهانهای است که من بخت و اقبالم را اجرا کنم. آنچه که من میخوانم درفراق زادگاهم اردبیل است ...» .
دوره آخرعمر
او در اواخر عمر به بیماری دیابت مبتلا گردید. از او یک دختر بنام قمر به یادگار ماندهاست که اکنون در باکو در قید حیات است. او در سال ۱۹۸۳م در باکو همچنان که در حسرت اردبیل میسوخت دارفانی را وداع گفت. وصیت نموده بود که درمراسم تدفین وی استادکامیل جلیلوف ساز قوپوی بنوازد. و همچنین به خواهرش طاهره وصیت نموده بود که یک مشت خاک از حیات منزلشان در اردبیل بر روی قبرش بریزند تاقلب نا آرامش که در فراق اردبیل دلتنگ است آرام بگیرد.
خاطرات
طاهره اشراقی خواهر ربابه که خود از خوانندگان موسیقی آذربایجانی است خاطراتی از ربابه به شرح ذیل نقل میکند:
ربابه دلتنگ اردبیل بود. او برای شبهای زیبای اردبیل دلتنگ شده بود . برای زمستان اردبیل، برای بهار اردبیل . او همیشه بخاطر دوری از اردبیل سوخت و ساخت و گریست. میگفت: کاش راههای ایران - شوروی باز بود و من به هر زحمتی که شدهاست خود را به اردبیل میرساندم. هر ذره از خاکش را بوسیده و در آنجا میمردم. میراحمد عسکرلی از کارکنان مرزی شوروی نقل میکند:
ربابه برای نزدیکی به اردبیل اکثر کنسرتهایش رادر نوار مرزی آذربایجان و در همسایگی اردبیل اجرا مینمود. روزی که به آستارا (آستارای شوروی) آمده بود از مرزبان خواست تا مرز را برای او باز نمایند تا او خود را به اردبیل نزدیک حس کند . مرزبان با وجود خفقان شدید دولت شوروی با مسئولیت خویش مرز را فقط به خاطر حرمت و ارزش ربابه باز مینماید . ربابه خود رابه روی پل ارتباطی میرساند و باصدای حزینی ترانه قره گیلا راآنچنان برای اردبیل زمزمه میکند که اشک از گونههای خود و دیگر مرزبانان جاری میگردد.
آثار
- gal biza yar
- gejalar yoxosoz goymosan mani
- ahu kimi
- heidar babaya salam
- getma getma
- intizar
- gizim
- nadan oldu
- ay gunahsiz azizim
- qara gila
- taklik
- insaf eila