ياشاسين شاهين دژ
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : علي
 
 

قراخانیان

قراخانیان
ایلک خانیان
آل افراسیاب

(به ترکی: Karahanlılar)
متصرفات ایلک خانیان
Country  
پایتخت کاشغر
تاسیس
انحلال
۸۴۰
۱۲۱۱
دولت پادشاهی
 - موسس
مساحت تخمین ۱۰۲۵
 - جمعاً ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع
مذهب اسلام


قراخانیان (به ترکی: Karahanlılar) یا ایلک خانیان یا آل افراسیاب سلسله ترک‌نژادی بودند که از ۸۴۰ تا ۱۲۱۱ میلادی بر بخش‌هایی از آسیای میانه، از جمله ناحیه اسپیجاب و نواحی شمالی و جنوبی کوه‌های تیان شان

حکمرانی می‌کردند.


قراخانیان را شرق‌شناسان اروپایی از آن جهت به این نام خوانده‌اند که بیشتر در بخشی از لقب آنها واژه قره یا قرا وجود دارد و گرنه آنها را ایلک‌خانیان می‌نامیدند. به دلیل انتساب آنها به شهریار توران زمین، یعنی افراسیاب، آنها را آل افراسیاب نیز خوانده‌اند.

تاریخ

قراخانیان در اتحاد با اقوام ترک‌تبار همسایه قدرتهای کوچک فرارود را شکست دادند و در سامانیان را سرنگون ساختند. پایتخت قراخانیان در کاشغر قرار داشت.

قراخانیان در سده ۱۱ (میلادی) اسلام آوردند، در ۱۰۴۱ قلمرو آن‌ها به دو ایالت غربی و شرقی تقسیم شد، ابواسحاق ابراهیم فرمانروای ایالت غربی پایتخت خود را از سمرقند منتقل کرد و شهرهای مرزی از جمله چاچ و بخش‌هایی از فرغانه را تصرف کرد، اما با قدرت گرفتن سلجوقیان همسایگان جنوبی آن‌ها، درگیری میان قراخانیان و سلجوقیان در نهایت به تصرف سمرقند توسط سلطان ملکشاه سلجوقی انجامید و قراخانیان خراج‌گذار آنان شدند.

قراخانیان در اواخر قرن یازدهم زیر نفوذ قراختاییان همسایگان شمالی خود نیز درآمدند و در ۱۲۱۱ با شکست در برابر لشکر علاءالدین محمد خوارزمشاه به کلی مضمحل شدند.

فرمانرواها

فرمانروا سال فرمانروایی
(۶۱۹-۶۳۲)
بن براق (۶۳۳-۶۴۸)
(۶۴۸-۶۵۶)
(۶۵۶-۶۶۶)
(۶۶۶-۶۸۱)
(۶۸۱-۶۹۱)
(۶۹۱-۶۹۴)
بن سلطان حجاج (۶۹۴-۷۰۲)
پسر سیورغتمش (۷۰۲-۷۰۳)

 

 

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:58 ::  نويسنده : علي
 
 

خاندان آشینا

خاندان آشینا یا پانصد خانواده به یکی از قبایل ساکن در شمال چین که از امتزاج قبایل مختلف بوجود آمده‌بود، گفته می‌شود. در قرن پنجم میلادی قبایل و اردوهایی که با اقوام آشینا درهم آمیختند، نام «ترک» بر خود نهادند.

خاندان آشینا، که رهبران گوک‌ترک‌ها بودند به احتمال زیاد خاندانی ایرانی‌تبار بودند که بعدا زبان ترکی اختیار کردند اما هنوز عنوان‌های ایرانی شاهی خود نظیر خاتون و یبغو (چپ‌گویه) را حفظ کردند.

زبان‌شناسان و تاریخدانان متذکر می‌شوند که تقریبا تمامی عنوان‌های فرمان‌روایان در زبان ترکی اولیه از ریشه ایرانی هستند.

واژه‌شناسی

چینیان اتباع خان‌های آشینا را به این نام نمی‌نامیدند، بلکه آنان را «تو-کیو» می‌گفتند. این نکته را باید متذکر شد که چینیان در زبان خود مخرج «ر» ندارند. این نام بعدها از سوی دانشمند فرانسوی به صورت «تورکیوت» خوانده شد که در واقع تلفظ درست تر واژهٔ «تو-کیو» است که با مخرج «ر» همراه شده‌است. واژهٔ آشینا را برخی به معنای گرگ دانسته‌اند. در زبان مغولی گرگ را «شینو» می نامند. پیشوند «آ» که پیش از «شینو» آمده‌است، در زبان چینی نشانهٔ احترام است. بدین روال واژهٔ آشینو یا آشینا به معنی گرگ محترم و نجیب ‌است.

افسانه‌ای در مورد ترکان باستان

بنابر روایتی از که مربوط به هونها و سرزمین آنهاست، سرزمین ترکان مورد هجوم همسایگان قرار گرفت. همهٔ مردم آن سرزمین کشته شدند، تنها پسرکی زنده ماند و دشمنان دست و پای او را نیز بریدند و به میان باتلاق او را انداختند. ماده گرگی از پسرک آبستن شد سپس پسرک مرد. ماده گرگ به سرزمین آلتای رفت و در آنجا ده فرزند زایید. اندک اندک تعداد آنها فزونی یافت و از غار بدر آمدند و پس از گذشت زمان خود را فرمانروایان سرزمین هونهای غربی هستند که با نسل گرگ درهم آمیختند باید یادآور شویم که هونهای غربی به سال ۴۶۹ میلادی تار و مار شدند اما هفتاد و هفت سال بعد به سال ۵۴۵ میلادی مردمی در این سرزمین پدید آمدند که خود را تورکیوت می نامیدند از اینجا احتمال داده می‌شود که ترکان نه از امتزاج گرگ و انسان بلکه از اختلاط اقوام و قبیله‌ها پدید آمدند.

تاریخ

قبایل آشینا در ابتدا در غرب ایالت هونها در سدهٔ چهارم میلادی شرکت داشتند و بعد به تبعیت هون‌ها درآمدند ولی به سال ۴۳۹ میلادی، پس از شکست هون‌ها، به جنوب کوههای آلتای پناه بردند و در آنجا سکنی گزیدند. قبایل آشینا در ابتدا چون دارای زبانهای گوناگون بودند، ناگزیر زبان مغولی را به عنوان زبان مشترک خویش برگزیدند و با این زبان به تفهمیم و تفهم می‌پرداختند تا اینکه به سبب شکستهای پی در پی از امپراتوران چینی به جنوب آلتای رانده شدند. زبان ترکی زبانی است قدیمی ولی اقوام آشینا که از امتزاج قبایل مختلف بوجود آمده بودند، در این زمان بود که زبان ترکی را برای ارتباط برقرار کردن بایکدیگر انتخاب کردند. قبایل آشینا بعد از صد سال از شروع اتحاد چنان با هم جوش خوردند که به سال ۵۶۴ میلادی مجموعهٔ واحدی را تشکیل دادند که آنان را «ترک باستان» و یا «تورکیوت» نامیدند.

ترکان از سده‌های دراز در سرزمینهای چین و بخشی از اراضی سیبری می‌زیستند ولی تاریخ نگاران مبدأ تاریخ ترکان را سال ۵۶۴ میلادی دانسته‌اند در این سال بود که بومین خان تخستین ایلخان ترک، با امپراتوری وی واقع در چین پیمان اتحادی بست که سرانجام در سال ۵۵۲ میلادی این اتحاد، به شکست و نابودی خاقانات ترک را بوجود آورده و برهمهٔ سرزمین ژوژان‌ها فرمانروایی یافتند.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : علي
 
 

ایل افشار 

افشارها طایفه‌ای از ترکهای اغوز هستند که در ایران، ترکیه و افغانستان پراکنده‌اند. مراکز اصلی سکونت آنان استانهای فارس، کرمان و خراسان است؛ اما تیره‌هایی از آنان را در استانهای آذربایجان، زنجان، قزوین، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد و همدان می‌توان یافت.

معرفی

اَفشار یا اوشار یکی از ایل‌های ترکمان است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه‌های دودمان صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می‌شد: یکی قاسملو و دیگری قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند. ایل افشار ترک زبانند

افشارها در صحنه تاریخ

افشارها تحت اداره آق‌سنقر اتابکان موصل را تشکیل دادند و اینها در فتح آناطولی نقش مهمی ایفا نمودند. از طرف ملکشاه آق‌سنقر قاسم‌الدوله لقب گرفت و ولایت حلب یافت. عمادالدین زنگی حکومت اتابکان موصل را تشکیل داد(۱۱۴۶_۱۱۲۸) و از طرف خلیفه اقب فاتح گرفت و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. پسر و جانشین نورالدین محمود به علم و ادبیات علاقه داشت. شیرکوه (ابوحارث اسدالدین) و صلاح‌الدین ایوبی تحت لوای او بودند و به کمک او حکومت فاطمی را برانداختند(۱۱۷۱). بعد از صلاح‌الدین فرزندش نتوانست قدرت پدر را پیدا کند و در قرن سیزده میلادی تابع مغولها شدند. در نتیجه افشارها به جنوب آناطولی کوچ کردند و به کمک دیگر ترکمنان حکومت خانی قره‌مان را تشکیل دادند.

افشارهای آناطولی بیشتر از احفاد سه خانواده‌اند که از حلب آمده‌اند و عبارتند از:

  • قوت بیگلی اوغوللاری
  • گؤندؤز اوغوللاری
  • کوپک اوغوللاری

تیره‌های مستقل ایل افشار

پورممشالو، پیرمرادلو، آقاجان‌لو، ولی‌پور، قرایی، میرحسینی، فارسی‌مدان، میرجانی، قره‌قویونلو، قره‌گزلو، حمزه‌خانی، برآوردی، عمویی، غنچه‌ا‏، صادقی، رایینی، شهسواری، جامع‌بزرگی، مرادی، ساوندر، خبری.[۱۰]

فرهنگ و رسوم

قالیچه‌های افشار

از نظر قالی‌بافی، چادر نشینان افشار گره ترکی و روستائیان به کار می‌برند. در واقع اصالت قالیچه‌های کرمان را در کارهای ایلات افشار باید جستجو کرد که نقشه و طرز بافت آنها وجه مشترکی از هنر مردم آذربایجان و کرمان است که به خوبی با هم آمیخته شده‌است.

افشارهای ایران

افشارهای ایران عبارتند از:قره حسنلو ، قره گوزلو ، بکیشلو ،سعیدلو ، قرالرلو ،بدیرلو،عربلو، طرزیلو، شاملو، اصانلو، قاسملو، ایناللو، آراشلو، گؤندؤزلو، تکشلو، کهگیلولو، قرخلو، تکه‌لو و ایمیرلوو ... این طایفه‌ها از قبیله‌های گؤندؤزلو و کؤپک‌لو و افشارهایی که از آسیای میانه آمده‌اند، تشکیل یافته‌است.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:27 ::  نويسنده : علي
 
 

باشقیر

باشقیرها
Башҡорттар, Başqorttar
Bashkort Girls.jpg
باشقیرها
کل جمعیت

حدود 2 میلیون

نواحی با بیشترین جمعیت
Flag of Russia.svg روسیه 1,673,389  
Flag of Kazakhstan.svg قزاقستان 17,263  
Flag of Ukraine.svg اوکراین 4,253  
Flag of Uzbekistan.svg ازبکستان 3,707  
Flag of Kyrgyzstan.svg قرقیزستان 1,111  
Flag of Tajikistan.svg تاجیکستان ~900  
Flag of Belarus.svg بلاروس 607  
Flag of Latvia.svg لتونی 213  
Flag of Estonia.svg استونی 152  
Flag of Lithuania.svg لیتوانی 136  
زبانهای رایج
باشقیری, روسی
ادیان و مذاهب
اسلام سنی
گروه‌های نژادی مرتبط
سایر مردم ترک

باشقیرها (به سیریلیک: Башҡорттар) مردمانی از اقوام ترک ساکن آسیای میانه هستند. جمعیت آنان حدود ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر برآورد می‌شود که بیشتر در جمهوری باشقیرستان، روسیه زندگی می‌کنند. جمعیت باشقیرهای ساکن تاتارستان نیز قابل توجه است.مناطق اصلی زندگی باشقیرها در روسیه به غیر از تاتارستان و باشقیرستان ، شامل استان چیلیابینسک، استان ارنبورگ، سرزمین پرم، استان سامارا می‌باشد. همچنین باشقیرها بجز روسیه در کشورهایی مانند اوکراین، قزاقستان و تا حدودی ازبکستان هم ساکنند.

زبان باشقیرها، باشقیری نام دارد. این زبان از خانواده زبان‌های آلتایی، شاخه زبان‌های قبچاق بوده و بسیار نزدیک به زبان تاتار است. اکثر باشقیرها روسی را نیز می‌دانند. دین باشقیرها نیز عمدتا اسلام است.

ریشه شناسی نام

در مورد ریشه نام باشقیرها گمانه زنی های متفاوتی وجود دارد. که تا کنون هیچکدام از آنها بصورت رسمی پذیرفته نشده است. در زبان باشقیری نام این قوم باشقورت است.

  • آر.جی کوزیف نژادشناس مشهور بر این باور است که این نام از ترکیب (باش) بمعنی سر و (قورد) به معنی ایل ساخته شده است.
  • بر اساس ریشه شناسی های مربوط به قرن هجدهم نام باشقورت را بمعنی رهبر گرگان با گرگ رهبر دانسته اند.
  • دیگر مردم شناس روس بنام آلکتروف در دهه های پایانی سده نوزدهم پیشنهاد داد که نام این ایل به معنی ملت متفاوت یا ویژه بوده است.
  • ترک شناس مشهور دیگر بنام باسکاکوف مطرح نمود که باش در اصل (bẚdz) بوده و معنی برادر زن یا باجناق می داده و (gur) نیز به نام اوگریا یا مردمان فین‌واوگری اشاره دارد.
  • داگلاس مورتون دانلپ اعتقاد دارد که نام های بلغار و باشقیر همریشه هستند و معنی باشقیر را از بش قور یا بش گور یعنی پنج طایفه اوگریایی می داند.

ریشه نژادی باشقیرها

شناخت اصالت و ریشه و تبار باشقیرها تا حد زیادی پیچیده است. منطقه اصلی زندگی باشقیرها جنوب شرقی اورال و استپ های مجاور بوده که از دیرباز به مردمانی با تبارهای گوناگون و ریشه های نژادی فرهنگی متفاوت تعلق داشته است. در زمینه ریشه نژادی باشقیرها بصورت کلی سه نطریه اصلی و برجسته وجود دارد.


 

تاریخ

 
سواره باشقیر در سال 1845 میلادی

قدیمی ترین اطلاعاتی که درباره باشقیرها در تاریخ ثبت شده است به نویسندگان مسلمانی نظیر سلام ترجمان، ابن فضلان و ابوزید بلخی در سده های نهم و دهم میلادی باز می گردد. این منابع باشقیرها را به دو دسته مجزا در استپ های اورال و حاشیه رود دانوب در جوار ممالک بیزانس بخش بندی کرده اند. ابن رسته گزارش می دهد باشقیرها ضمن فتح کوه‌های اورال حوالی رود ولگا را هم در دست خویش داشته اند. در سده دوازدهم میلادی نخستین گزارش اروپایی ها درباره باشقیرها ثبت شده است که دو سیاح اروپایی ضمن توصیف زندگی باشقیرها نامشان را باستارچی(bastarci) عنوان کرده و بر این عقیده بوده اند که زبان این مردم همان زبان مجارها می باشد. از سده دهم تا چهاردهم اسلام میان جوامع باشقیر نفوذ پیدا کرد و دین تمامی این مردم را شامل شد. باشقیرها در سده سیزدهم میلادی تحت سیطره چنگیزخان مغول در آمدند . پس از پایان استیلای مغول در سده پانزدهم باشقیرها به سه دسته تحت تسلط نوقای، قازان و خانات سیبری از هم جدا شدند. باشقیرها که دوباره سرزمین های بسیاری را -اگرچه بصورت مجزا از یکدیگر- تحت انقیاد خود در آورده بودند به روسیه تزاری پیوستند. در سده های هفدهم و هجدهم شورش های گسترده ای از سوی باشقیرها در برابر ارتش روسیه رخ داد که به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شد. یکی از رهبران اصلی این شورش ها سعید صدیر نام داشت. این رهبر شورشی کارش در دهه پایانی قرن هفدهم به پایان رسید اما در سال 1705 میلادی بار دیگر یک شورش دیگر در باشقیرستان آغاز شد. سرکوب این شورش برای روسیه دوام چندانی نیاورد و در نهایت در سال 1735 رسما بین قوای روسیه تزاری و متحدان باشقیر جنگ بوقوع پیوست. این نبرد پس از شش سال بسود روسیه تحت رهبری پتر کبیر به پایان رسید. علت آغاز این نبرد برنامه دولتی روسیه برای تبعید باشقیرها به ایران و یا هندوستان بود. این برنامه به فرماندهی کیریلوف نامی آغاز شد در آغاز صدها روستا در آتش سوختند و هزاران نفر از باشقیرها بدست قوای روسیه تزاری قتل عام شدند. اقدام غافلگیرانه ای که باشقیرها برای مقابله با روس ها بکار بستند موفق واقع نشد و شمار بیشتری از اهالی باشقیر به تبع آن کشته شدند. با این وجود گاهی نیز پیروزی و توفیق از آن باشقیر ها بود و پس از شش سال با اعلام آتش بس در پی مرگ کیریلوف غائله خاتمه یافت و باشقیرها در همان حوال باقی ماندند. پس از انقلاب بلشویکی روسیه باشقیرستان در 1919 به عنوان بخشی خودمختار به اتحاد جماهیر شوروی پیوست و هم اکنون نیز دارای یک دولت خودمختار در خاک روسیه بنام باشقیرستان است.

فرهنگ

 
کشتی سنتی باشقیرها

ابن فضلان در گزارشی که از باشقیرها در سده دهم ارائه می دهد آن ها را غیر مسلمان توصیف می کند. وی ضمن ارائه اطلاعاتی درباره سنت ها و آیین های مردم باشقیر، دین آن ها را شاخه ای از تنگریسم بیان می کند. باشقیرها امروزه بیشتر مسلمان هستند و روند اسلام آوردن باشقیرها همراه با سایر ایلات و قبایل ترک آسیای مرکزی در حدود سده دهم میلادی آغاز شد. باشقیر ها حنفی مذهب هستند. زبان مردم باشقیر باشقیری نام دارد که در دسته زبان‌های قبچاقی قرار می‌گیرد. بیشتر مردم باشقیر زبان روسی می دانند و برخی این زبان را به مثابه زبان نخست خود بکار می برند.

با وجود زندگی در کشور روسیه برخی از مردم باشقیر همچنان دور از جوامع شهری بسر برده و به زندگی بدوی در استپ ها روزگار می‌گذرانند. این مردم هنوز برخی حماسه ها و اساطیر کهن خودشان مانند اورال باتیر و آقبوزات را زنده نگهداشته اند. این روایات کهن به رویدادهای نبردهای قهرمانانه پهلوانان باشقیر با نیروهای شیطانی می‌پردازد.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:18 ::  نويسنده : علي
 
 

گاگااوز

 

 

پرچم گاگااوز یری

Gagauz-children.jpg
 

گاگااوز یک قوم ترک‌تبار است که بیشتر در جنوب مولداوی (گاگاوزیا) و جنوب شرقی اوکراین (بودجاک) زندگی می‌کنند و جمعیتی در حدود ۲۴۰٬۰۰۰ نفر دارند. گاگاوزها نیز همانند چوواش‌ها، مسیحی‌مذهب هستند. اکثر آن‌ها ارتدکس و بعضی پروتستان می‌باشند.

این مردم به زبان گاگااوز از شاخهٔ اغوز خانوادهٔ زبان‌های ترکی صحبت می‌کنند که شامل آذربایجانی، ترکی ترکیه و ترکمنی نیز می‌شود.

پراکندگی جغرافیائی

گاگاوزها در بندر اودسا، و منطقه زاپوریژیای اوکراین، همچنین در کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، کاباردینو-بالکاریا (روسیه)و رومانی سکونت دارند. حدود ۲۰ هزار قاقاوز در مناطق بالکان یونان و بلغارستان زندگی می‌کنند.

تاریخ

اجداد گاگاوزها عشایر مهاجر اوز، شاخه‌ای از قوم اوغوز بوده‌اند. تاریخ نویسان بیزانس گذشت آنها از رود دانوب و ساکن شدن آنها را در بالکان یونان و بلغارستان درج نموده‌اند. آنها بعد از اسکان در این منطقه مسیحی گشته‌اند.

فعالیتهای ملی گرایانه در میان گاگاوزها تا سالهای هشتاد میلادی محدود به روشنفکران بود ولی با تجزیه شوروی و تمایل به نزدیکی با رومانی در مولداوی حرکت ملی فعالی برای استقلال صورت گرفت. در سال ۱۹۹۴ مجلس مولداوی خودمختاری گاگاوزیا (گاگاوز یری Gagauz Yeri) را به رسمیت شناخت و بدین ترتیب اختلاف به صورت مسالمت‌آمیزی برطرف شد.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:9 ::  نويسنده : علي
 

زبان تاتاری کریمه

Crymean Tatar lang.png
 

زبان تاتاری کریمه (Qırımtatar tili و Qırımtatarca) که به کریمه‌ای و ترکی کریمه هم معروف است، زبان تاتارهای ساکن شبه جزیره کریمه در ساحل دریای سیاه، جنوب اوکراین است. این زبان علاوه بر کریمه در آسیای میانه (به ویژه در ازبکستان) نیز گویشوران زیادی دارد. و همچنین توسط مهاجرین تاتار در ترکیه، بلغارستان و رومانی نیز تکلم می‌شود. زبان تاتاری کریمه از شاخه قبچاق خانواده زبان‌های ترکی می باشد.

شمار تاتارهای کریمه

جمعیت تاتارهای کریمه حدود ۴۵۶ هزار نفر برآورد می‌شود. ۲۶۰۰۰۰ نفر در شبه جزیره کریمه و حدود ۱۵۰ هزار مهاجر که در آسیای میانه (بیشتر ازبکستان) زندگی می‌کنند. در سرشماری سال ۱۹۸۹ شوروی شمار کریمه‌ای زبان‌ها ۲۵۱٬۵۳۷ نفر برآورد شده است.

جوامع کوچکتر کریمه‌ای هم در رومانی (۲۱۴۸۲ نفر در سرشماری سال ۲۰۰۲)، بلغارستان (۶۰۰۰ نفر در سال ۱۹۹۰) و لهستان، فنلاند و ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند. این زبان یکی از در معرض خطرترین زبان‌های قاره اروپا است..

تاریخ

شکل گیری لهجه‌های مختلف ترکی و تاتار در کریمه از نخستین یورش اقوام ترک زبان به شبه جزیره کریمه آغاز و تا دوران حکمرانی خانات کریمه ادامه یافت. البته در آن دوران زبان رسمی خانات کریمه ترکی و چغتای بودند. با گروش به اسلام زبان تاتار کریمه با خط فارسی عربی نوشته شد.

در ۱۸۷۶ گویش‌های گوناگون اقوام ترک این زبان به همت اسماعیل گاسپیرالی در یک زبان واحد جمع‌آوری شدند. با وجود آنکه زبان تاتارهای کریمه از شاخه قبچاق زبانهای ترکی بود، اما برای حفظ ارتباطات اهالی کریمه و عثمانیها ترجیح زیادی به یالی بویلوس از شاخه اغوز داده شد.

الفبای این زبان در ۱۹۲۸ با تغییر الفبای پارسی-عربی ترک‌های عثمانی به خط لاتین در دوران ترکیه نوین آتاتورک، الفبای یکسان ترکی که براساس خط لاتین و خصوصیات زبان‌های ترکی خلق شده بود، جای الفبای عربی را گرفت. با ظهور ملی گرایی روس به رهبری استالین خط رسمی نوشتن تاتار کریمه‌ای هم با خط همسایگان روس و اوکراینی آن‌ها یعنی سیریلیک جایگزین شد.

از اوایل دهه ۱۹۹۰ استفاده از خط لاتین دوباره رایج شده است، اما هنوز هم خط سریلیک (بیشتر در روزنامه‌ها و اشعار) به کار می‌رود. خط لاتین جدید تاتار کریمه‌ای همان خط یکسان ترکی است که دو حرف دیگر هم به آن افزوده شد: Ñ ñ و Q q.

موقعیت قانونی

به موجب قانون اساسی جمهوری خودمختار کریمه زبان های روسی و تاتاری کریمه دو زبان حمایت شده (ترجمه روسی متن اوکراینی: обеспечивается ... защита) هستند. این سند حق دسترسی تمام شهروندان این جمهوری به مکاتبات دولتی، گواهی تولد و امثال آن به هر دو زبان روسی و تاتاری کریمه را تضمین کرده است. به این ترتیب این دو زبان در شبه جزیره کریمه از جایگاهی مشابه یک زبان رسمی برخوردارند (قانون اساسی اکراین تنها زبان رسمی در تمام کشور را اکراینی معرفی کرده که با توجه به جمعیت عظیم روس و تعداد قابل توجه گویشوران زبان‌های متعدد خارجی در این کشور مسئله‌ای سیاسی و مربوط به هویت ملی است).

تاتاری کریمه همچنین زبان رسمی جمهوری شوروی سورغون از ۱۸ می ۱۹۴۸ به بعد بود. در جابه جایی‌های معروف استالین ۱۹۳۸۶۵ نفر از تاتارهای ساکن شبه جزیره کریمه در سال ۱۹۴۴ به نقاط دیگر شوروی تبعید شدند. از جمله ۱۵۱ هزار ۱۳۶ نفر به ازبکستان، ۸٬۵۹۷ نفر به مرو، ۴۲۸۶ نفر به قزاقستان و ۲۹٬۸۴۶ نفر به سایر مناطق شوروی.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 9:0 ::  نويسنده : علي
 
 

خاقانات غربی ترک 

 
خاقانات غربی ترک

خاقانات غربی ترک یا خاقانی غربی خاقاناتی بودند در آسیای میانه که در اثر منشعب شدن خاقانات ترک، در قرن هفتم میلادی بوجود آمدند. تأسیس این خاقانات در سال ۶۰۰ میلادی و انقراض آن در سال ۶۵۹ میلادی بود.

در سدهٔ پنجم میلادی، پانصد خانواده یا قبیلهٔ آشینا، (به انگلیسی: Ashina)، در شمال چین با هم متحد شدند. در آغاز زبان مغولی را بعنوان زبان مشترک خویش برگزیدند ولی تا اواسط سدهٔ ششم میلادی، افراد قبایل آشینا به زبان ترکی سخن می‌گفتند. چینیان اتباع خان‌های آشینا را «تو کیو» می‌گفتند. این نکته را باید متذکر شد که چینیان در زبان خود مخرج «ر» ندارند. واژهٔ ترک به معنای نیرومند و استوار است.

این قبایل در دامنهٔ کوه‌های اورال چنان در طول زمان با هم جوش خوردند که صد سال بعد به سال ۵۶۴ میلادی، مجموعهٔ واحدی را تشکیل می‌دادند که آنان را ترک باستان و یا تورکیوت نامیده‌اند. ترکان در مدتی کوتاه سرزمین وسیعی را به تصرف درآوردند و تا مرزهای ایران پیش تاختند. به سبب اختلافاتی که بین خاقانات ترک بوجود آمد در جنگی که از سال ۶۰۰ تا ۶۰۳ میلادی بطول انجامید، خاقانات ترک به دو خاقانات غربی و شرقی بخش شدند.

اندکی بعد رقابت و دشمنی میان دو خاقانات شرقی و غربی پدید آمد. امپراتوری چین که خاقانات ترک شرقی را دشمنی خطرناک می‌شمرد، راه اتحاد با خاقانات ترک غربی را در پیش گرفت. همچنین خاقانات ترک غربی روابط دوستانه‌ای با امپراتوری بیزانس داشت و دشمن ساسانیان بشمار می‌آمد.

مناسبات خاقانات ترک غربی و حاکمان محلی

در ابتدا سیاست ترک‌هایی که آسیای میانه را اشغال کرده بودند از سیاست هیتالیان تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت یعنی آنان به حاکمان محلی باج و مالیات می‌بستند. خاندان سلطنتی پیشین و قواعد و موازینی که در ایام گذشته، هنوز در محلات متداول بود، تغییر نپذیرفت ولی تدریجاً وضعیت تغییر کرد و ترک‌ها در آسیای میانه نظام ادارهٔ امور را فرا گرفتند. اعیان و اشراف ترک در حرص و طمع افتادند و والی ناحیهٔ چاچ (تاشکند کنونی) را کشته، به جای او «داله» نام ترک را نشاندند. در سال ۶۱۸ میلادی در عهد تونشخو یا تون جبغو خان حاکم خاقانات ترک غربی اصلاحاتی اعلان گردید که طبق آن خاقان مذکور تمام حاکمان محلی را والیان خود خوانده، به همهٔ آنها عنوان داد. در سیاست او زوری با زاری توأم استفاده می‌شد مثلاً یکی از تواناترین حاکمان سمرقند را به دامادی خود درآورد. زمانی که سپهسالار ایران سمبات بگراتونی به هیتالیان حمله برد، تونشخو به مدد آنان آمد و پادگان ایرانی مجبور به عقب نشین شد. بدین ترتیب تمام تخارستان از سلطهٔ ساسانیان خارج شد.[۳] گرفتاری‌های خسرو پرویز شاه ساسانی و پیکارهای او در غرب و مقاومت شدید دولت روم شرقی سبب شده بود که وی نتواند چنان که باید به اقدامات لازم در امور مرزهای شرقی دست زند. بدین روال طی سالهای ۶۲۰ تا ۶۳۰ میلادی، مرزهای شرقی ایران بی‌دفاع ماند.[۴] آنچه در مآخذ آورده‌اند که تونشخو فارس را اشغال کرد به همین معنی می‌باشد. سپس تونشخو جنوب افغانستان را تسخیر کرد و به همین ترتیب تمام شمال و غرب پاکستان معاصر به تصرف ترک‌ها درآمد یا حداقل به ترک‌ها مطیع گردید. تونشخو در سال ۶۳۰ میلادی وفات یافت. بعد از مرگ او وضعیت خاقانی غربی ترک بی‌ثبات شد و جنگ و جدال، آشوب و فتنه بین اشراف بر سر نواحی زراعت پرور آسیای میانه فلاکت بسیاری آورد و تاراج و غارت و تاخت و تاز ابعاد گسترده پیدا کرد، مثلاً والی فرغانه کشته شد و در شمال فرغانه والیان ترک به سر کار آمدند. به سبب اوضاع داخلی و خارجی سیاسی، خاقانات غربی ترک بطور کامل منقرض گردیدند.

در سال ۶۵۹ میلادی، خاقانات غربی، توسط امپراتور چین از بین رفته و دیگر هرگز سر برنیافراشت.

جنگ‌های ایران با خاقانات ترک غربی

در سال ۶۱۹ میلادی، خاقانات غربی ترک، به شهر بلخ که متعلق به ایران بود، حمله کرد ولی پس از مدتی به عقب رانده شدند. این جنگ دومین جنگ ایران و ترکان نامیده می‌شود.

در سال ۶۲۶ تا ۶۲۹ میلادی، در طی سومین جنگ ایران و ترکان، خاقانات ترک غربی که با هراکلیوس، امپراتور بیزانس متحد شده بودند، توانستند با موفقیت قفقاز را تصرف کنند.

منابع

  • رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
  • ویکی‌پدیای انگلیسی
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 8:55 ::  نويسنده : علي
 

خزرها

خزرها کنفدراسیونی از اقوام کوچ‌نشین ترک‌تبار و از جداشدگان از خاقانات غربی ترک بودند که در اواخر سده ششم میلادی در شمال دریای خزر و شمال قفقاز یکی از دولت‌های اروپای شرقی در قرون وسطی را پایه گذاردند. آنها همسایهٔ خلیفه‌گری اسلامی و پادشاهی روم شرقی بودند. این‌ها مردمی بودند که به صحراگردی و تاخت و تاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالباً به طرف وادی رود کورا می‌آمدند. بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند (یا باب الابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانیان که برای جلوگیری از حملات خزران ساخته شده‌بود، هنوز پا برجاست.

تاریخ

 
خاقانات خزرها از ۶۵۰ م. تا ۸۵۰ م. در اوج قدرت

خزرها را می‌توان تا اندازه‌ای با هون‌ها (هونهای زرد) همسان دانست. این تیره کمابیش در سده‌ی ۵ پس از میلاد از بیابان‌های شرقی آسیا و شمال چین برخاسته و به همراه هون‌ها به شمال قفقاز و سرزمین ایران آمده‌اند. به عبارت دیگر این قوم در بین شمال‌غربی این دریا و دریای سیاه سکونت داشتند. خزرها به همراه دیگر اقوام بیابان‌گرد شمال قفقاز، در زمان ساسانیان، بارها و بارها به سرزمین‌ ایران می‌تاختند و پس از حضور کوتاه مدت خود معمولاً به دست سپاه ساسانی از مرزهای ایران بیرون رانده می‌شدند. این قوم هم‍‌واره با بیزانس بر ضد ایران هم‌پیمان بود. خزران در زمان خسرو انوشیروان در سده ششم میلادی از بقایای آن‌ها به ناحیه شمال قفقاز آمدند و به‌طور کلی در منطقه بخش وسطا و جنوبی رود ولگا زندگی می‌کردند. آن‌ها در سده ششم میلادی با ایرانیان تماس داشته و در جریان لشکرکشی هراکلیوس امپراتور بیزانس علیه ایران ساسانی وی را یاری رساندند. خزرها در ابتدای سده هفتم از امپراتوری ترکان در شرق خود مستقل شدند اما در میانه‌های همین قرن اعراب مسلمان تا شمال قفقاز پیشروی کرده و از آن پس تا میانه‌های قرن هشتم سلسله‌ای از جنگ‌ها میان این دو قدرت رخ داد. عرب‌ها ابتدا خزرها را در سال ۶۶۱ وادار به تسلیم دربند کردند، اما در سال ۶۸۵ خزرها با یورش مجدد تا جنوب قفقاز پیش رفتند. پس از جنگ‌های متعدد در دهه ۷۲۰ در ارمنستان ناچار به عقب‌نشینی به شمال قفقاز شدند. با این حال پیروزی‌های اولیه آن‌ها اهمیت بسیاری در جلوگیری از گسترش مرزهای شمالی حکومت اعراب به سوی اروپای شرقی داشت. با عقب‌نشینی خزرها به سمت شمال پایتخت خزرستان از سال ۷۳۷ شهر آتیل در نزدیکی دلتای ولگا شد و آن‌ها کوه‌های قفقاز را به عنوان مرز جنوبی خود پذیرفتند. طبقه حاکم آنان پس از مدتی دین یهود را برگزیدند تا خود را از دید عقیدتی در برابر حملات اسلام و بیزانس مسیحی مدافعه کنند. دیگر شهرهای مهم خزرها در دلتای ولگا سمندر، خزران و در قفقاز بلنجر، سمیران و سمبلوت بود.

خاقانات خزرها از اتحاد قبایل گوناگون تشکیل شده بود و در اوج قدرت خود (سده نهم میلادی) شامل غرب قزاقستان کنونی، جنوب روسیه، شرق اوکراین و بخش بزرگی از قفقاز (شامل داغستان، آذربایجان و گرجستان و غیره) و شبه جزیره کریمه می‌شد. خزرها در اکثر موارد متحد امپراتوری بیزانس بر علیه شاهنشاهی ساسانی بوده‌اند. آنها در ایستادگی در برابر حملات اعراب بسیار موفق بودند و به احتمال زیاد مانع یورش اعراب به اروپای شرقی شده‌اند. خزرستان یک قلمروی چندقومی بود و جمعیت آن بیشتر از آمیزه‌ای از ترک‌تباران، اورالی‌ها، اسلاوها و مردمان قدیم قفقازی (نیاکان گرجی‌ها و چچن‌ها و ...) تشکیل شده‌بود. در سده دهم میلادی میان سالهای ۹۶۵ و ۹۶۹ این کشور بدست اسلاوهای شرقی (روسهای کیف) به نابودی گرایید.

خزر نام ناحیه یا قوم

در خصوص اینکه خزر نام قوم است یا نام ناحیه و اگر خزر قومیت است نژاد آنها و مذهب و زبان آنها چه بوده‌است؟ در متون کلاسیک فارسی و عربی اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم دکتر پرویز ورجاوند در مقاله‌ای تحت عنوان “ دریای مازندران یا خزر” در مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی(شماره ۱۸۸ خرداد ۱۳۸۲) ضمن مخالفت با نام دریای خزر (خزران را یک قوم مهاجم دانسته) و یاد آوری نموده کهقباد ساسانی توانست قوم خزر را که به خاک ایران زمین وارد شده بودند، را تا آنسوی رودخانه ولگاه براند. وی فرمان داد تا شهر دربند و دژ دربند بازسازی شود. این دژ شهر که هنوز نام پهلوی بر خود دارد و در جمهوری داغستان روسیه واقع است شمالی ترین مرزبانی ایران در زمان ساسانیان بوده‌است،بنابر کتیبه پهلوی که بر دیوارهای سنگی این شهر نصب است، دژ دربند به فرمان خسرو انوشیروان، ساخته می‌شود تا جلوی تازش اقوام شمالی گرفته شود و قباد، پسر خسرو انوشیروان، پس از واپس راندن خزرها، در پیروز نامه‌ای که بر سنگ‌های شهر دربند نقش است داستان این پیروزی و فرمانش به بازسازی را نقل کرده‌است. دژ شهر دربند یادگار تات نشینان است و به عنوان میراث معنوی و فرهنگی به ثبت جهانی رسیده‌است. هنوز هم هرچند شمارشان رو به کاهش گذاشته اما مردمان این شهر پهلوی زبان و تات هستند. برای دکتر پرویز ورجاوند و مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی پاسخی ارسال شد که همان موقع در چند وب سایت و روزنامه مردم سالاری مرداد ۱۳۸۲ و سپس در مجله علمی اقتصادی پیام دریای ۱۳۱-۱۳۳ مهر و آذر ۱۳۸۳ چاپ شد و به شبهه‌های مخالفان نام دریای خزر پاسخ داده و اختلاف‌های متعدد و متضادی که در روایت‌ها و مکتوبات در مورد خزران وجود دارد را یاد آوری نموده و نوشته‌است. نام دریای خزر در تمام متون فارسی قراردادها (حدود ۲۰ عهدنامه) و ازجمله عهدنامه‌های شاهطهماسب ۱۷۳۲ با پتر کبیر و عهدنامه نادرشاه ۱۷۳۵ (حتی یادداشتها و تفاهم نامه‌های بعد از انقلاب اسلامی) فقط با نامهای بحر خزر، و در لاتین با کاسپین ثبت شده‌است. در مورد دریای شمال ایران اگر چه بیشتر از ۴۰ نام دیگر برای آن بطور موردی مانند گرگان – گیلان - حوض فارس، بحر جیلان، طبرستان، خراسان، خوارزم، کادوس، هیرکان، ساری، تیپر، بحرالاعاجم(عجم‌ها)، و … بکار رفته ولی همواره نام غالب همان کاسپین(متن‌های اروپایی) و خزر(در متن‌های عربی- فارسی - ترکی) در بیشتر متن‌های عربی(عربی شده کسپین) به شکل قزوین و قزبین ثبت شده‌است. . بطور یقین نام" مازندران" بسیار کهن و در متون قدیمی بویژه در شاهنامه مکرر و بیشتر از ۹۰ بار بکاررفته‌است اما نباید آنرا با نام“ دریای مازندران” یکسان دانست. در شرایطی که بعلت غفلتهای رسانه‌ای، توده‌های مردم ایران از قوم کاسی و کاسپین هیچ اطلاعی نداشتند. و کار رسانه ای هم نشده بود کمیته یکسان سازی نامهای جغرافیایی در شرایطی نبود که به یکباره نامی مغفول مانده و ناشناخته در زبان فارسی رارسمی نماید.نام کاسپین اگرچه در همه جهان رسمیت دارداما در ایران تنها از سال ۱۳۸۲ این نام وارد ادبیات فارسی گردید. تا قبل از آن هیچگونه کار مطالعاتی آکادمیک در مورد ریشه نام کاسی‌ها نشده بود. علی رغم اینکه در یکی دو کتاب در دوره پهلوی در خصوص خزران و قوم کاسی مطالعاتی انجام شده بود اما اطلاع رسانی نشده بودو بخش دانشگاهی ایران نیز گمان می‌کرد که کاسپین یک واژه بیگانه‌است. و درک دقیقی از سوابق این نام نداشتند.

زبان

زبان خزری زبانی نابود شده‌است. زبانشناسان زبان خزری را از شاخه‌‌ی زبان‌های آلتائی و زیرشاخه ترکی می‌دانند و برخی دیگر آن را همسان زبان بلغاری باستان و زبان هونی از زیرشاخه زبان‌های ترکی می‌دانند.

نام خزر در امروز

خزرها در زبان‌های گوناگون کوزار، کوزارین، چازاری، کازاری و خازاروئی نامیده شده‌اند. گمان می‌رود این نام از ریشه‌ی آلتایی گز (=گردیدن) و گزر (=گردنده‌ی صحرا) باشد.

نام خزر امروزه غالبا به دریای خزر -دریای واقع در جنوب محل زندگی خزران- اشاره دارد.

یهودی‌های اشکنازی روس خزرها را نیاکان خود می‌دانند ولی از دید گروهی از ژن‌شناسان هرچند یهودیان اشکنازی ژن‌های بسیاری از اروپای شرقی گرفته‌اند، پذیرش اینکه آنها عمدتاً از خزرها هستند بعید است.

تاریخ

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 8:35 ::  نويسنده : علي
 
 

قره‌چای‌ها

 
سربازان قره‌چای

قره‌چای‌ها گروهی از مردمان ترک‌‌تبار شمال قفقاز هستند که بیشتر در استان قره‌چای-چرکس در روسیه ساکن هستند. جمعیت آنان پیرامون ۳۰۰ هزار تن برآورد می‌شود. بیشتر آنان پیرو تسنن می‌باشند.

تاریخچه

قره‌چای‌ها از تبار قبچاق‌ها هستند. همچنین می‌نماید که نیاکان ایشان دارای آمیختگی با دیگر باشندگان زیست‌گاه کنونی شان بوده‌باشند، مردمانی چون آلان‌ها، کومان‌ها، خزرها، بلغارها، هون‌ها و بومیان قفقاز. زبان ترکی آنان نیز همسانی‌هایی با زبان قوموق در داغستان دارا می‌باشد.

قپچاق‌ها در سدهٔ یازدهم میلادی به سرزمین آلان‌های ایرانی‌نژاد وارد شدند. در سدهٔ چهاردهم تیمور به شمال قفقاز تاخت، این تازش سبب رانده شدن آلان‌ها به سرزمین‌های کوهستانی و نیز گسترش اسلام در منظقه بود.

در ۱۸۲۸ میلادی روس‌ها بر مردمان قره‌چای تاختند و پس از جنگی خونین سرزمین‌های قره‌چای‌ها به روسیه ضمیمه‌شد. در شورش سال‌های ۱۸۳۱ تا ۱۸۶۰ قفقاز، قره‌چای‌ها نیز به دیگر شورشیان پیوستند. با سرکوبی شورش میان سال‌های ۱۸۶۱ تا ۱۸۸۰ بسیاری از ایشان از بیم فشارهای روس‌ها به ترکیه کوچیدند.

در ۱۹۴۲ آلمان نازی پشتوانه‌ای برای پدید آمدن یک دولت خود مختار قره‌چای با پلیس و دستگاه دیوانی مستقل شد. نتیجهٔ آن استقبال گرم قره‌چای‌ها از ارتش آلمان در ۱۹۴۳ گردید. با عقب‌نشینی آلمان‌ها، قره‌چای‌ها متهم به همدستی با ایشان شده و پیرامون ۸۰هزار تن از آنان - که اکثریت جمعیتشان را تشکیل می‌داد- به زور به آسیای مرکزی - به ویژه قزاقستان و قرقیزستان- کوچانده شدند. در دو سال نخست این تبعید ۳۵ درصد تبعیدیان بر اثر گرسنگی و بیماری از میان رفتند. سرانجام در ۱۹۵۷ و در روند اصلاحات خروشچف قره‌چای اجازه یافتند که به زادگاه خود بازگردند.

قره‌چای‌ها در طی سده‌ها زندگی در قفقاز آیین زندگی و فرهنگ مردمان قفقاز را پذیرفته‌اند، اگرچه هنوز زبان ترکی خویش را نگاه داشته‌اند.

دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 8:30 ::  نويسنده : علي
 
 

استاجلو

استاجلوها یکی از هفت قبیله از ایلات ترک بودند که ارکان سپاه صفویه محسوب میشدند.

طایفه استاجلو از جمله ی طوایف بزرگ قزلباش بود و سرداران نامدارى از این طایفه دستیار شاه اسماعیل اول در تحصیل سلطنت و کشور ستانى بوده‏اند؛ که از آن جمله خان محمد استاجلو است. این سردار در سال ۹۱۳ ق / ۱۵۰۷ م از جانب شاه اسماعیل به حکومت دیار بکر محسوب شد، و در جنگهاى متعدد که با علاءالدوله ذوالقدر کرد، همواره پیروز بود. کار و قدرتش در آن حدود بدانجا رسید که به سلطان سلیم خان پادشاه عثمانى، نامه‏هاى تهدید آمیز مى‏نوشت.

بعد از شاه اسماعیل نفوذ این طایفه همچنان برقرار بود و در زمان شاه عباس اول، وى به همیارى سران این طایفه و صوفیان روملو توانست به سلطنت برسد.

تاریخچه

پيدا كردن منشا ايل مشكل است. روشن است كه ايل از خانواده هاى بزرگى تشكيل شده بود كه صفويان اوليه را در ايجاد طريقت يارى نمودند. آنها قسمتی از تالشی ها بوده اند. گروه هاى ديگر نیز در ايل بودند. قديمى ترين و مهم ترين آنها قرابيات بودند كه معتبرترين خاندان ايل يعنى چاوشلو از آن ها بود. به طور قطع متحدين ايل متعدد بودند ولى از خاندان هاى كوچك ترى تشكيل يافته با چاوشلو خويشاوندى كمى داشته يا هيچ نسبتى نداشتند. بزرگ ترين آن ها قويچ اوغلو، از اوايل دوره ى صفوى تا آغاز حكومت عباس اول در منطقه الموت مستقر بودند و كنگرلو كه از تالش بود و ساير خانوارهاى مستقلى كه اكثراً در آذربايجان ساكن بودند.

گسترش ايل از گيلان شروع شد و به شرق، غرب و شمال در كوه هاى حاشيه درياى خزر و آذربايجان ادامه يافت. مركز اصلى قدرت اقتصادى اوليه ايل استاجلو گيلان و نواحى نزديك اردبيل بود. با پيروزى هاى صفويان، قلمرو جمعى و فردى ايل استاجلو افزايش يافت. در همين زمان محمدخان استاجلو و برادرش قراخان با خدمت به صفويان قلمرو ارضى خود را ابتدا در كرمان و سپس در دیاربکر گسترش دادند كه سرانجام به تصرف آن ها درآمد. قلمرو آن ها از املاك خويشاوندان نزدیکشان يعنى چاوشلوها مجزا شد. همچنين رؤساى ديگر چاوشلو و استاجلو املاك شخصى خارج از قلمرو شمال غربى ايران به دست آوردند.

بحران و تجزيه ايل استاجلو

دشمنانى كه روياروى ايل قرار داشتند ابتدا آق قويونلوها و سپس ذوالقدرها بودند. اما زمانى كه ماشين جنگى صفوى اهداف خارجى خود را (به جز ازبكان) از دست داد، ايل هاى بزرگ تر مانند استاجلو با يكديگر جنگيدند.گسترش کشمکشها، آن اقتدار منطقه اى را كه استاجلو ساخته بود درهم شكست. انگيزه هاى سلطه طلبانه سبب بحران در ايل استاجلو گرديد.

در زمان حكومت شاه عباس اول، شورش در ميان اتباع تاجيك به بالاترين حد خود رسيد. ايل استاجلو مانند ساير قزلبا شها ديگر قادر نبودند به شكل مؤثر حكومت كنند و اين امر بدان خاطر بود كه آ نها منافع فردى خود را در بالاترين سطح مطرح میكردند، به شكلى كه ديگر قادر نبودند خاندا نهاى خود را نيز اداره نمايند.

پایان کار

بحران نظام قزلباش در ميان ايل استاجلو بازتاب سختى در حكومت شاه عباس داشت. نزاع هاى درونى، ايل استاجلو را از درون متلاشى كرد. بیشتر ايلات سطح پايين مانند قره بيات، ايل را ترک كردند و تا سال ۱۰۱۵ق/ ۱۶۰۶ م استاجلو به يك ايل غيرقانونى تبديل شد كه از امتيازات محروم گرديد. مجارى اقتدار ايل به وسيله سياست هاى شاه عباس اول و از طريق اغتشاشات داخلىِ جنگ هاى شهرى بكلى از بين رفت و ساختار تشكيلاتى ايل ناتوان ماند.

در ۱۰۱۸ ق/ ۱۶۰۹ م مهم ترين منطقه اى كه استاجلو در اختيار داشت، سرزمين اصلى خود يعنى حواشى درياى خزر بود. حسن خان استاجلو بيگلربيگى همدان بود. هيچكدام از ملتزمين وى از اتحاديه استاجلوى قديمى و يا شعبات کوچکتر آن نبودند. رؤساى آنها بیشتر از كردها و مقامات دون پايه از قبايل ترك بودند. بيشترين آن ها هيچ نسبتى با استاجلو نداشته و قبايل آن ها هيچ ارتباطى با استاجلوها نداشتند. چنين انزوايى در ايالات نشاندهنده ضربات نهايى به استاجلوها بود و رؤساى باقى مانده را در يك وضعيت رقت انگيز و بحران روانى قرار داد. بعد از اين استاجلوها ديگر نيروى اصلى در ايران نبودند. در تمام سطوح بالاى استاجلو در شمال ايران، تنها افرادى منفرد از عناصر سطح پايين مانند قرابيات باقى ماندند.

منابع

  • رازنهان، دکتر محمد حسن، نزاع و بحران در ایل بزرگ استاجلو
  • بیک منشی،اسکندر، عالم آرای عباسی
درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1301
بازدید دیروز : 241
بازدید هفته : 1665
بازدید ماه : 3558
بازدید کل : 259110
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی