ياشاسين شاهين دژ
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 11:27 ::  نويسنده : علي
 
 

چگور

Kopuz.jpg
 

چُگور، چوگور یا قُپوز سازی است از خانوادهٔ سازهای زهی مقید از ردهٔ تنبور که به آن دوتار نیز می‌گویند. چگور مرکب از یک قطعه چوب مجوف بر شکل عودی کوچک است که دارای پنج وتر می‌باشد.

ساختمان این ساز از یک کاسه طنینی گلابی شکل و دسته‌ای مانند دسته تنبور تشکیل می‌شود. کاسه اش از سه‌تار بزرگ‌تر است. نوعی از چگور، دو تار فلزی دارد و به همین سبب به آن دوتار نیز می‌گویند.

نواختن این ساز هنوز هم میان ترکمانان و اهالی آذربایجان ایران رایج است. نیز (دوتار و تنبور). چگور رایج در جمهوری آذربایجان و نواحی ترک‌نشین ایران، معمولاً نُه‌سیمه است و نسبتاً از دوتار و تنبور بزرگ‌تر است.

چگور نزد عاشیق‌ها در آذربایجان قُپوز (و ساز) نامیده می‌شود و سازی شبیه باغلاما است.

تفاوت چگور معمول در منطقه همدان با قوپوز یا ساز عاشیق‌های مناطق دیگر آذربایجان و سازهای مشابه ترکیه‌ای (چؤگؤر، باغلاما، تامبورا و دیوان) در کوک سیمها و تعداد و فواصل پرده‌هاست؛ همچنین سازهای مذکور در شکل و اندازهٔ کاسه و صفحه تفاوتی اندک با هم دارند.

کوک چگور رایج در بین ترکهای همدان

  • چؤگؤر یا چگور مورد استفاده در مناطق ترک نشین همدان معمولاً نه سیمه است و به طور معمول درحالت دست باز، سه سیم پایین چوگور کوک re و شش سیم بالا کوک do دارند.
  • گونهٔ دیگر از کوک چوگور هم به همین صورت است؛ جز اینکه سیم چهارم  کوک sol می‌گیرد. این کوک، زارِنجی نام دارد و کاربرد آن در مقایسه با کوک پیشین، کمتر است.
  • در گذشته گونه‌ای کوک به نام زنگ شتر رایج بود که امروزه تقریباً به فراموشی سپرده شده است.
  • برای اجرای مقامهای شبیه به دستگاه ماهور (یا راست‌پنجگاه همچون کوراوغلو) بهتر است سیم زارنجی (سیم چهارم) را فا کوک کرد.
  • برای اجرای سه گاه ترکی بهتر است سیم زارنجی (سیم چهارم) را می کوک کرد.

پرده بندی چگور همدان

به طور معمول چگور دارای یازده الی سیزده پرده است؛ اما نوازندگان حرفه‌ای این ساز گاه چندین پرده روی صفحه چگور تعبیه می‌کنند (با نواری باریک از جنس حصیر یا نخ پلاستیکی). معمولاً غیر از پرده اول چگور که ربع پرده یا اصطلاحاً کرن است، بقیه پرده‌ها یا اصلی است یا نیم‌پرده.

پرده‌هایی که در نواختن اغلب مقامها و نغمه‌های ترکی به کار می‌رود، عبارت است از اول، سوم، پنجم، هفتم، هشتم و دهم.

چوگورنوازان در اجرای برخی از مقامها با انگشت شست بر سیمهای واخوان (شش سیم بالا) پرده‌گیری می‌کنند (عاشیقهای آذربایجان و به‌خصوص اوزانهای ترکیه در استفاده از سیمهای چهارم به بعد مهارت بیشتری دارند).

از تکنیکهای نواختن چگور می‌توان به نواختن سرانگشت سوم یا چهارم دست راست بر صفحه چگور اشاره کرد که در بین نوازندگان سازهای خانواده باغلاما در کشور ترکیه نیز مرسوم است. در پرده‌گیری نیز در حالت نزولی دست چپ بر دسته ساز، نوازنده معمولاً با انگشت سوم بر پرده la کرن پس از پرده la وsol بمل پس از پرده sol اشاره می‌کند. این فن در نواختن کمانچه محلی نیز کاربرد دارد.

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 11:23 ::  نويسنده : علي
 
 

اصلی و کرم 

 
آسلی و کرم دو معشوقهٔ آذربایجانی

اصلی و کرم‌ داستان عاشقانهٔ ترکی که روایت‌های گوناگون از آن در فرهنگ و ادبیات کشورهای ایران (ترکهای ایران)، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و برخی کشورهای آسیای میانه رواج دارد، در اوایل سدهٔ دهم قمری‌/ شانزدهم میلادی به وجود آمده و از همین زمان به بعد در میان مردم ایران، قفقاز، آسیای میانه و آسیای صغیر رواج یافته‌است. با این همه، برخی پژوهشگران بر این باورند که خاستگاه اصلی این افسانه آذربایجان بوده‌است. برخی دیگر معتقدند اصلی (معشوق‌) و کرم (عاشق‌)، قهرمانان داستان، در اواخر سده دهم قمری‌/شانزدهم میلادی می‌زیسته‌اند و این داستان در حدود یک قرن پس از آنها شکل گرفته‌است. در بیشتر روایات قفقاز، خاستگاه افسانهٔ اصلی و کرم شهر گنجه یاد شده است؛ اما بنا بر روایات مردم آسیای صغیر نقطهٔ آغاز داستان شهر اصفهان است.

چون در زمان حکومت صفویه این داستان شکل گرفته و نقل میشود چنین برداشت میشود که چون در دوران صفویه در ابتدا تبریز پایتخت بوده است و بعد از آن اصفهان به پایتختی برگزیده شده است اساس داستان نیز در آذربایجان و تبریز شکل گرفته و توسط نقالان حکومتی همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان محل اتفاق حوادث نیز به اصفهان منتقل میشود.

بانارلی، پژوهشگر معاصر ترک، می‌گوید اساس این داستان از شعرهای سراینده و نوازندهٔ آوازخوانی (عاشیق) به نام کرم دربارهٔ زندگی خود او بوده و به مرور زمان به صورت افسانه‌ای رواج یافته‌است. همچنین به روایت دیگری کرم پسر عنقال‌بیک، بیک اخلاط (شهری در آسیای صغیر) بوده‌است و در روایت ترکمنی که قرائن و شواهد به نزدیکی این روایت به واقعیت است، حوادث داستان در محله قاراملیک یا قره ملیک تبریز روی داده‌است، که به گفته اهالی باغ منتسب به قاراملیک پدر اصلی، گوللو باغ هنوز در این منطقه پابرجا میباشد.

هرچند که این افسانه در میان مردم مناطق مختلف از جمله ترکمن‌ها، ترک‌ها، آذربایجانی‌ها، ازبک‌ها، ارمنی‌ها و قزاق‌ها به صورت‌های گوناگون نقل می‌شود، در تمامی آنها مایهٔ اصلی داستان و قهرمانان آن یکی است. در متن داستان اصلی و کرم، نظم و نثر در هم آمیخته‌است. «عاشیق‌ها» هنگام نقل داستان، قسمت‌های منظوم را همراه ساز به آواز می‌خوانند. سروده‌هایی از این داستان در برخی از جُنگ‌ها و مجموعه‌های خطی مضبوط است و روایاتی از آن نیز به چاپ سنگی انتشار یافته‌است. پس از ترویج چاپ سربی در دوران حکومت عثمانی، نخستین متن بازنویسی شدهٔ اصلی و کرم توسط احمد راسم (۱۳۵۱ ق / ۱۹۳۲ م) آمادهٔ چاپ شد.

هنرمندان کشورهای مختلف براساس افسانه اصلی و کرم که در میان اقوام مختلف به صورت نماد و تمثیل عشق پاک درآمده‌است، منظومه‌ها، داستان‌ها و نمایشنامه‌های بسیاری ساخته و پرداخته‌اند. ناظم حکمت، شاعر معاصر ترک با الهام از این داستان منظومهٔ کرم گیبی را سروده‌است و خاچاطور آبوویان (۱۲۶۴ ق / ۱۸۴۸ م) نویسنده ارمنی داستان «دختر ترک» و نریمان نریمانف داستان«بهادر و سونا» را براساس آن نوشته‌اند. یکی از معروف‌ترین آثاری که براساس این افسانه پدید آمده، اپرای اصلی و کرم است که در ۱۹۱۲م توسط عزیر حاجی بیگوف (۱۳۰۳ ۱۳۶۷ ق / ۱۸۸۵ ۱۹۴۸ م) موسیقیدان و آهنگساز مشهور آذربایجانی تصنیف شده و شهرت جهانی پیدا کرده‌است.

به هرحال آسلی و کرم از داستان‌های مشهور ترکها بخصوص آذربایجانیها است و جایگاهی بخصوص در ادبیات شفاهی ترکی آذربایجانی دارد. آسلی همان مریم نام دختری مسیحی آلبان تبار، معشوقهٔ کرم عاشق مسلمان داستان است که قاراملیک پدر مریم مانع این عشق می‌شود.

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 11:17 ::  نويسنده : علي
 
 

عاشیق

 
شمایل یک عاشیق

عاشیق‌ها نوازندگان و آوازخوانانی هستند که در ایران، جمهوری آذربایجان، ترکیه، ترکمنستان، قفقاز و دیگر مناطق ترک‌نشین هنرنمایی می‌کنند. عاشیق‌های آذربایجان وارث یکی از غنی‌ترین بخش‌های ادبیات و فرهنگ شفاهی آسیا هستند. برخی از کارشناسان معتقدند که فرهنگ عاشیقی یادگار شاه اسماعیل صفوی در فرهنگ ایرانی است. دربار شاه اسماعیل، محل پرورش عاشیق‌ها بوده و «عاشیق قربانی» اولین عاشیقی بود که در این دربار فعالیت می‌کرد. آنان خنیاگرانی بودند که مردم از هرجهت تأییدشان می‌کردند.

عاشیق‌ها در فرهنگ آذربایجان جایگاه ویژه‌ای به‌دلیل نقش آن‌ها در انتقال فرهنگ و ادبیات شفاهی مردم دارند. عاشیق در گذشته نقش بسیار بااهمیتی در فرهنگ ترکی داشته‌است. اسم قدیمی عاشیق، «اوزان» بوده‌است. عاشیق‌ها در میان ترکمنان باغشی یا بخشی نامیده می‌شوند.

دییشمه

Armenian ashugh school in Yerevan of Djivani.jpg
 

نوعی مبارزه و مسابقه میان دو عاشیق از طریق آواز و موسیقی است. در گذشته رسم بر این بوده است که در پایان این مبارزه عاشیق مغلوب، سازش را به رقیبش می‌بخشید. داستان رقابت خسته‌قاسم و لزگی‌احمد در میان عاشیق‌های ایران معروف است. به این نوع مبارزه در برخی نواحی ایران همچون ساوه و همدان، آچوب باغلَمه (açub bağleme) گفته می‌شود.

ساز عاشیقی

ساز عاشیقی با نامهای قوپوز، چگور و ساز شناخته می‌شود؛ گر چه در برخی نواحی ایران برخی از عاشیقها سازهایی غیر از چگور می‌نوازند؛ به عنوان مثال (در همدان) خان‌میرزا، مرحوم عاشیق صحبت و مرحوم عاشیق اکبر غفوری تار می‌نواختند و مرحوم عاشیق سلمان نغمات ترکی را با تار و ویولن می‌نواخت و می‌خواند.

داستان‌های عاشیق‌ها

چندین داستان به‌صورت نظم (قوشما) و نثر (سوز) توسط عاشیق‌ها آفریده‌شده و به‌صورت شفاهی به نسل‌های بعدی منتقل شده‌است.

مشهورترین داستان‌های عاشیق‌ها:

جستارهای وابسته

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 10:1 ::  نويسنده : علي
 
 

ارگ تبریز

 
ارگ تبریز.
 
ارگ در زمان قاجار.
 
ارگ در حال بازسازی.
 
نمای پشت ارگ در حال بازسازی.

ارگ تبریز (علی‌شاه) نام یک بنای تاریخی در تبریز است. سبک معماری این بنا به شیوه آذری و معمار آن استاد فلکی تبریزی ذکر شده‌است.

این ارگ یکی از بلندترین دیوارهای تاریخی کشور و نماد شهر تبریز است. این ارگ در مرکز شهر تبریز، در ضلع جنوبی تقاطع خیابان امام خمینی و فردوسی قرار دارد و امروزه فضای پیرامون آن برای برگزاری نماز جمعه مورد استفاده قرار می‌گیرد و مصلای بزرگ تبریز در این مکان احداث شده‌است.

ارگ تبریز توسط خواجه تاج‌الدین علی‌شاه بنا شده‌است. این بنا براثر زمین‌لرزه و گذر زمان تا حدودی تخریب شده‌است. در محوطهٔ ارگ، آثار تاریخی ارزشمندی همچون «مدرسهٔ نجات» که به‌عنوان یکی از نخستین مدارس ایران به‌شمار می‌رفت و نیز «سالن تئاتر شیر و خورشید» قرار داشت که پس از شروع برنامهٔ تخریب و تبدیل ارگ تبریز به مصلای بزرگ تبریز از سال ۱۳۶۰ و در زمان امامت جمعهٔ آیت‌الله ملکوتی، بخش اعظمی از ارگ توسط جهاد سازندگی با بولدوزر و مواد منفجره ویران شده‌است.

ارگ تبریز و محوطهٔ باستانی آن در ۱۵ دی ۱۳۱۰ خورشیدی به شمارهٔ ۱۷۰ در فهرست آثار ملی ایران به‌ثبت رسیده‌است و نقشهٔ حریم استحفاظی قانونی و ظوابط حفاظتی آن در نشست ۲۹ خرداد ۱۳۵۷ شورای حفاظت آثار تاریخی ادارهٔ کل حفاظت آثار تاریخی مشخص و مورد تأیید اعضا قرار گرفته‌است.

امروزه تنها بخشی از دیوارهای عظیم و محراب بسیار بلند شبستان جنوبی این مسجد برجای مانده‌است که خود موید شکوه و آبادانی آن در گذشته‌است. دیوارهای موجود در حقیقت تشکیل‌دهندهٔ ایوان تاق‌پوش و حمال تاقی استوانه‌ای عظیمی بوده‌است که فضای به‌وجودآمده به‌عنوان شبستان و عنصبر اصلی مسجد علی‌شاه به‌شمار می‌رفته‌است. بقایای موجود بنا، حکایت از یک ایوان به‌عرض ۳۰٬۱۵ متر و جرز و دیواهای کناری به ضخامت ۱۰٬۴۰ متر و پی‌ها و فونداسیونی ژرف و حجیم متناسب سازه‌های فوقانی و ارتفاع احتمالی بنا تا خط آغاز طاق استوانه‌ای ۲۵ متر (البته دقت رد تناسب سازه‌های اثر ۳۶ متر صحیح به‌نظر می‌رسد) بوده‌است.

نقل قول‌ها

حمدالله مستوفی

  وزیر خواجه تاج‌الدین علی‌شاه جیلانی (فامنینی )در تبریز و در خارج محله نارمیان، مسجد جامع بزرگی ساخته که صحنش دویست گز در دویست گز و در صفحه‌ای بزرگ از ایوان کسری به مداین بزرگ‌تر، اما چون در عمارتش تعجیل کردند، فرو آمد و در آن مسجد انواع تکلفات به تقدیم رسانیده‌اند و سنگ مرمر بی‌مقیسا در او به‌کار برده و شرح آن را زمان بسیار یابد.  

شاردن

  تعداد مساجد تبریز دویست و پنجاه است... مسجد علی‌شاه تقریباً بالتمام مخروبه و منهدم شده‌است. قسمت‌های سفلی که به گزاردن نماز افراد مردم اختصاص دارد و منارهٔ آن را که بسیار رفیع و بلند است، مرمت کرده‌اند. هنگام ورود از ایوان نخستین اثری که از تبریز مشاهده می‌شود، همین مناره‌است. چهارصد سال می‌شود که این مسجد را خواجه علی‌شاه بنا کرده‌است. مشارالیه صدراعظم غازان خان شاهنشاه ایران که مقر سلطنتش تبریز بود و در همان‌جا نیز به خاک سپرده شده بوده‌است. هنوز هم مقبرهٔ وی در یک منار مخروبهٔ عظیمی که به نام او، منار «غازان خان» نامیده می‌شود، مشهود است.  

شفیع جوادی

  در زمان عباس میرزای قاجار این بنا به محل قورخانه و مخزن مهمات لشکر تبدیل یافت و به‌همین سبب نیز نام «ارگ» به آن دادند. از ارگ علی‌شاه اکنون ویرانه‌ای بیش نمانده‌است. بلندی ساختمان فعلی ۲۵-۲۶ متر و دهانهٔ محراب آن ۳۸ پا و ۶۹ پله بین دو دیوار از سمت خاور دارد که می‌توان به بالای بنا رفت. در زمان رضاشاه قسمتی از پهنهٔ اطراف آن را به صورت باغ و گردشگاه عمومی (باغ ملی) درآوردند و سالن نمایشی نیز در کنار آن بنا کردند. اخیراً نیز در برنامه‌های شهرداری تبریز این مسأله منظور شده و قرار است اطراف آن را به‌صورت میدان و خیابان وسعت بدهند؛ به‌طوری که بنای باقی‌مانده که نماد تبریز است، در وسط میدان قرار گیرد.

از کتاب های شفیع جوادی: تبریز و پیرامون آن

 

مجله هنر و مردم

  وقتی که به کنار خیابان ارگ رسیدم دربش را باز دیدم همان جوی آبی که حمدالله مستوفی و ژان شاردن و دیگران از آن نام برده‌اند در وسط باغچهٔ بزرگی جلوی دیوار عظیم ارگ به‌چشم می‌خورد. زلال و روان و در دو سمتش درخت و چمن. به سمت چپ، ساختمانی بود که بر سردرش نوشته بود: «تئاتر آذربایجان». این قسمت را در زمان رضاشاه ساخته‌اند. روبه‌روی من صحنی بود میان سه دیوار که عظیم بالا رفته بود و سمت چپش ۶۹ پله با فاصله‌هایی بیش از ۲۰ سانتی‌متر که بالارفتن را دشوار می‌کرد و نفس را می‌راند. پله یک بار پیچ می‌خورد و بعد با همان فاصله می‌رسد به بالای دیوار. بلندی دیوار ۲۵ متر است و ضخامت آن حدود ۱۰ (دقیقا ۱۰٬۴۰ متر) که شاید در گذشته با کاشی یا مرمر پوشیده بود؛ اما من که اثری از این دو ندیدم. دور سه دیوار را گشتم با جاهای قراردادن تفنگ که در اطراف دیدم به تمام بارویی عظیم به نظرم آمد و ظاهراً از زمان عباس میرزا که مسجد علی‌شاه را تبدیل به قورخانه و انبار مهمات کردند، همین شکل مورد استفاده را هم پیدا کرد؛ به شکلی که هیچ‌کس ممکن نیست از ۶۹ پلهٔ بنا بالا برود و در و دیوارها را بگردد و بگوید که این‌جا مسجد بوده‌است و نه یک قلعه مستحکم نظامی. دور دیوارها -از بالا- حفره‌های بزرگی دیدم که به دهانهٔ چاه‌مانندی و کبوتران چاهی را دیدم که در عمق این حفره‌ها آمد و شد می‌کردند. بعد به تحقیق دریافتم که این حفره‌ها آغاز راه‌های زیرزمینی و دالان‌های بسیار پهن و بلندی بوده که در زمان‌های مختلف -به‌ویژه در دورهٔ قاجاریه و در جریان انقلاب مشروطه و شاید هم در دورهٔ مغول و زمان‌های پس از آن- به نوان راه‌های مخفی برای فرار و رسیدن سریع از این‌جا به جاهای دیگر به‌کار می‌آمده‌اند.  

احمد کسروی

  غزوخان (عزت‌الله خان) از وضع آشفتهٔ دوران محمدعلی شاه بهره جسته و برای چپاول تبریز با مستبدان همکاری کرده و به تبریز حمله‌ور شده‌بود. آزادی‌خواهان هم از زیر همین نقب به پشت دشمن حمله کردند و پیروز شدند. در مسجد کبود تبریز پشت صحن دوم به دهانه‌ای برخوردم که دریافتم نقبی است که به ارگ علی‌شاه می‌رسد.  

بیت‌الله جمالی

  قسمتی از دانشسرای دختران تبریز که در محوطهٔ مسجد استاد و شاگرد سابق بنا شده‌است، چند سال پیش فرود می‌نشیند و گودال یا تونلی بزرگ نمایان می‌شود؛ اما برای آن‌که کاوش کنند، آن را پر کردند. احتمال می‌رود که تونل قسمتی از این را زیرزمینی بوده‌است؛ این راه به‌قدری بزرگ بود که می‌شد با درشکه از آن عبور کرد. پشت دیوار بلند ارگ تبریز در هر سه سمت ویرانه‌است با تکه باغی و خانه‌ای و مدرسه‌ای. دهانهٔ محراب ۳۸ پا است و ۶۹ پله که از آن بالا رفتیم. بین دو دیوار از سمت خاور ساخته شده‌است که در زمان سلطنت رضاشاه قسمتی از تپهٔ اطراف ارگ را به‌صورت باغ و گردشگاه عمومی درآوردند که ساختن سالن تئاتر آذربایجان هم در همین برنامه بوده‌است... به‌طوری که مشهود است در زیر ابن بنا، سه نقب یا دالان زیرزمینی وجود دارد که یک رشتهٔ آن از ارگ به شنب‌غازان و رشتهٔ دیگر به باغ‌میشهٔ فعلی -محل سابق ربع رشیدی- و رشته‌ای نیز از وسط بازار گذشته و پس از عبور از زیر رودخانهٔ آجی‌چای به حوالی فرودگاه می‌رسد.  

ارگ علیشاه * مربوط به دوره مغول است و در تبریز، خیابان امام، جنب خیابان طالقانی واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۳۱۰/۱۰/۱۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است

علی‌اکبر سرفراز

  بنای ارگ بنایی ناتمام است و به دو بخش قدیمی و جدید تقسیم می‌شود. بخش جدید توسط تاج‌الدین علی‌شاه به بخش قدیمی افزوده شده‌است. بخش قدیمی که در سال ۱۳۶۰ تخریب شد در شمال و بخش جدید در قسمت جنوبی که اکنون باقی مانده، ساخته شده‌است.  
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:58 ::  نويسنده : علي
 
 

خانه مشروطه (تبریز)

 
نمای خانهٔ مشروطه.
 
داخل خانهٔ مشروطه.

خانهٔ مشروطه در یکی از محله‌های قدیمی شهر تبریز به نام راسته‌کوچه و در غرب بازار تبریز قرار گرفته‌است. این بنا به سبک معماری دورهٔ قاجار ساخته شده و ملک شخصی حاج مهدی کوزه‌کنانی بوده‌است. این بنا به شمارهٔ ۱۱۷۱ در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده و در سال ۱۳۶۷ خورشیدی به تملک رسیده‌است.

بزرگان مشروطه پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه، در خانهٔ مشروطه جمع شده و به همفکری می‌پرداختند. همچنین این مکان مرکز فرماندهی مجاهدان در طی محاصرهٔ ۱۱ ماههٔ تبریز و نیز مرکز تصمیم‌گیری برای پایین‌آوردن پرچم‌های تسلیم در برابر شاه قاجار بوده‌است.

«حاج ولی معمار» معمار تبریزی که ساکن روسیه بود، در سال ۱۲۴۷ خورشیدی و پس از بازگشت به ایران، بنای خانهٔ مشروطه را بنیان نهاد. این بنا با ۱۳۰۰ متر مربع مساحت، در دو طبقه ساخته شده‌است. از ویژگی‌های منحصر به فرد خانهٔ مشروطه می‌توان به پنجره‌های ارسی، درب‌های منب‌کاری‌شده، غلام‌گردش، کلاه‌فرهنگی و نورگیر اشاره کرد.

موزهٔ مشروطه نیز پس از ایجاد تغییراتی در تالارها و اتاق‌های خانهٔ مشروطه و به نمایش درآوردن اسناد تاریخی مربوط به انقلاب مشروطه در سال ۱۳۷۵ خورشیدی تأسیس شده‌است. از مهم‌ترین آثار تاریخی این موزه می‌توان به سلاح کمری ستارخان، فرش مشروطه، وسایل شخصی سران مشروطه و دیگر مدارک مرتبط با انقلاب مشروطه اشاره کرد.

نگارخانه

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:52 ::  نويسنده : علي
 
 

کاخ شهرداری تبریز

 
کاخ شهردای تبریز

کاخ شهرداری تبریز یکی از بناهای زیبا، مستحکم و دیدنی شهر تبریز است که ساخت آن از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ خورشیدی و به دستور رضاشاه پهلوی در محل گورستان متروک و مخروبهٔ کوی نوبر بانظارت مهندسان آلمانی و در زمان ریاست شهرداری و با بودجه ۲.۵۰۰.۰۰۰ ریال انجام شد.[نیازمند منبع]

کاخ شهرداری تبریز در مرکزی‌ترین نقطهٔ شهر تبریز و در میدان شهرداری (ساعت) این شهر واقع شده‌است.

کاخ شهرداری تبریز از ابتدای احداث تا به حال، به‌ عنوان ساختمان شهرداری شهر تبریز مورد استفاده قرار گرفته‌است و امروزه با تقسیم شهر تبریز به‌ ده منطقه، این بنا به‌ عنوان شهرداری مرکزی شهر تبریز محسوب می‌شود. البته امروزه نیز، اکثر امور عمرانی و اداری شهرداری تبریز در این تالار و عمارت متمرکز شده‌است.

کاخ شهرداری تبریز دارای یک برج ساعت چهارصفحه‌ای به‌ارتفاع ۳۰٫۵ متر است که با طنین موزون زنگ‌هایش، هر ۱۵ دقیقه یک‌بار، گذشت زمان را به‌ گوش مردم تبریز می‌رساند. نمای خارجی این بنا از سنگ تراشیده‌ شده‌است و نقشهٔ ساختمان شبیه به‌ طرح یک عقاب درحال پرواز می‌باشد که با نمونهٔ ساختمان‌های کشور آلمان، قبل از جنگ جهانی دوم مطابقت دارد.

این عمارت در سال ۱۳۸۶ خورشیدی، به مناسبت بزرگداشت یکصدمین سال تاسیس اولین انجمن شهر و بلدیه ایران در تبریز، به نخستین موزه شهر و شهرداری‌های کشور‌ تبدیل و مورد بهره‌برداری قرار گرفت. در حال حاضر نیز علاوه بر نخستین موزه شهر و شهرداری‌های کشور، شورای اسلامی شهر تبریز نیز در بخشی از این ساختمان مستقر بوده و جلسات رسمی شورا در محل آمفی تئاتر موجود در ساختمان تشکیل می‌شود. شهردار کلان شهر تبریز نیز برخی از ملاقاتهای رسمی، دیپلماتیک را با مقامات عالی‌رتبه را در محل این کاخ انجام می‌دهد.

جستارهای وابسته

منابع

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:2 ::  نويسنده : علي
 
 

قراملک

قَرامَلِک یا قَره مَلیک (آذری: لاتین. Qara məlik، کریل.ГАРАМƏЛИК) — یکی از مناطق تاریخی و کهن شهر تبریز است.

 
مغازه‌های قدیمی قراملک.

این محله از سمت شمال به آجی چای از غرب به دشت تبریز و از جنوب به رواسان و کوی کارمندان راه آهن و از شرق به محله حکماباد و شنب غازان منتهی شده‌است. این محله در انتهای غربی تبریز و در داخل جلگه تبریز کنار آجی چای (تلخه رود) واقع شده است. مسجد جامع قراملک و امام حسین (ع) و صاحب الزمان (عج) از مهم‌ترین مساجد در میان مساجد ده‌گانهٔ محلهٔ قراملک است.

در عهد ناصرالدین شاه باروهای شهر بکلی از بین رفت... بدین جهت قسمتی از شهر که موسوم بقلعه (شامل محلات: چارمنار، سرخاب، دوه‌چی، ویجویه [ عامیانه : ورجی ]، مهادمهین [ عامیانه : میارمیار ]، نوبر، مقصودیه و غیره) بود اکنون از قسمت بیرون حصار (محلات : اهراب : [ عامیانه : لیلاوا ]، چرنداب، خیابان، باغمیشه... الخ) جدا نیست و همچنین قصبات حومه ٔ قدیم واقع در سمت مغرب شهر (امیرخیز، چوست دوزان، [ عامیانه هکماوار ]، قراملک، قره آغاج، آخونی، کوچه‌باغ، خطیب) و مارالان (واقع در سمت جنوب شرقی) بشهر ملحق شده‌است و شهر از سمت غرب و جنوب غربی توسعه پیدامیکند...

 
نمای درونی مسجد امام حسین(ع) قراملک.

به همین سبب در حال حاضر نیز معمول است که پا به سن گذاشته‌ها فقط قسمت بازار و داخل قلعه را شهر میخوانند. همانطور که ذکر شد قراملک به همراه خطیب و شنب غازان تا قبل حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار جزو قصبات حومه تبریز به حساب می آمدند به همین جهت این مناطق نسبت به دیگر محلات مرکزی تبریز تاریخ مستقلی را دارا میباشند.

 
نمای بیرونی مسجد امام حسین(ع) قراملک.

درباره قدمت این منطقه اطلاعی بیشتری در دست نیست اما با توجه به داستانهای روایت شده از عاشیق ها قدمت این منطقه به دوران حکومت اتابکان آذربایجان مربوط میشود. لازم به ذکر میباشد با توجه به چارداق‌های با طرح بخصوص و منحصر بفرد گنبدی شکل بجا مانده در اراضی کشاورزی قراملک که جزو ابتدایی‌ترین خانه‌های بشریت می‌باشد این منطقه حرفهای زیادی درباره قدمت خود دارد که مجال کارشناسی زیادی را میطلبد.

 
چارداق‌های اراضی کشاورزی قراملک.

در جریان انقلاب مشروطه، این محله از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین محله‌های شهر بوده و شجاع نظام مرندی شجاع الدوله که از طرف محمدعلی‌شاه قاجار مأمور به سرکوب جنبش مشروطه می شود به همراه کردها در این محله اردو میزنند که بعد ها این محل پس از ترک لشکر استبداد با خاطره ای بد به نام آنها با "کؤردلر کؤچه سی" برای نسل آینده به یادگار ماند با این حال تاریخ شاهد کمک اهالی به سردار مجاهد مرحوم ستارخان بوده است. میدان اصلی و قدیمی قراملک در مرکز محله، مقابل مسجد جامع قراملک با نام میدان حسینیه است که از دیرباز کانون خرید و فروش محصولات کشاورزان بوده است. لهجه اهالی قراملک از لهجه قدیمی تبریز تبعیت میکند.

محلهٔ قراملک در حوزهٔ استحفاظی شهرداری منطقه شش تبریز قرار گرفته‌است.

وجه تسمیه

بعضی اهالی قراملک علت نام گذاری این محله را به اصلی و کرم مربوط میدانند. چرا که نام پدر اصلی یا آسلی (مریم) قاراملیک بوده‌است و چون قاراملیک خود در منطقه کنونی قراملک سکنا داشته‌است این منطقه به این نام نامیده شده‌است.

از لحاظ لغوی قاراملیک کلمه‌ای است ترکی که از دو واژهٔ (قارا+ملیک) تبدیل شده‌است.

قارا یا قره یا قرا در ترکی به معنای سیاه می‌باشد؛ اما این واژه وقتی برای اشخاص و یا مناطق بکار برده می‌شود نماد بزرگی یا صفت بد بودن این اشخاص یا مناطق را نشان میدهد و همچین ترکها همیشه چهار رنگ قیزیل، قارا (قره یا قرا)، آق، گوی را برای افراد یا مناطق به منزله نماد بکار برده‌اند (رودخانه قزل‌اوزن، گؤی مسجید، قره ملک، قره آغاج، تپه آق بلاق، شهرستان آق‌سو) چنانکه در کلمات (قره باغ، قره داغ، قره آغاج، قره ملیک، قره چمن، قره سو، قره داش و...) مراد بزرگی بوده‌است نه رنگ سیاه (مثلاً قره باغ بخاطر بزرگی باغ به این نام نامگذاری شده و سیاهی باغ اصلاً معنی ندارد) «مَلِک» (məlek) هم واژه‌ایست عربی که به معنی شاه میباشد که در زبان ترکی نیز با تبدیل کسره زیر حرف «ل» به «ی» «ملیک» (məlik) به همان معنی شاه و سرور وکلا بزرگ مردم بکار برده میشود مانند: ملک الشعرا به معنی سرور شعرا یا ملک التجار به معنی سرور و شاه تاجران. معنی این واژه با ترکیب قارا+ملیک میشود: شاه بزرگ

قاراملیک هم با دو به مرور زمان در زبان عامیانه مردم ترک‌زبان تبریز به قره ملیک و بعدها با گویش فارسی به قره ملک – قراملک تبدیل شده‌است.


پاشا افندیئو در کتاب آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی مینویسد: در زمان حکومت اتابکان آذربایجان پهلوانی جوان، فقیر و سیه چرده از تبریز طبق رسم آنزمانه در کشتی‌های معروف شاهزاده جهان پهلوان به اصرار مادر پیرش شرکت کرده و در دید حیرت زدهٔ مردم موفق می‌شود پشت پسر جهان پهلوان را سه بار بر زمین زده و بر پهلوان اتابکان غالب می‌شود این موفقیت چنان مردم تبریز را حیرت زده می‌کند که این پهلوان زبان زد عام و خاص میشود و بدنبال این شهرت مردان حکومتی با وی دشمنی میکنند و این ماجرا با حمله طغرل سلجوقی به تبریز مصادف میشود و دفاع جانانه و غیرتمندانه قاراملیک از تبریز و کشته شدنش در راه وطن مادری خویش در تاریخ قهرمانان ملی ثبت میشود. از آنزمان مردم تبریز نام این محله از شهر تبریز را با نام آن قهرمان ملی، قاراملیک نامیدند.

مکان‌های تاریخی

این مناطق (قراملک-شام قازان) بعلت دوری از مرکز شهر همیشه مورد کم لطفی مسؤلین بوده و هست و مکانهای مقدس و تاریخی این مناطق دستخوش نابودی قرار گرفته‌اند. چنانکه در محله شام قازان و قراملک دیگر خبری از آثار تاریخی نمیباشد. تنها اثر تاریخی بجا مانده این مناطق مسجد جامع قراملک می‌باشد که بجا مانده از دوران صفوی میباشد. یکی دیگر از مکانهای مقدس برای اهالی مقبره پیرحسن در کنار کنارگذرغرب تبریز واقع در اراضی کشاورزی قراملک می‌باشد که با بی توجهی مسولین در حال نابودی میباشد! قراملک افتخار گذر جاده ابریشم را نیز از خود داشته‌است و خیابان وحدت امروزی همان جاده ابریشم باستانی می‌باشد و در کنار این جاده کاروانسراهایی که امروزه بجز اسامی خالی دیگر آثاری از آنها باقی نمانده‌است. باغات قراملک در کنار دیگر باغات محلات دیگر روزگاری تبریز را به شهر باغات معروف کرده بودند که امروزه دیگر به مدد کارخانجات خبری از سرسبزی نیست و بودجه‌ای را که هر کارخانه صنعتی میبایست برای آلودگی محیط زیست به درختکاری و ایجاد پارکها و باغات جدید بپردازد به دست فراموشی سپرده شده و مناطق سرسبز تبریز تبدیل به مناطق سیاه ماشینی و صنعتی شده‌است.

کوی ها

فهرست کوی‌های محلهٔ قراملک:

  • آشاغی کؤچه
  • خلفلر
  • میدان
  • خانه های سازمانی ماشین‌سازی (کوی شهید بهشتی)
  • دوققولو باغی (خیابان پیروزی)
  • خشتان باغی (خیابان تلاش)
  • آیدین

ماشین‌سازی تبریز نماد قراملک

 
مجسمه کارو اندیشه میدان ماشین‌سازی تبریز.

محله قراملک بعد از سال ۱۳۵۰ با ایجاد کارخانه بزرگ ماشین‌سازی تبریز تبدیل به منطقه‌ای با سه کاربری مسکونی و صنعتی و بعدها آکادمیک شد. بدنبال ماشین سازی سیل کارخانجات زیادی از قبیل ایدم، موتوژن، صنایع پمپ‌سازی ایران، کمپروسورسازی تبریز، لیفتراک‌ سازی سهند، چرخشگر، بنیان دیزل، شهرک فناوری خودرو و...بسوی این منطقه سرازیر شدند و بدنبال ایجاد صنعت بعضی از این شرکتها با خود دانشگاه جامع علمی کاربردی را نیز راه اندازی کردند و این منطقه را تبدیل به قطب صنعتی-دانشگاهی تبریز نمودند. اما با این حال شرکت ماشین‌سازی تبریز دیگر در سطح شهر تبدیل به نماد این محله شده‌است و مجسمه کار و اندیشه اثر بهروز حشمت در وسط میدان ماشین سازی نماد محله قراملک می باشد.


 


 

منابع

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 8:57 ::  نويسنده : علي
 
 

آرامگاه پیرحسن

 
مقبره پیرحسن.
 
مقبره خواهر پیرحسن.

«اسکی - آسلی یا اصلی، کند» نام یکی از اراضی کشاورزی محله قراملک تبریز می‌باشد که در چند کیلومتری محله قراملک، کنار کنارگذر غرب تبریز واقع شده است. اصلی کند نام یکی از روستاهای خیلی قدیمی تبریز کنار آجی چای (تلخه رود) بود که بر اثر زلزله در گذشته ویران گشته است. و اهالی اجداد خود را منتسب به این روستای قدیمی میدانند.در حال حاضر زمین این روستا در داخل اراضی قراملک میباشد و تنها نامی از این روستای بسیار قدیمی بهمراه مقبره یاجی قارداش بجا مانده است. همچنین در نزدیکی این مقبره ها قبرستانی بسیار قدیمی نیز وجود داشته که اهالی آنرا از پدران خود شنیده اند که در حال حاضر از بین رفته است. همانطور که ذکر شد در داخل این اراضی دو چارداق (آلاچیق‌های منحصر بفرد مزارع قراملک) مقدس وجود دارد که در داخل یکی از این اصلی و کرم (معشوقه‌های مشهور دنیای ترک ) میدانند؛ چرا که قراملک از دیرباز به سرزمین و خاستگاه اصلی، اصلی و کرم معروف است وحتی باغ منتسب به «قاراملیک» پدر اصلی با نام «» که کرم در این باغ عاشق اصلی شد، در این محله هنوز پابرجا است.

ازمشخصه‌های عجیب این مقبره‌ها به گفته اهالی پنجشنبه شب‌ها از طرف کوه عون بن علی (ائینالی) واقع در مشرق شهر روی مقبره خواهر

در کنار این مقبره‌ها سنگ بزرگی هم موجود یوده که هر چه قدر سنگ را دور میساختند باز بین این دو مقبره قرار میگرفت اما به گفته اهالی این سنگ به همراه سنگ‌های قبر دو معشوقه هر دو در اوایل انقلاب دزدیده شده است .

قاراملیک پدر اصلی از بودن این دو کنار هم ناراضی است و هنوز هم که هنوز است مانع کنار هم بودن این دو معشوقه میشود علاوه بر این احداث کنارگذر غرب تبریز که باعث جدایی این دو معشوقه از همدیگر شده است را اهالی فلکلور شناس و اسطوره شناس قراملکی این چنین تفسیر میکنند: "جدا افتادن این دو معشوقه از همدیگر آنهم توسط آسفالت سیاه(قره لیق) همان قاراملیک میباشد که اگر تا دیروز با خارسیاه و یا سنگ سیاه بین دو گل بوده است امروز در شکل دیگر که آسفالت سیاه میباشد مانع وصال این دو معشوقه شده است.

با این حال این مقبره‌ها منتسب به امامزاده‌ها یا اولیا الله و یا آسلی و کرم باشد نزد مردم منطقه مقدس شمرده شده و دارای احترام خاصی میباشد!

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 8:28 ::  نويسنده : علي
 
 

عون بن علی

عون بن علی
Eynali mountain 01.JPG
جغرافیا
ارتفاع ۱۸۰۰ متر
مکان Flag of Iran.svg ایران، تبریز
رشته‌کوه سرخاب

عون بن علی که عینالی و عینال، زینال نیز خوانده می‌شود، کوه و آرامگاهی بر فراز رشته‌کوه سرخاب در شمال شهر تبریز است. تاورنیه در سفرنامهٔ خود، این بنا را در گذشته از کلیساهای ارامنه دانسته که مسلمانان آن را به مسجد تبدیل کرده‌اند. به اعتقاد او، پیش از ورود اسلام به ایران در محل کنونی آرامگاه عون بن علی، آتشکده و عبادتگاهی بوده که پس از اسلام به زیارتگاه تبدیل شده‌است. حافظ کربلایی نیز در واپسین سال‌های سدهٔ دهم هجری، این مکان را محل بافندگی دو برادر دانسته‌است. پس از سدهٔ دهم هجری، یکی از تکایای درویشان نعمت‌الهی در محل فعلی آرامگاه عون بن علی بوده‌است.

آرامگاه

 
آرامگاه عون بن علی.

آرامگاه عون بن علی که به «عینالی» و «عینال، زینال» نیز معروف است، از بناهای تاریخی شهر تبریز و مربوط به دورهٔ ایلخانان است. این آرامگاه که بر فراز رشته‌کوه سرخاب بنا شده، به شیوهٔ ایلخانی ساخته شده‌است. بنای آرامگاه از ۹ اتاق، ۶ گنبد، هشتی و ایوان تشکیل یافته و در دورهٔ قاجار برای جلوگیری از تخریب آن، اتاقی در سمت شمال بنا احداث شده‌است.

آرامگاه عون بن علی تا سدهٔ نهم هجری سالم بوده و در این دوره براثر حملهٔ نیروهای امپراتوری عثمانی به‌طور کلی ویران شده‌است. این بنا در دورهٔ شاه عباس یکم ازنو ساخته شد؛ ولی دیری نپایید که زمین‌لرزهٔ سال ۱۱۹۳ هجری آن را به شدت تخریب کرد. در واپسین سال‌های سدهٔ سیزدهم هجری، قهرمان میرزا بنای آرامگاه را مرمت نمود.

بنابر گفتهٔ درویشان، دو تن از فرزندان علی بن ابی‌طالب به نام‌های «عون بن علی» و «زید بن علی» در این مکان آرمیده‌اند. اگرچه در تحقیقات انجام‌یافته در محوطهٔ آرامگاه مشخص شده که این دو فرد از فرزندان نخستین امام شیعیان نیستند و به احتمال زیاد از دوستداران وی بوده‌اند. این بنا در گذشته بیش‌تر به منظور انجام مراسم‌های مذهبی کاربرد داشته‌است.

یادمان شهدای گمنام

یادمان ۸ تن از کشته‌شدگان ایرانی جنگ ایران و عراق در کنار آرامگاه عون بن علی قرار گرفته‌است. بنای این یادمان از سال ۱۳۸۱ خورشیدی آغاز شده و در ۳۰ شهریور ۱۳۸۵ خورشیدی به بهره‌برداری رسیده‌است.

از مشخصات بارز بنای یادمان شهدای گمنام می‌توان به رعایت سبک آذری، رعایت سبک آرامگاه‌های ایران، استفاده از شعرهای محمدحسین شهریار، استفاده از نقش‌های اسلامی، استفاده از حرف هشت و قرارگرفتن بنا در امتداد مسیر قبلهٔ وادی‌رحمت اشاره کرد.

قله‌ها

فهرست قله‌های رشته‌کوه سرخاب:

  • قلهٔ دند (ارتفاع: ۲۳۷۸ متر)
  • قلهٔ بهلول (ارتفاع: ۱۹۸۵ متر)
  • قلهٔ پکه‌چین (ارتفاع: ۱۹۴۵ متر)
  • قلهٔ هیلله (ارتفاع: ۱۸۵۰ متر)
  • قلهٔ عون بن علی (ارتفاع: ۱۸۰۰ متر)
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 8:25 ::  نويسنده : علي
 
 

خالده ادیب آدیوار

خالده ادیب آدیوار
Edib Halide.jpg
 


خالده ادیب آدیوار " Halide Edip Adivar" ، نویسنده زن ترک در دورههای مشروطیت دوم عثمانی و جمهوریت.


او در حدود ۱۳۰۱ در استانبول به دنیا آمد. پدرش از منشیان دربار سلطان عبدالحمید دوم بود. مادرش را در سنین خردسالی از دست داد و در خانه مادربزرگ مادریش بزرگ شد. این خانه سنّتی ترک تأثیر عمیقی بر شخصیت وی گذاشت. پدرش که سبب پیشرفت مردم انگلیس را تربیت اروپایی می دانست، علاقه مند بود تا فرزند خود را به همان شیوه تربیت کند. ازاین رو خالده را در مدرسه آمادگی که مدیری یونانی داشت گذاشت؛ مدرسهای که خالده تنها شاگرد مسلمان آن بود. سپس خالده را در ده سالگی، به کالج امریکایی فرستاد که زبان انگلیسی را در آنجا به سرعت آموخت. در این ایام به خانه پدرش که خانهای فرنگیمآب بود منتقل شد و چون سلطان عبدالحمید به رفتن کودکان مسلمان به مدارس تبشیری مسیحی اعتراض داشت، ناگزیر از ترک کالج شد و فراگیری زبان انگلیسی را نزد یک معلم خصوصی زن انگلیسی ادامه داد و زبان عربی، قرآن و موسیقی را نیز نزد معلمان خصوصی آموخت. در همین دوره به ترجمه کتاب >مادر< اثر جان ابوت پرداخت که در ۱۳۱۴ با ویرایش محمود اسد افندی در استانبول منتشر شد. خالده تحصیل در کالج را در ۱۳۱۷ از سرگرفت و تا ۱۳۱۹ که از آنجا فارغالتحصیل شد، در عین حال نزد رضا توفیق بلوکباشی*، که از دوستان پدرش بود، زبان فرانسه و ادبیات آموخت و کم و بیش تحت تأثیر بینش عرفانی او قرار گرفت. در سالی که از کالج فارغالتحصیل میشد با صالحذکی، معلم ریاضی کالج که تحصیل کرده پاریس و مؤلف چند کتاب در زمینه ریاضیات و فیزیک بود، ازدواج کرد.

خالده در سالهای پس از فارغال تحصیلی به خانه داری، تربیت فرزندان، مطالعه و تجربه آموزی در کار نویسندگی اشتغال داشت. مرحله اصلی نویسندگی وی با اعلان مشروطیت دوم (۱۳۲۶/۱۹۰۸) آغاز شد. او در آن ایام ضمن همکاری با روزنامه طنین، ناشر افکار و تمایلات اتحاد و ترقی ، نوشته های خود را با امضای خالده صالح در بعضی از روزنامه‌ها و مجلات دیگر نیز انتشار می داد. پس از بلوای ۳۱ مارس (مطابق گاهشماری قدیم عثمانی، برابر با ۱۳ آوریل ۱۹۰۹ / ۲۲ ربیع الاول ۱۳۲۷) و غلبه موقت نیروهای ضدمشروطه بر پایتخت، خالده که به سبب نوشتههایش مغضوب آنان بود به مصر فرار کرد و از آنجا به انگلستان رفت و پس از استقرار آرامش و امنیت به کشور بازگشت. پس از بازگشت به کشور، ضمن ادامه دادن به کار نوشتن و انتشار داستانهایش برای تدریس اصول تعلیم و تربیت در دارالمعلمات (دانشسرای دخترانه) و سپس بازرسی مدارس دخترانه اوقاف استخدام شد، در جریان جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) به دعوت جمالپاشا*، فرمانروای نظامی سوریه، برای احداث مدارس و یتیمخانه‌ها، همراه شماری از معلمان زن عازم آن سرزمین شد و همزمان با عقبنشینی نیروهای عثمانی از آنجا، به استانبول مراجعت کرد. خالده در ۱۳۲۸ از همسرش جدا شد و سپس در نوشته هایش از اسم پدرش و از امضای خالده ادیب استفاده کرد. پس از ازدواج با عبدالحق عدنان آدیوار*، دانشمند و دولتمرد ترک و مؤلف کتابهایی در زمینه تاریخ علم در ۱۳۳۵، تا پایان زندگیاش از امضای خالده ادیبآدیوار استفاده کرد.

با گرمی بازار جریان های پان ترکیستی و پان تورانیستی در سالهای پس از اعلان مشروطیت دوم، خالده ادیب نیز به همان جریان پیوست و در جهت آرمانهای آن به فعالیت پرداخت. او ینیتوران (توران نو) را که رمانی سیاسی و آرمانی است، در ۱۳۳۰ نوشت و در آن آرزوها و نظر خود را برای ترکیه فردا طرح و ترسیم کرد و به همان مناسبت القابی چون زن بزرگ و مادر ترکان را از دوستداران خود دریافت کرد.

او در ۱۳۲۷ در رأس بنیانگذاران جمعیت تعالی نسوان قرار داشت. هدف اصلی از تشکیل این جمعیت، که شماری از زنان تحصیلکرده از مؤسسانش بودند، بالابردن سطح فرهنگ اعضای جمعیت بود. در زمان جنگ بالکان در ۱۳۳۰/۱۹۱۲، خالده ادیب با پشتیبانی همین جمعیت در کار سروسامان دادن به مهاجران جنگزده و پرستاری از مجروحان جنگی از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او که در ۱۳۳۶ به استادی ادبیات غربی دانشکده ادبیات دارالفنون استانبول منصوب شده بود، در ۱۳۳۷ در گردهماییهای استانبول ــکه به مناسبت تصرف ازمیر به دست یونانیها برگزار شدــ سخنرانیهای شورانگیزی در اجتماعات دهها و صدها هزار نفری ایراد کرد و شهرتش افزونی یافت و با مصطفی کمالپاشا، رهبر جنبش رهایی در آناطولی به مکاتبه پرداخت.

خالده ادیب پس از اشغال دوم استانبول به دست نیروهای انگلیسی در جمادی الثانی ۱۳۳۸ / مارس ۱۹۲۰ و تشدید احتمال بازداشتش، در حالی که فرزندانش را پیشاپیش به امریکا فرستاده بود با شوهرش به آناطولی گریخت و آندو به جنبش رهایی ملی پیوستند. او در آنجا ضمن حضور در جبهه های جنگ و ترجمه مطالب و مقالات سیاسی از مطبوعات غربی، روزنامه تازه تأسیس حاکمیت ملّیه، معرف افکار جنبش رهایی ملی، را انتشار داد و در عین حال در بیمارستانها از مجروحان جنگی پرستاری کرد. حاصل حضور او در جبهه‌ها مجموعه ای از داستان‌ها، رمان و کتاب خاطراتی است که مشاهدات، تجارب و تأثرات نویسنده در آن ایام را شامل میشود. همچنین مقالات و گزارشهایی در این زمینه به زبانهای ترکی و انگلیسی در مطبوعات داخلی و خارجی درباره بر حق بودن ترکها منتشر کرد. وی در این دوره به نوعی نماد مبارزه ملی تبدیل شد که مطالب بسیاری در مطبوعات داخلی و خارجی دربارهاش به چاپ رسید و به قولی به «تورکون ژاندارکی» (ژاندارک ترک) معروف شد. در همین دوران بود که او و شوهرش و بعضی از سران و فعالان جنبش مقاومت، از جمله مصطفی کمالپاشا، به حکم «دیوان حرب» مستقر در استانبول که تحت امر نیروهای اشغالگر بود، غیاباً به اعدام محکوم شدند.

پس از اعلان جمهوریت، در ۱۳۰۲ش / ۱۹۲۳ شوهرش، که از وزرای حکومت آنکارا و رئیس دوم مجلس کبیر ملی بود، به علت شرکت در تشکیل حزب جمهوریخواه ترقی پرور ، به ترک کشور مجبور شد و خالده نیز به همراه او به انگلستان و سپس فرانسه رفت. او دو بار (۱۳۰۷ و ۱۳۱۰ش) به دعوت مؤسسات علمی ایالات متحده امریکا برای سخنرانی به آن کشور مسافرت کرد. خالده ادیب در ۱۳۱۳ش / ۱۹۳۴ برای سخنرانی به هندوستان سفر کرد.

خالده ادیب پس از بازگشت به ترکیه در ۱۳۱۸ش / ۱۹۳۹ به استادی کرسی ادبیات انگلیسی دانشگاه استانبول منصوب شد و در انتخابات بهار ۱۳۲۹ش / ۱۹۵۰ هم، به عنوان نماینده مستقل ازمیر به مجلس راه پیدا کرد و پس از پایان دوره چهارساله نمایندگی، با انتشار نامهای سرگشاده در روزنامه جمهوریت با سیاست وداع گفت و به دانشگاه بازگشت و تا دهه پایانی حیات خود، که در اول بهمن ۱۳۴۲/ ۲۱ ژانویه ۱۹۶۴ به سر رسید، همچنان به نوشتن و نشر رمانهای خود ادامه داد.
 

آثار

خالده ادیب در دوران بیش از نیم قرن نویسندگی خود آثار بسیاری پدید آورد. این آثار را در شش گروه میتوان دستهبندی و معرفی کرد :

۱) آثار تحقیقی و فکري

برخی از این آثار عبارتاند از : «تاریخ ادبیات انگلیسی» در سه جلد (۱۹۴۰ـ۱۹۴۹)؛ >تأثیرات شرق ـ غرب و امریکا در ترکیه< به انضمام «ترکیه به غرب مینگرد» و «برخورد شرق و غرب در ترکیه» ؛ دکتر عدنان آدیوار اثری تحقیقی درباره شوهرش که یک سال پس از درگذشت وی، یعنی در ۱۳۳۵ش/۱۹۵۶ منتشر شد.

۲) ترجمه‌ها

گذشته از ترجمه های کوچک چاپ شده در مطبوعات، مهمترین ترجمه های او عبارت است از: تاجر ونیزی، که نیمه تمام مانده‌است، هملت، هر طور که بخواهید، کوریولانوس، آنتونی و کلئوپاترا از شکسپیر که آنها را به دستیاری مترجم دیگری انجام داده‌است، مزرعه حیوانات از جورج اورول، جلد اول «تاریخ شعر عثمانی» از گیب. او اثر هانری ماسه را به نام اسلام هم از زبان فرانسه به انگلیسی ترجمه کرده‌است.

۳) خاطرات

شامل «خاطرات» به زبان انگلیسی (۱۳۰۵ش/ ۱۹۲۶). این اثر بعدها با عنوان «خانه ای با پیچک ارغوانی» به ترکی انتشار یافته‌است. آزمایش سخت ترک (۱۳۰۷ش/۱۹۲۸)، خاطرات دوره جنگ رهایی به انگلیسی که بعدها با نام «امتحان ترک با آتش» به زبان ترکی نیز منتشر شده‌است.

۴) نمایشنامه‌ها

شامل «چوپان های کنعان» (۱۳۳۶/ ۱۹۱۸) و «ماسک و روح» (۱۳۲۴ش/۱۹۴۵)، این اثر با عنوان «ماسک‌ها یا روح‌ها» (۱۳۳۲ش/۱۹۵۳) به زبان انگلیسی هم منتشر شده .

۵) مجموعه داستانها

شامل «معابد ویران» (۱۳۳۰/ ۱۹۱۱)، «گرگِ به کوه برآمده» (۱۳۰۱ش/۱۹۲۲)، «از ازمیر تا بورسه» (با داستانهایی از سه نویسنده دیگر) (۱۳۰۱ش/ ۱۹۲۲)، «صدای خوشِ مانده در گنبد» (۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۴).

۶) رمانها

بیش از بیست رمان از خالده ادیب آدیوار منتشر شده‌است. جودت قدرت، رمان های وی را از نظر موضوع به سه دسته تقسیم کرده‌است :

الف) رمانهای تحلیل روانی. محور اصلی نخستین رمان های او چون، «سِویه طالب»، «خندان» ، «موعود حکم» (حکم موعود)، «قلب آغریسی» (درد قلب)، عشق و به ویژه روانشناسی زنان است.

ب) رمانهای سیاسی. مقصود رمان هایی چون «آتشدن گوملک» (پیراهن آتشین) است که نشانه دور شدن نویسنده از اصل «هنر برای هنر» است . عثمان گوندوز بر آن است که پیراهن آتشین که در گرماگرم جنگ رهایی ملی نوشته شده‌است، صحنههایی را از واقعیت آناطولی آن دوران عرضه میدارد و بانارلی آن را هیجان انگیزترین رمان دوره جنگ رهایی شناخته‌است.

ج) رمانهای سنن و رسوم یا رمان های اجتماعی چون «بقال مگسدار»، «بازار مکاره بی انتها» ، «کمدی کوچه عشق» که محصول دوره کمال نویسندگی اوست. موضوعات اصلی این آثار نه زندگی عاطفی افراد، بلکه رسوم و سنن نسل هاست. سینکلی بقال که عنوانش از نام یک کوچه قدیمی استانبول گرفتهشده‌است، ابتدا با عنوان «دلقک و دخترش» به زبان انگلیسی نوشته شد و در ۱۳۱۴ش / ۱۹۳۵ در لندن به چاپ رسید. سپس با نام مذکور به زبان ترکی منتشر شد و در ۱۳۲۸ش /۱۹۴۲ جایزه رمان حزب جمهوریخواه خلق به آن تعلق گرفت.


 

منابع

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1314
بازدید دیروز : 241
بازدید هفته : 1678
بازدید ماه : 3571
بازدید کل : 259123
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی