ياشاسين شاهين دژ
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:50 ::  نويسنده : علي
 
 

اوحدی مراغه‌ای

 
آرامگاه اوحدی.

رکن‌الدین اوحدی مراغه‌ای (۶۷۳ - ۱۵ رمضان ۷۳۸ قمری) عارف و شاعر پارسی‌گوی ایرانی اهل مراغه است.

زندگی‌نامه

او در شهرستان مراغه زاده شد، پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت و بنابراین نامش اوحدی اصفهانی نیز ذکر شده است. اوحدی معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود و آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر می‌باشد.

مذهب

دانشنامهٔ بزرگ اسلامی در پیرامون مذهب او چنین آورده‌است:

دربارة مذهب اوحدی مطلبی به صراحت بیان نشده است، ولی در دیوان او اشاراتی هست که از اعتقاد وی به تشیع حکایت می‌کند. از جمله‌: چندین‌بار از امام علی‌(ع‌)، امام حسین‌(ع‌)، امام رضا(ع‌) و حضرت مهدی (ع‌)، یاد کرده است‌...

با این حال سعید نفیسی، با تکیه بر اشارات شاعر به خلفای راشدین و «چهار یار» خواندن آن‌ها و اشارهٔ او به «شافعی»، در نهایت اینگونه استدلال می‌کند که او می‌تواند شافعی بوده‌باشد.

آثار و اشعار

اشعار اوحدی مراغه‌ای از ابتدا موردتوجه بوده و تعداد آنها به ۱۴٫۷۲۹ بیت می‌رسد. از آثار اوحدی دست‌نویس‌های بسیاری به جا مانده است‌.

  • دیوان‌: که شامل قصاید، غزلیات، ترکیبات، ترجیعات و رباعیات است.
  • جام جم‌: که شامل مثنوی‌های اوحدی است.
  • منطق العشاق، (یا ده نامه، محبت‌نامه): شامل نامه‌هایی عاشقانه که میان عاشق و معشوق رد و بدل می‌شده‌است.

معروف است که وی تخلص خود «اوحدی» را از نام عارف معروف اوحدالدین کرمانی {متوفی 635 ق} گرفته است.


اشعار به فهلوی

اوحدی مراغه‌ای سه غزل به عنوان «زبان اصفهان» دارد که جزو فهلویات شناخته می‌شود:

چند بیت از غزلی به زبان اصفهان:

دیم تو خورد و چشم مو تر / هشکش ویکر وان خوزارو

واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی / کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو

آرامگاه

رکن الدین ابولحسن مراغی مشهور به اوحدی مراغه‌ای عارف و شاعر پارسی‌گوی نامدار صاحب مثنوی معروف جام جم است که آرامگاهش در میان باغ سرسبزی واقع شده‌است. سنگ قبر اوحدی از سنگ کبود درست شده‌است. بر دیوار شمالی و جنوبی آن نام اوحدی و تاریخ فوت که ۷۳۸ ه.ق است حک شده‌است. در سال ۱۳۵۲ از سوی انجمن آثار ملی ایران بنای جدیدی بر روی قبر مزبور احداث شده و سنگ مقبره قبلی را به موزه آرامگاه انتقال دادند.

موزهٔ اوحدی

در کنار مقبره اوحدی، موزه اوحدی واقع گردیده‌است. این موزه به علت اینکه شهر مراغه در دوره ایلخانیان مغول مقر حکومتی و پایتخت آنان بوده‌است، عنوان موزه تخصصی ایلخانی را به خود اختصاص داده‌است. اشیاء موجود در این موزه شامل ظروف سفالی، سکه، کتابت، ظروف مفروغی، شیشه که کتیبه‌های باقی مانده از رصد خانه و سنگ قبور مربوط به دوران اسلامی است.

در بندِ غم عشـق تو، بسیار کسانند   تنها نه منم خود، که دراین غصّه بسانند
در خاک به امید تو، خلقی است نشـسته   یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند
عُشـّاق تو در پیش گرفتند، بیابان   کآن طایفه، ده را پس ازاین هیچ کسانند
کو مَحرم رازی، که اسیران محبّت   حالی بنویسند و سلامی برسانند
با محتسب شـهر بگویید، که امشب   دستار نگهدار، که بیرون عسسانند!
ای دانه دُر، عشق تو دریاست ولیکن   افسوس! که نزدیک کنار تو خسانند
شاید که ز مصرت، به هوس مرد بیاید   خود مردم این شـهر، مگر بی هوسانند؟
با جـُور رقیبان، ز ِ لبت کام که یابد؟   من تَرک بگُفتم، که عسل را مگسانند!
ای اوحدی از لاشـه تنگ تو، چه خیزد؟   کآندر طلب او هـمه، تازی فرسانند
افسوس که در پای تو این تند سواران   بسیار دویدند و همان بازپسانند! !
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:45 ::  نويسنده : علي
 
 

مزارهای پنج‌گانه مراغه

 
گنبد سرخ
 
برج مدور
 
گنبد کبود

گنبدهای مراغه، برجهایی هستند که به تمدن پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیم می‌شوند و نقش بسیار پررنگی برای بازیابی تاریخ معماری آن زمان ایفا می‌کنند.

گنبد سرخ

قدیمی‌ترین گنبد باقیمانده مراغه‌است که در دوره سلجوقیان و به صورت مربع القاعده و در ۲ طبقه ساخته شده‌است.این گنبد از نظر ساخت و نوع تزئینات الهام بخش ساخت برجهای دیگر این شهر بوده‌است. گنبد سرخ یکی از قدیمی‌ترین بناهای موجود در مراغه‌است که در قسمت جنوب غربی شهر قرار دارد. نام بانی بنا و تاریخ احداث آنرا می‌توان از کتیبه جبهه شمالی و نام سازنده آن را از کتیبه غربی ملاحظه نمود. آنچه از این کتیبه‌ها برداشت می‌گردد این است که بنای گنبد سرخ در سال۵۴۲ هجری قمری به دستور عبدالعزیز بن محمود بن سعد یدیم و به وسیله بنی بکر محمد بن بندان بن محسن معمار ساخته شده‌است.

گنبد مدور

شامل ۲ طبقه سردابه و نمازگاه است و هویت فرد دفن شده در سرداب آن تاکنون شناسایی نشده‌است. این برج در سال ۵۶۳ هجری قمری با سنگهای متخلخل آهکی و حجاری شده و آجرهای خشتی و ساروج ساخته شده‌است. درب ورودی‌آن با نقوشی مشابه نمای اصلی گنبد سرخ آذین شده‌است. گنبد کبود، دیگر برجی که در کناراین گنبد و در بافت مرکزی شهر بنا نهاده شده‌است نیز از دیگر برجهای مشهور اما کماکان پر رمز و راز این شهر به شمار می‌رود.

گنبد کبود

که به مقبره مادر هولاکو نیز معروف می‌باشد در حدود ۱۰ متری برج مدور واقع است.این گنبد به شکل منشور ده وجهی زیبایی با طاقنما و حاشیه کاری‌ها در دو طبقه ساخته شده‌است. در این برج، کتیبه‌ای که تاریخ بنای آن را معلوم نماید وجود ندارد ولی کارشناسان آن را مربوط به دوره سلجوقی دانسته و تاریخ بنای آن را به سال پانصد و نود و سه نسبت می‌دهند. عده‌ای نیز به علت انتساب برج به مادر هلاکو آن را متعلق به دوره مغول می‌دانند ولی به عقیده «آندره گدار» تاریخ بنای برج باید مربوط به قبل از هلاکو باشد.

گنبد غفاریه

Maragheh ghafariyehtomb.jpg
 

این گنبد از آجر و به صورت مربع ساخته شده و دور تا دور آن را با خطوط زیبا کتیبه کاری‌کرده‌اند و به قرن هفتم هجری قمری تعلق دارد.این گنبد در زمان ابو سعید بهادر خان ساخته شده و مقبره شمس الدین قره سنقر است که در آن زمان حکمران مراغه نیز بوده‌است. تاریخ بنای آن را (۷۲۸ - ۷۲۵ ه. ق) ذکر کرده‌اند.


 

معماهای تاریخی مراغه تنها به برج‌ها منحصر نمی‌شود بلکه غار کبوتر نیز بر معماهای باستانی این شهر افزوده شده‌است. این غار دارای ۵چاه بسیار عمیق است که تاکنون هیچ کس نتوانسته به انتهای این غارها دسترسی یابد و همین امر باعث شده معمای دیگری بر کارنامه تاریخی این شهر سنجاق شود تا مراغه را از نگاهی دیگر، شهر معماهای تاریخی ایران نام گذاریم.

منابع

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:29 ::  نويسنده : علي
 
 

رصدخانه مراغه

 

 
ستاره‌شناسان آماتور برروی تپهٔ رصدخانهٔ مراغه در مقابل گنبدی که برای محافظت آثار تاریخی ساخته شده‌است.

رصدخانهٔ مراغه رصدخانه‌ای بود که در دورهٔ هلاکوخان زیرنظر خواجه نصیرطوسی در شهر مراغه ساخته‌شد. این رصدخانه روی تپه‌ای در غرب مراغه قرار داشته‌است و امروزه تنها پی‌های بخش‌های مختلف و بخشی از سدس سنگی آن باقی مانده‌است. در سال‌های اخیر گنبدی برای محافظت از بقایای این بنا بر روی بخشی از آن ساخته شده‌است.

پرویز ورجاوند و همکارانش در دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی به کاوش در محوطهٔ این رصدخانه پرداختند و قسمت‌های مختلف آن را شناسایی کردند. ساختمان اصلی این رصدخانه به شکل برجی استوانه‌ای ساخته شده‌بود. در ساختمان‌های جنبی آن یک کتابخانه و محل اقامت کارکنان تشخیص داده شده‌است.

پیشینه

بنای رصدخانهٔ مراغه در سه‌شنبه ۴ جمادی‌الاول (۱۶ اردیبهشت ۶۳۸) آغاز شد. به سفارش خواجه نصیرالدین طوسی و به فرمان هولاکو -نوهٔ چنگیزخان مغول- آغاز شد. هولاکو برای نگهداری این سازمان پژوهشی موقوفه‌های ویژه‌ای درنظر گرفت. کتابخانه‌ای شامل ۴۰۰ هزار جلد کتاب و ابزارهای اخترشناسی، از جمله ذات‌الربع دیواری به شعاع ۴۳۰ سانتی‌متر، حلقه‌دار (ذات‌الحلق)، حلقهٔ انقلابی، حلقهٔ اعتدالی و حلقهٔ سموت نیز فراهم شدند. در همین‌جا بود که زیج ایلخانی به‌سال ۶۷۰ هجری (۱۲۷۶ میلادی) فراهم شد.

رصدخانهٔ مراغه فقط مخصوص رصد ستارگان نبود و یک سازمان علمی گسترده بود که بیش‌تر شاخه‌های دانش درس داده می‌شد و مشهورترین دانشمندان آن عصر -از جمله قطب‌الدین شیرازی، کاشف علت اصلی تشکیل رنگین کمان- در آن‌جا جمع شده بودند. به‌علاوه چون در آن زمان ارتباط علمی چین و ایران به‌علت استیلادی مغولان بر هر دو سرزمین برقرار شده‌بود، دانشمندان چینی -از جمله فردی به‌نام فائو مون‌جی- در این مرکز فعالت داشتند. همچنین فیلسوف و فرهنگ‌نامه‌نویس مسیحی -ابن‌العبری- در رصدخانهٔ مراغه به درس‌دادن کتاب‌های اصول اقلیدوس و المجسطی بطلمیوس مشغول بود.

زیج ایلخانی

خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجام‌شده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کرده‌است. زیج ایلخانی سده‌ها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمین‌های آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بوده‌است و در سال ۱۳۵۶ میلادی (۳۰۰ سال پس از مرگ طوسی) ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمی‌ترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری می‌شود.

لوله رصد

در تاریخ سلسله پادشاهی چین مندرج شده که برای تاسیس رصدخانه پکن، به سرپرستی ایران خریداری شده‌است. از جمله این ابزارها ذات الحلق، عضاده (الیداد)، دو لوله رصد، صفحه‌ای با ساعتهای مساوی، کره سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشان دهنده حرکت استوا نسبت به افق) هستند. چینیان لوله رصد را وانگ-تونگ نامیده‌اند. به گفته تاریخ سلسله پادشاهی یوان ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای مشاهده دوردست‌ها، به ویژه در دریا سود می‌جسته‌اند. همین کتاب از حضور دانشمندان چینی به رهبری

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:23 ::  نويسنده : علي
 
 

 آذری یا زبان باستان آذربایجان (کتاب)

آذری، یا زبان باستانِ آذربایجان از کتاب‌های احمد کسروی است.

دربارهٔ کتاب

کسروی در این کتاب برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد که زبان منطقهٔ آذربایجان تا چند سده پیش (قبل از رایج‌شدن ترکی) زبانی از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی بوده‌است. وی با توجه به قرائن تاریخی نام این زبان را آذری گذاشت. این کتاب باعث شهرت کسروی در حلقه‌های ایران‌شناسی شد و وی به عضویت محافل علمی خارج از کشور در آمد. نسخهٔ اول کتاب و به تبع آن پردازش نظریه تنها با توجه به قراین تاریخی بود. بعدها کسروی مطالعاتی در زبان‌شناسی انجام داد و در ویرایش‌های آتی کتاب به این نظریه با توجه به پایه‌های زبان‌شناختی نیز پرداخت.

پژوهش کسروی برانگیزندهٔ پژوهشگران شد تا در نقاط مختلف آذربایجان به جستجوی بقایای آن زبان تاریخی بپردازند و نمونه‌هایی دیگر از این زبان بیابند. این کتاب جنجال داخلی زیادی در میان برخی گروه‌ها برانگیخت و هنوز هم نظریهٔ کسروی مخالفانی دارد. لیکن این نظریه مورد قبول ایران‌شناسان و زبان‌شناسان واقع است و همانطور که والتر هنینگ گفته‌است تشکیک جدی‌ای بر آن وارد نیست.

آثار تاریخی کسروی توسط دیگر دانش‌پژوهان به رسمیت شناخته شده است. ولادمیر مینورسکی در مورد کسروی می گوید:

  کسروی روح تاریخنگار راستگو را داراست. او در جزئیات دقیق و در ارائه شفاف است  

خسرو ناقد در مورد این کتاب می نویسد : "يکی از کارهای تحقيقی مهم و باارزش کسروی که سبب شهرت وی نه تنها در ايران، بلکه در مجامع علمی جهان گشت، رساله ی ينجاه و شش صفحه ای « آذری يا زبان باستان آذربايجان» است که در زمان حيات او به زبان انگليسی نيز ترجمه شد و زمينه ی پذيرش او را در «انجمن پادشاهی آسيايی لندن» و «فرهنگستان آمريکا» فراهم آورد. کسروی درباره انگيزه ی پرداختن به اين کتاب می گويد: «سال ها در ميان نويسندگان ايران و عثمانی کشاکش ها درباره ی نژاد آذربايجان رفتي؛ زيرا عثمانيان آذربايجان را ترک شمارده ترکی بودن زبان آنجا را دليل آوردندی. از اين سو، نويسندگان ايرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنانِ بی سر و بن نوشتندی ... من، برای آنکه آن کشاکش را به پايان رسانم، در آن باره به جستجوهايی پرداختم و زبان باستان آذربايجان را پيدا کرده با نمونه هايش نشان دادم ... شرقشناسان، که آذری را ترکی دانسته اند، از اينجا به لغزش افتاده اند که زبان امروزی آذربايجان ترکی است، و جز اين هيچ دليل ديگری نبوده و نيست (اگر بوده و هست نشان دهند) اما من به حال امروزی آذربايجان نگاهی نکرده از تاريخ و دانش به جستجو پرداخته اين را روشن گردانيدم که زبان باستان آذربايجان، که در کتاب ها آذری ناميده شده، شاخه ای از فارسی بوده و در اين باره دليل های فارسی به دست آورده، نمونه هايی نيز از همان زبان، با شعر و نثر، به دست آورده در اين کتابچه ياد کرده ام. از روی همين دليل ها بوده که دانشمندان اروپايی نوشته های مرا بی چون و چرا دانسته و همگی پذيرفته اند"

قبل از این‌که در سال ۱۳۰۴ رساله آذری یا زبان باستانی آذربایجان را به چاپ برسد، دکتر ارانی مقالاتی درباره زبان آذربایجان و زبان‌فارسی در مجلات ایرانشهر و فرنگستان شماره ۵ و ۶ در سال ۱۳۰۳ شمسی در برلین قلمی کرده بود.

بعد از آن، اولین مقاله‌ای که در تایید رساله زبان آذری انتشار یافت توسط علامه محمد قزوینی بود که در دی ماه ۱۳۰۵ انتشار داد، علامه قزوینی در مقاله خود می‌نویسد: «این رساله صغیره الحجم، عظیمه الفایده مولف فاضل آن یک موضوع بدیع و دلکش را انتخاب نموده و در پیرامون آن تحقیقات فاضله‌ای خود را تمرکز داده‌است. و آن موضوع عبارت است ار حل دو مسئله ذیل: اول آن که زبان آذری مذکور در کتب مولفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیاً آنکه: زبان ترکی که فعلا زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن ناحیه ظهور پیدا کرده‌است.»

بعد از چاپ رساله زبان آذری توسط نویسنده، ایران‌شناسان و زبان شناسان تصور می‌کردند زبان آذری همان زبان ترکی است که در آذربایجان رایج است و آن را ترکی آذری می‌نامیدند. بعد از انتشار رساله، هم زبان‌شناسان و هم شرق‌شناسان متوجه این مسئله شدند که زبان آذری جدا از زبان ترکی فعلی آذربایجان است. حتی دایرةالمعارف اسلامی در حرف آ (آذربایجان) و حرف ت (تبریز) زبان آذری و زبان تبریزی را نوعی گویش ترکی ثبت کرده بودند که بعد از انتشار رساله آذری آن را تصحیح کردند.

رساله زبان آذری در آن زمان، نه فقط در بین ایرانیان بلکه در کشورهای همجوار و پیرامون در ترکیه و اران و قفقاز و شوروی عکس‌العمل‌های متفاوتی در برداشته‌است.

در زمان نهضت خیابانی در آذربایجان چون ترک‌های عثمانی، آذربایجان را اشغال کره بودند و جمهوری نیم بند مساوات‌چی‌ها در اران را پایه‌گذاری کرده بودند و به علت آذربایجان نامیدن اران توسط مساوات‌چی‌ها، خیابانی به این اعمال مساوات‌چی‌ها و عثمانی اعتراض داشته‌است و به همین علت ترک‌های عثمانی از خیابانی دل خوشی نداشته‌اند. لذا نویسندگان و روزنامه‌نگاران ترکیه در سال‌های بعد با رساله زبان آذری و با خود کسروی هم به خاطر آذری نامیدن آذربایجانی‌های ایران به مبارزه برخاسته و توهین و تهمت‌هایی درباره او در مطبوعات ترکیه به او نسبت می‌دادند. یکی از این روزنامه‌ها به نام طنین که توسط روزنامه‌نگاری به نام یارار افندی منتشر می‌شد که وی را «ترک‌ستیز و نوکر ایران که از قیافه، نه به عرب‌ها می‌ماند و نه به ایرانی‌ها با این همه خودش را سید می‌داند و دشمن ترکهاست» می‌نامند.

بعدها، استادان و زبان‌شناسان و شرق‌شناسان خارجی و ایرانی در تأیید رساله آذری مقالاتی به رشته تحریر کشیدند. از خارجی‌ها همچون پروفسور مارکوارت آلمانی امیل بئر و مینورسکی و پروفسور هنینگ مقالات زیادی در مطبوعات و مجلات خارج از کشور قلمی کردند و از شرق‌شناسان شوروی نیز ارانسکی، بر تولد و از همه مهم‌تر ژیرکوف، دانشمند روس تصریح می‌کند که «آثار زبان ایرانی آذری در زبان ترکی آذربایجان محفوظ ماند و مردم آذربایجان قبل از ورود طوایف ترک زبان بدان زبان سخن می‌گفته‌اند و البته تاکنون آثار آن در زبان آذربایجان کنونی می‌توان یافت.»

در داخل کشور هم از سال ۱۳۰۴ تا حال نزدیک به ۵۰ نفر از دانشمندان و زبان‌شناسان در تأیید و تکمیل رساله آذری مقاله‌ها و کتاب‌ها به رشته تحریر کشیده شده‌است.

از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۵۷ مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تبریز بیشترین مقالات و تحقیقات خود را درباره زبان دیرین آذربایجان توسط استادانی همچون دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر ماهیار نوابی و دکتر ادیب طوسی و عبدالعلی کارنگ و... و سایر استادان ایرانی به چاپ رسانیده‌است. در مدت سی سال مجله پربار دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، یک تنه تحقیق و پژوهش را به طور آکادمیک درباره زبان و فرهنگ آذربایجان به عهده داشته‌است. البته تحقیقات خارج از دانشگاه کماکان به موازات دانشگاه تبریز توسط سایر دانشمندان ایرانی انجام پذیرفته‌است که نام بردن از این عزیزان باعث اطاله کلام خواهد شد.

نویسنده رساله زبان آذری را از راه تاریخ و با استفاده از زبان‌های ایرانی، امثال زبان پهلوی و زبان کهن مادها و هخامنشیان حتی با استفاده از زبان‌شناسی ارمنی که همسایه زبان‌های ایرانی در قفقاز بود پی گرفت و با استفاده از کتاب‌های تاریخی و جغرافی‌نویسان بعد از اسلام، زبان ایرانی آذربایجان را از گرد و غبار قرون بیرون کشید.


استاد مرتضوی در این یادداشت به اشاره به بعضی بدخلقی‌ها و عصبیت‌های قومی ضدایرانی عده‌ای، یادآور می‌شود که: «... در شگفت بودم که اثبات علمی و مستند ایرانی بودن زبان آذربایجان از عهد باستان تا زمان دولت صفوی چه مشکلی ایجاد می‌کند؟! البته این تعجب در مورد نوشته‌های دیگران از زمان عباس اقبال و احمد کسروی و محمد قزوینی و ادوارد براون وجود داشته‌است. جای تعجب نیست اگر تعجبی؟! باشد در ساده لوحی امثال بنده‌است که در مردابی از عصبیت و ناآگاهی دنبال گوهر نایاب انصاف و دانش و ادب و متانت می‌گردیم»
در خاتمه یادآور می‌شود که: تعدادی نزدیک به ۵۰ مقاله و خلاصه کتاب‌هایی که طی ۸۰ سال گذشته درباره زبان آذربایجان توسط استادان و زبان‌شناسان در ایران به رشته تحریر در آمده‌است در سال‌های ۶۱ و ۶۲ در دو جلد تحت عنوان «زبان فارسی در آذربایجان» به اهتمام شادروان ایرج افشار در موقوفات دکتر محمود افشار به چاپ رسیده است

آغاز دیباچه کتاب

  بیست و اند سال پیش یک رشته گفتارها در روزنامه‌های تهران و قفقاز و استانبول در پیرامون مردم آذربایجان و زبان آنجا نگارش می‌یافت. در عثمانی در آن زمان دستهٔ اتحاد و ترقی بروی کار آمده و آنان به این می‌کوشیدند که همهٔ ترکان را در هر کجا که هستد با خود همدست گردانند و یک توده ترک بسیار بزرگی پدید آورند و در قفقاز نیز پیروی از اندیشهٔ ایشان می‌نمودند. و چون آذربایجان در جنبش مشروطه‌خواهی شایستگی بسیار از خود نموده و در همه جا به‌نام شده بود، نویسندگان قفقاز و استانبول آن را از دیده دور نداشته و از اینکه زبان ترکی در آنجا روان است دستاویز یافته گفتارهای پیاپی در بارهٔ آذربایجان و خواست خود می‌نوشتند.

این گفتارها در آذربایجان کارگر نمی‌افتاد زیرا آذربایجانیان خواست نویسندگان آنها را نیک می‌دانستند و با جانفشانی‌هایی که آذربایجان در راه پیشرفت مشروطه از خود نموده و جایگاهی که برای خود میان تودهٔ ایران باز کرده بود هیچ نشایستی که پیروی از اندیشهٔ دیگران نماید. این است که مردم در آنجا کمتر ارجی به آن نگارش‌ها می‌نهادند.

 
یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 8:5 ::  نويسنده : علي
 
 

زبان ترکی استانبولی

ترکی استانبولی

Türkçe

گویشگاه‌ها: اکثریت: ترکیه و قبرس شمالی
   
شمار گویشوران: ۸۰ میلیون

نشانی بایگانی =

خانواده: زبان‌های ترکی
ترکی استانبولی
 
زبان رسمی
زبان رسمی در: ترک

-->

مرجع رسمی: موسسه زبان ترکی
کد زبان
ISO 639-1: tu
ISO 639-2: tur
ISO 639-3: tur 
 

ترکی استانبولی (به ترکی استانبولی: Türkçe و یا Türkiye Türkçesi) یکی از زبان‌های شاخه جنوب غربی یا گروه اوغوز، زبان‌های ترکی است که ۸۳،۰۰۰،۰۰۰ نفر در سراسر جهان به عنوان زبان مادری به آن تکلم می‌کنند . این زبان رایج‌ترین زبان از شاخه‌ی زبان‌های ترکی می‌باشد. جغرافیای آن شامل ترکیه و قبرس شمالی و قسمت‌های کوچکی در عراق، یونان، بلغارستان، جمهوری مقدونیه، کوزوو، آلبانی و دیگر قسمت‌های شرقی اروپا را شامل می‌ود. سالانه جمعیت بسیاری نیز از ترکیه به غرب اروپا و علل الخصوص آلمان مهاجرت می‌کنند که موجب تکلم ترکی در آن مناطق می‌گردد.

ریشهٔ زبان ترکی را می‌توان در آسیای مرکزی جست. با گسترش قلمرو امپراتوری عثمانی این زبان که زبان رسمی آن‌ها بود اصلاحات بسیاری می‌یافت. به طور مثال آتاتورک (اولین رییس جمهور ترکیه) در سال 1928، الفبای عثمانی را با الفبای آوایی لاتین جایگزین نمود و کلمات بیشمار عربی، فارسی و... را از این زبان حذف نمود.

الفبای ترکی استانبولی

 

حروف الفبای ترکی استانبولی، از بیست و نه حرف از حروف لاتین تشکیل شده است. که با تغییرات جزئی بصورت الفبای ترکی در آمده است. تغییر خط و جایگزینی حروف لاتین به جای حروف عربی با قانون شماره ۱۳۵۳ که در سال ۱۹۲۸ به تصویب رسید و مقرر گردید که حروف الفبای عربی، از مجموعه سازمانی الفباء و زبان کشور ترکیه نسخ و به جای آن ۲۹ حرف از حروف لاتین جایگزین گردد. بدین طریق سیستم نوشتاری ترکیه از ترکی عثمانی به ترکی لاتین (Latince yazılan türkçe) تغییر یافت. این حروف عبارتند از:

A a, B b, C c, Ç ç, D d, E e, F f, G g, Ğ ğ, H h, I ı, İ i, J j, K k, L l

M m, N n, O o, Ö ö, P p, R r, S s, Ş ş, T t, U u, Ü ü, V v, Y y, Z z

شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 12:6 ::  نويسنده : علي
 
 

سه‌گنبد

 

Seh gonbad.jpg
 

سه‌گنبد نام برجی است در جنوب شرقی شهر ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی ایران.

این بنا آرامگاه بوده و در سال ۵۸۰ قمری ساخته شده.این بنای تاریخی در جنوب شرقی ارومیه قرار دارد. برخی از مورخین عقیده دارند که این بنا به جای آتشکده‌ای از دورهٔ ساسانی احداث شده است، ولی هیچ‌گونه سند معتبری مبنی بر صحت ادعای خود ندارند.

از سوی دیگر در مدخل بنا سه کتیبه به خط کوفی است که آن را از سنگ تراشیده‌اند و در پایان کتیبه، محرم سال ۵۸۰ هجری خوانده می‌شود. از این رو شاید بتوان مقبره یا برج آجری سه گنبد را متعلق به قرن ششم هجری دانست.

بنای تاریخی سه گنبد عبارت است از سکوی بلندی که به شکل استوانه و مدور ساخته شده است.

ساختمان فعلی دو طبقه است و در چهار سمت آن دریچه‌هایی وجود دارد. طبقهٔ اول به نام سردابه که دارای پوششی قوس‌دار است و بدین وسیله از طبقهٔ دوم مجزا می‌شود. درب کوچک طبقهٔ اول ۱/۷۰ متر ارتفاع دارد. طبقهٔ دوم که اطاق مقبره خوانده می‌شود دارای دری به ارتفاع ۲/۵۰ متر است. به عبارت دیگر، بنای استوانه‌ای شکل مدور دارای دخمه‌ایست که قسمت فوقانی آن را به وسیلهٔ آجر تبدیل به بنایی شامل اطاق مقبره کرده‌اند و مدخل آن در یک قالب معماری پر نقش و نگار محاط شده و در بدنهٔ استوانه‌ای برج تعبیه شده است؛ درگاه ورودی آن در میان طاق‌های سطحی واقع شده و از لحاظ معماری زینت خاصی به آن بخشیده است. مصالح قسمت تحتانی از سنگ و قسمت فوقانی آن از آجر است.

منبع

شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 9:20 ::  نويسنده : علي
 
 

لطفی زاده

لطفعلی عسکرزاده
Lotfi A. Zadeh(2004).jpg
متولد ۱۵ بهمن ۱۲۹۹
۴ فوریه ۱۹۲۱ (۹۱ ساله)
باکو، جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان
ملیت ایرانی-آمریکایی
رشته فعالیت مهندسی برق، ریاضیات
محل کار دانشگاه کالیفرنیا، برکلی
فارغ‌التحصیل دانشگاه کلمبیا
دلیل شهرت منطق فازی
جوایز مدال افتخار انجمن مهندسان برق و الکترونیک (۱۹۹۵)

لطفعلی عسکرزاده (۱۲۹۹، باکو - )، مشهور به لطفی زاده یا لطفی ع زاده او بنیان‌گذار منطق فازی و استاد دانشگاه برکلی در کالیفرنیا است. در بخش یادکرد منابع اکثر متون فنی مربوط به منطق فازی نام او به صورت زاده ذکر می‌شود.

لطفی زاده از پدری ایرانی و مادری در باکو که آن زمان در جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان بخشی واقع در اتحاد جماهیر شوروی بود متولد شد و از جنگ جهانی دوّم به این سو مقیم آمریکاست.

تولد و تحصیل

وی در ۱۵ بهمن ۱۲۹۹ خورشیدی (۴ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) در شهر باکو در جمهوری آذربایجان متولد شد. پدرش روزنامه‌نگاری ایرانی از اهالی اردبیل و مادرش پزشک کودکان و اهل روسیه بود. لطفی تحصیلات ابتدائی خود را در همین شهر و بزبان روسی آغاز نمود. والدین لطفی درپی قحطی و نایابی که پیامد سیاست‌های اشتراکی سازی استالین بود، ناچار به ترک باکو و مهاجرت به ایران شدند. وی در تهران در دبیرستان البرز (به نام پیشین: مدرسه مسیونری) و در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد.

لطفی زاده در امتحانات دانشگاه تهران مقام دوم را کسب نمود در سال ۱۹۴۲ رشته الکترونیک را در این دانشگاه با موفقیت به پایان رساند و در طی جنگ دوم جهانی به ایالات متحده مهاجرت نمود. در دانشگاه فنی ماساچوست (ام.آی.تی) آمریکا ادامه تحصیل داد و در سال ۱۹۴۶ درجه کارشناسی ارشد در مهندسی برق را دریافت نمود. تحصیلاتش را در ام.آی.تی و دانشگاه کلمبیا پی گیری کرد.

پژوهش تخصصی

وی در دانشگاه کلمبیا با تدریس در زمینه «تئوری سیستم‌ها» کارش را آغاز کرد. سپس به تدریس در چند دانشگاه معتبر آمریکا پرداخت. در سال ۱۹۵۹ به برکلی رفت تا به تدریس ۱۹۶۳ ابتدا در رشته علوم کامپیوتر کرسی استادی گرفت.

بازنشستگی

پروفسور لطفی زاده به طور رسمی از سال ۱۹۹۱ بازنشسته شده‌است، وی مقیم سانفرانسیسکو است و در آنجا به پروفسور «زاده» مشهور است. پروفسور لطفی زاده به هنگام فراغت به سرگرمی محبوبش عکاسی می‌پردازد. او عاشق عکاسی است و تاکنون شخصیت‌های معروفی همچون رؤسای جمهور آمریکا، ترومن و نیکسون، رو به دوربین وی لبخند زده‌اند. سرگرمی دیگر پروفسور لطفی زاده HI FI است. او در اتاق نشیمن خود بیست و هشت بلندگوی حساس تعبیه نموده تا به موسیقی کلاسیک با کیفیت بالا گوش کند.

پیشینه و افتخارات

پروفسور لطفی زاده دارای بیست و پنج دکترای افتخاری از دانشگاه‌های معتبر دنیاست، بیش از دویست مقاله علمی را به تنهایی در کارنامه علمی خود دارد و در هیأت تحریریه پنجاه مجله علمی دنیا مقام «مشاور» را داراست. وی یکی از پژوهشگرانی است که دارای بیشترین یادکرد (Highly-Cited) در مقالات علمی دنیا می‌باشد. با توجه به نقش منطق فازی در پیشرفت‌های نظری و عملی علم، نام پروفسور زاده در کنار فیلسوفان تاریخ علم ازجمله ارسطو (بنیانگذار منطق صفر و یک) و افلاطون ثبت شده‌است. او با فی زاده ازدواج کرده و یک دختر بنام استلا و یک پسر بنام نورمن زاده دارد. وی در سال ۲۰۰۹ موفق به اخذ نشان افتخار بنجامین فرانکلین گردید.

منابع

چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : علي
 
 

حسام‌الدین چلبی

 
آرامگاه چلبی اوغلی در شهرستان ابهر شهر سلطانیه در استان زنجان

حسام الدین حسن چلبی (اورموی الاصل) (چلبی اوغلو) (به ترکی: Hüsamettin Çelebi) از عارفان و ارباب طریقت و از جمله اخی‌ها و فتیان ((حسام الدین چلبی در سال 622 قمری در قونیه متولد شد ولی چون خانواده او اصلاً اهل اورمیه بوده و به قونیه مهاجرت کرده بودند به همین دلیل مولانا اور را در مقدمه مثنوی اورموی اصل خوانده است پدران حسام الدین چلبی نیز از ترکان چلبی اوغلوی شهر اورمیه بودند که مولانا باز هم به حسام الدین لقب (ابن اخی ترک) را داده است)) که از سال ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجری قمری مصاحب و همنشین مولوی بود و بوجود آمدن مثنوی معنوی یادگار این دوره‌است و حتی نظم کتاب شریف مثنوی به درخواست او صورت گرفت اما قبل از آغاز نظم دفتر دوم زوجهٔ حسام الدین وفات یافت و مولانا هم پسر جوانش علاءالدین محمد را که سی و شش سال داشت از دست داد و از شدت تأثر به جنازهٔ او حاضر نشد. درست است که بین علاءالدین با پدر دراین ایّام اختلافاتی وجود داشت اما بدون شک این اختلافات مانع از تأثر شدید پدر در مرگ فرزند نشد. به این ترتیب مدت دو سال نظم مثنوی متوقف شد و در سال ۶۶۲ هجری قمری مجدداً آغاز شد.

ذکر چلبی در مثنوی معنوی بارها آمده‌است چنانکه مثنوی را به تعبیر شاعرانه حسامی نامه نیز خوانده‌است. حسام الدین نزد مولانا مقامی والا و عزیز داشت تا بدانجا که آورده‌اند: «روزی مولانا با جمع اصحاب به عیادت چلبی می‌رفت در میان محله سگی برابر آمد، کسی خواست او را برنجاند فرمود که سگ کوی چلبی را نشاید زدن.»

آن سگی را که بود در کوی او   من به شیران کی دهم یک موی او

همچنین آورده‌اند که از مولانا سؤال کردند که از این سه خلیفه و نایب کدامین اختیار است؟ فرمود: مولانا شمس الدین به مثابت آفتاب است و شیخ صلاح الدین درمرتبهٔ ماه است و حسام الدین چلبی میانشان ستاره ایست روشن و رهنما.

وی در سال ۶۸۳ درگذشت. آرامگاه او در نزدیکی گنبد سلطانیه استان زنجان قرار دارد.

 
آرامگاه چلبی اوغلی دید: جنوب غربی
عکاس: مهدی بزمه

خاندان چلبی

خاندان چلبی (به ترکی: çelebi) از نسل فرزندان بهاء ولد فرزند مولوی هستند. چلبی در زبان ترکی به معنی بزرگ، آقا و سروراست که این لقب نخستین بار به حسام الدین نخستین سر سلسله طریقه مولویه و از خاص ترین شاگردان مولانا و دوست بهاء ولد فرزند مولانا تعلق گرفت. از آن پس این نام به بزرگترین فرزند ذکوراز نسل مولانا اختصاص داشت و بعدها به عنوان نام فامیل این خانواده درآمد. مقر این طریقه بنا به قولی در شهر حلب سوریه بود و این منطقه از سوریه بیشترین مرکز اجتماع طریقه مولویه بوده‌است. خاندان چلبی همانطور که اشاره کردم واقعا چند ملیتی است و البته نسبتی فامیلی هم با چلبی‌های عراق که عرب و شیعه هستند، دارند و همچنین شجره‌نامه‌ای دارند که رابطه آنها تا بهاءولد فرزند مولانا را نشان می‌دهد.

حسام‌الدین چلپی شاگرد مولانا بوده اما خیلی‌ها این اشتباه را می‌کنند و فکر می‌کنند این شخص پسر مولانا بوده‌است. بعد از مولانا پسرش (بهاء ولد) به حسام‌الدین مقام چلپی و شیخیت را می‌دهند. همان طور بعد از حسام‌الدین به تمام فرزندان ذکور و پسر از نسل مولوی مقام چلپی اعطا شد و بعد از این که قانون شناسنامه و انتخاب نام فامیل صادر شد این افراد به اسم چلپی شناسنامه گرفتند.

چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:36 ::  نويسنده : علي
 
 

رضا مریدی

شناسنامه
زادگاه ارومیه، پرچم ایران ایران
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسی حزب لیبرال انتاریو
سمت نماینده ریچموند هیل در مجلس استانی اونتاریو از ۳۰ اکتبر ۲۰۰۷
فعالیت‌ها فیزیکدان و سیاستمدار
وب‌گاه رسمی وب‌گاه رسمی


 

رضا مریدی (زادهٔ ارومیه) سیاست‌مدار ایرانی‌تبار کانادایی است. او عضو حزب لیبرال و نماینده ریچموند هیل در مجلس استانی اونتاریو است.

زندگی

مریدی دوره متوسطه را در دبیرستان البرز تهران گذراند. پس از آن مدرک لیسانس را در رشته فیزیک و فوق لیسانس فیزیک هسته‌ای را در دانشگاه تهران دریافت کرد. او برای تکمیل تحصیلات به انگلستان رفت و مدرک فوق لیسانس تکنولوژی و دکترای فیزیک را از دریافت کرد. مریدی در سال ۱۹۷۶ به تهران بازگشت و در مدرسه عالی دختران مشغول به کار و تدریس شد. او سابقه تدریس در سایر دانشگاه‌های ایران را نیز دارد.

مریدی در سال ۱۹۹۰ به همراه خانواده‌اش به کانادا مهاجرت کرد و پس از مدتی اقامت در تورنتو از سال ۱۹۹۱ در شهر ریچموندهیل سکونت گزید. او مدتی معاون سازمان حفاظت اشعه‌ای کانادا نیز بوده‌است.

راهیابی به مجلس استانی اونتاریو

مریدی در ۱۰ اکتبر ۲۰۰۷ موفق شد با گرفتن اکثریت آرا (۴۸ درصد) به عنوان نخستین نماینده ایرانی وارد مجلس اونتاریو شود. پس از انتخاب مریدی، رسانه‌های کانادایی پیروزی او را یک دستاورد تاریخی خواندند. از آنجا که اونتاریو به عنوان بزرگترین و پرجمعیت‌ترین استان کانادا شناخته می‌شود، راهیابی به مجلس قانونگذاری این استان، از اهمیت زیادی برخوردار است .

چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : علي
 
 

میرزا محمود اصولي

میرزا محمود اصولی
زادروز ۱۲۴۷ شمسی
اورمیه
درگذشت ۱۳۲۹ شمسی
شهر اورمیه
آرامگاه قم حرم حضرت معصومه(س)قم
محل زندگی اورمیه
ملیت ایرانی
پیشه روحانی
دوره قاجار- پهلوی
مذهب شیعه
آثار موسس حوزه علمیه شهر اورمیه
فرزندان ندارد

میرزا محمود اصولی

(از نام آوران اورمیه)

(۱۳۲۹-۱۲۴۷هجری شمسی)

میرزا محمود فرزند احمد الشرع از علمای درجه اول و مجتهدین بزرگ اورمو در قرن اخیر است. این عالم به سال ۱۲۴۷شمسی (۱۲۸۵قمری)در این شهر متولد شده و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی به عتبات عالیات رفته و پس از سالها کسب علم و دانش و کسب درجهٔ اجتهاد به زادگاه خود برگشته ودر مسجد (میرزا حسین آقا مجتهد)مشغول ارشاد مردم شده‌است. مرحوم اصولی پس از بیماری ممتد در بهمن ماه ۱۳۲۹شمسی (۱۳۷۰قمری)در اورمیه درگذشت. وی در علم اصول تبحر خاصی داشت و نام اصولی مناسب وی بود. این عالم بزرگ در فتنه جیلوها و کردها رهبر و راهنمای مردم اورمیه بوده‌است. وی مردی پاکدامن، متدین، متین و در عین حال خوش مجلس و دارای اخلاق حسنه و بذله گو و فاضل و بزرگوار بوده‌است.

منابع

  1.  نام آوران اورمیه - علی بابایی - ۱۳۸۹ انتشارات تکدرخت و اختر - صفحه 44
  • نام آوران اورمیه، ص 44
  • سرزمین زرتشت، ص ۲۳۷
  • بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی، ص ۳۴۵
  • اورمیه در گذر زمان، ص ۸۰۳،۸۰۲
  • مفاخر آذربایجان، جلد اول، ص ۳۰۸،۳۰۷
  • تذکره شبگرد، ص ۶۱
درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 715
بازدید هفته : 1169
بازدید ماه : 3062
بازدید کل : 258614
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی