ياشاسين شاهين دژ
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:6 ::  نويسنده : علي
 
 

منطقه فسیلی مراغه

Maragheh fosil.jpg
 

فسیل‌های منطقهٔ فسیلی مراغه قدمت هفت میلیون سالهٔ این منطقه را به عنوان نخستین اثر ملی، طبیعی و فسیلی ایران بازگو می‌کنند.

در آخرین مطالعات صورت گرفته فسیل‌های اجداد ماموت، زرافه و آهو در این منطقه کشف شده‌است. لایه‌های فسیلی موجود در مراغه مربوط به اواخر دوران نوزیستی زمین‌شناسی یعنی چهار تا هفت میلیون سال قبل هستند که با انجام کاوش‌های علمی می‌توان اطلاعات بسیار دقیقی را از زندگی جانوران غول‌پیکر در این منطقه به دست آورد. منطقه فسیلی مراغه به دلیل دارا بودن فسیل ماستادون و ماموت‌ها (سنگواره‌های پیش از تاریخ) دارای شهرت جهانی بوده و هم اکنون مورد حفاظت ویژه سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارد. منطقه فسیلی مراغه به عنوان نخستین اثر ملی، طبیعی و فسیلی ایران از بالاترین رده‌های حفاظتی سازمان محیط زیست است. در حدود یک قرن پیش استخوان‌های منطقه فسیلی مراغه را به بقایای آدم‌های قوی‌هیکل، آدم‌های شاخدار، اسب شاخدار و دیو نسبت می‌دادند. مطالعات انجام شده طی یک قرن اخیر توسط حفاران و مکتشفان داخلی و خارجی نشان داد که در این منطقه فسیل‌های مهره داران نیز وجود دارد.

«بهشت فسیلی مراغه» عنوانی است که از سوی فسیل‌شناسان به این منطقه داده شده‌است. فسیل‌های مهره‌دار مراغه از مدت‌ها پیش نظر زمین شناسان را به خود جلب کرده و از همین رو محققان زیادی از روسیه، آمریکا، فرانسه و ژاپن در این ناحیه کار کرده‌اند، به گونه‌ای که بخشی از نمونه‌های فسیلی در موزه‌های تاریخ طبیعی وین، پاریس، لندن و لس‌آنجلس در معرض نمایش قرار دارند.

سازمان محیط زیست نیز نظر به اهمیت این منطقه برنامه‌هایی چون ادامه مطالعات جامع دیرین‌شناسی، شروع عملیات اجرایی و ساختمانی مرکز تحقیقات و موزه فسیل‌شناسی و ایجاد اولین موزه صحرایی (field museum) را آغاز کرده‌است. نماینده موزه تاریخ طبیعی تهران در مراغه به ایسنا می‌گوید: با توجه به اهمیت این منطقه در فسیل شناسی در نظر داریم تا در قالب یک طرح بزرگ، ژئوتوریسم این منطقه را احیا کنیم، به ویژه در غارهایی چون غار کبوتر که از اعجوبه‌های آفرینش محسوب می‌شوند.

منطقه فسیلی مراغه به عنوان اولین اثر ملی-طبیعی فسیلی به مساحت ۱۰۲۶ هکتار ثبت شده و بالاترین رده حفاظتی را اخذ کرده‌است. اکنون دانشگاه تبریز سرپرستی پروژه کاوش و تحقیقات منطقه فسیلی مراغه را به عهده داشته و تاکنون بقایای ارزشمندی از این ناحیه کشف شده‌است.

در خصوص نگهداری این آثار اولین موزه دیرینه‌شناسی و سنگواره ایران به مساحت ۵ هزار متر مربع در مراغه احداث می‌شود تا آثار مکشوفه در آن نگهداری شوند. هم چنین قرار است تا آثاری که قبل از انقلاب توسط آمریکایی‌ها برای مرمّت از ایران خارج شده، طبق رای دادگاه لاهه به ایران عودت داده شده و در این موزه به نمایش درآیند.

منابع

  • خبرگزاری‌های ایران (ایسنا-ایرنا).
  • مروارید، یونس. مراغه(افرازه رود) از نظر اوضاع جغرافیایی سیاسی تاریخی و اجتماعی. تهران (ویرایش دوم): نشر، ۱۳۷۰.
  • دانشگاه مراغه
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 10:27 ::  نويسنده : علي
 
 

جنگ چالدران

جنگ چالدران
Chaldiran Battlefield Site in 2004.JPG
دشت چالدران
زمان ۳۱ مرداد ۸۹۳
مکان دشت چالدران، شمال باختری آذربایجان غربی
نتیجه پیروزی ارتش عثمانی
جنگندگان
Flag of Persia 1502-1524.svg سپاه قزلباش ایران Flag of the Ottoman Empire (1453-1844).svg ارتش عثمانی
فرماندهان
شاه اسماعیل یکم صفوی سلطان سلیم یکم
نیروها
۴۰،۰۰۰ تن (۱۲٬۰۰۰ تا ۶۰٬۰۰۰ تن) ۱۰۰،۰۰۰ تن (۶۰٬۰۰۰ تا ۲۱۲٬۰۰۰ تن)
تلفات
حدود ۵ هزار تن حدود ۲ هزار تن

جنگ چالدران در ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری خورشیدی میان سپاه قزلباش ایران به فرماندهی شاه اسماعیل یکم صفوی با ارتش عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم یکم رخ داد. محّل این نبرد در دشت چالدران (در شمال آذربایجان) بود. در این جنگ نیروهای قزلباش که در حدود ۴۰ هزار تن بودند با سپاه حدود ۱۰۰ هزار نفری عثمانی جنگیدند و به دلیل کمی نفرات و نداشتن سلاح گرم از سپاه عثمانی شکست خوردند. این در حالی بود که ارتش عثمانی دارای توپخانه و تفنگهای انفرادی بود، ولی سربازان ایرانی با شمشیر، نیزه، و تیر و کمان می‌جنگیدند.

پس از این جنگ، باختر و شمال‌باختری ایران که شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان بود، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد. این مناطق تا پیش از زمان شاه عباس اول از ایران جدا بود اما شاه عباس توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس بگیرد. سپاه عثمانی شهر تبریز را نیز تصرف کرد اما به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد و حکومت نو پای صفویه از نابودی حتمی نجات یافت.

دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر بود که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ ازبکان جلوگیری کنند . دلیل دیگر شکست قزلباش‌ها در این جنگ پیشنهاد دورمش خان شاملو به شاه اسماعیل بود، مبنی بر اینکه اجازه دهند که ارتش عثمانی آرایش دفاعی خود را تکمیل کند تا ایرانیان بتوانند به ابراز دلیری بپردازند و شاه نیز با این پیشنهاد غیرعادی موافقت کرد

علت وقوع جنگ

 

قدرت گرفتن شاه اسماعیل یکم در عرصه نظامی و سیاسی با پیوستن صوفیان ترکمنی بود که بیشترشان در نواحی آناتولی و شام زندگی می‌کردند.در واقع بخش بزرگی از قبایل قزلباش پیش از پیوستن به شاه اسماعیل در آناتولی زندگی می‌کردند و پس مهاجرت قبایل اصلی نیز بخش بزرگی از مردمان آناتولی که در سرزمینهای خود باقی مانده بودند هم پیرو و یا متمایل به تشیع صوفی صفوی بودند. سازمان تبلیغی تصوف صفوی پیوسته از طریق شبکه‌های منظم خود و توسط خلفا، دده‌ها و ... مریدان را به پیوستن به مرشد کامل فرقه که شاه اسماعیل بود تشویق می‌کردند.

صفویان در پی فعالیت و سازمان دهی فرهنگی در طول دو قرن (بر اساس تعالیم صوفیانه و شیعی) توانستند با حمایت قبایل پیرو خود (قزلباش‌ها) حکومت صفوی را در ایران پایه‌گذاری کنند و در پی فشارهای عقیدتی بر علویان در امپراتوری عثمانی، صفویان با جمع آوری و پناه دادن به آن‌ها و به ویژه نیروهای ینی چری نیروی نظامی قوی از نیروهای ینی چری تشکیل دادند. قدرت گرفتن یک دولت مستقل شیعی مذهب و متعصب در ایران امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت و لذا لشکرکشی به سمت ایران را شروع کرد. این جنگ در دشت چالدران آغاز و پایان یافت.

شاه اسماعیل نیز خود به خوبی از این امر آگاه بود و در نامه‌ای به سلطان عثمانی این مطلب که بسیاری از مردمان ساکن در سرزمینهای عثمانیان پیرو او هستند را به رخ او کشیده بود. بدون شک ادامه حکومت سنی مذهب عثمانیان بدون محدود یا نابود کردن این روند کاملاً با مشکل مواجه می‌شد.به گفته برخی مورخین اگر در جنگ چالدران شاه اسماعیل به پیروزی می‌رسید شاه اسماعیل به قدرتی فراتر از تیمور دست می‌یافت و بی شک روند گسترش تشیع صفوی امپراتوری عثمانی را که تازه در ابتدای کار بود از صفحه روزگار محو می‌کرد همه این موارد انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت ساز و محتوم را برای هردو طرف مهیا می‌سازد.اما برای این نبرد سرنوشت ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که فقط تسریع کننده بودند.

شاه اسماعیل پس از مرگ سلطان بایزید با پناه دادن به پسر عموی مدعی و رقیب سلطان سلیم درخواست سلیم برای استرداد بایزید سوم را خلاف جوانمردی اعلام کرد.در مقابل سلطان سلیم اندکی پیش از شروع جنگ دست به قتل عام شیعیان در قلمرو عثمانی زدو کسانی هم که کشته نشدند داغ زده شدند و به متصرفات اروپایی تبعید شدند.

پس از آن که اسماعیل با پادشاه مجارستان و مملوک در مصر متحد شد و قصد حمله به عثمانی را در سر پروراند، سلطان سلیم اول (۹۱۸-۹۲۶ ه‍. ق) که یکی از مقتدرترین و فاتح‌ترین سلاطین آل عثمانی است به فکر مقابله با او افتاد. از طرف دیگر شاهقلی خلیفه شاه اسماعیل و رئیس ایل تکلو در آسیای صغیر بیش از پانزده هزار تن از اهالی سنت آنجا را قتل‌عام و اموال آنها را غارت می‌کند. محمدخان استاجلو حاکم دیار بکر از خلیفه‌های شاه اسماعیل با فرستادن نامه تهدیدآمیز و یک قبضه شمشیر و یک دست لباس زنانه او را ترغیب به جنگ کرد. وی در این نامه نوشته بود اگر به جنگ می‌آیی شمشیر بر کمربند و گرنه ملبس به لباس زنانه شو و بعد از این مردی بر زبان جاری نساز.

همچنین نورعلی خلیفه لو حاکم ارزنجان و رئیس و افراد سلسله ذوالقدر در آناتولی نیز از مریدان شیخ اسماعیل بودند. بدین ترتیب اگر سلطان سلیم دیر می‌جنبید قطعاً بساط حکومت عثمانی بزودی چیده می‌شد. اما سلطان بزرگ عثمانی کلیه صفویان آناتولی را شناسایی کرده سپس به سر آنها تاخته بیش از چهل هزار تن از آنان را به هلاکت می‌رساند. و آنهایی که گناهشان ثابت نشده بود را داغ می‌کند تا قابل شناسایی باشند. بعد از آن سلطان سلیم عازم تبریز پایتخت صفویه گردید.

نبرد سرنوشت ایرانیان

سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آنرا در حدود صد هزار نفر نوشته‌اند به سمت ایران حرکت کرد تا اینکه در اول رجب ۹۲۰ قمری (مرداد ۸۹۳) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنجا اردو زد. موقعیت سوق الجیشی منطقه چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز از مزیت سپاه ایرانیان بود. تعداد نفرات ایران را در این جنگ حدود چهل هزار نفر نوشته‌اند. پیش از نبرد شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند. نور علی خلیفه لو و محمد خان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که از روشهای جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند پیشنهاد کردند که قبل از انکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود گردد حمله را از پشت به آنها آغاز کنند.این نظر کاملاً منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش خان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.

شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند.دوازده هزار ینی چری مسلح به شمخال در پشت زنجیره‌ای از توپها قرار گرفتند مانعی که به صورت سدی تفوذ ناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آن‌ها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع در گیری به گمان اینکه کارش با شکستی برق آسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد به حدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدت‌ها به انتظار می‌ایستادند.

با شروع به کار کردن توپها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبت بار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب در معرکه کشته شدند و خود شاه اسماعیل نیز با فداکاری چند قزلباش جان سالم از معرکه به در برد. سلطان سلیم یکم پس از در هم شکستن سپاه صفوی به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. تلفات طرفین در جنگ چالدران ۲۷۶۵۴ هزار تن از ایران و ۴ هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند.

نتیجه جنگ چالدران

با به کارافتادن توپ‌ها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانی‌ها تغییر کرد. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بوند در معرکه کشته شدند. شاه اسماعیل نیز که به رغم اصرار سالاران و عالمان همراه- پس از خود دو فرمانده را به جانشینی اش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری به قرآن کریم و با فداکاری چند قزلباش به همراه ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. سلطان سلیم پس ازعقب نشینی سپاه صفوی که به بهای کشته شدن بیش از چهارهزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن به دست آمد به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد.

نتایج شکست

جنگ چالدران نتایج زیادی داشت از جمله:

  • نخستین نتیجه جنگ جدا شدن همیشگی مناطق کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی) از ایران بود.
  • بسیاری از مردم شهرهای اهل سنت مانند بغداد و هرات بعد از جنگ چالدران به مذهب اهل سنت برگشتند و گماشتگان صفویه را کشتند.
  • شکسته شدن غرور و تعصب شیخ اسماعیل و درهم کوبیده شدن او در نتیجه در چشم هواداران خود از ارزش پیشین خود افتاد.


سلطان سلیم شهر تبریز را نیز تصرف کرد و سپاهیانش تبریز راکه آن زمان عروس شرق نامیده می‌شد به ویرانه‌ای تبدیل کردند و همسر شاه اسماعیل را به عنوان گروگان به اسارت گرفتند.ولی به دلیل کمبود آذوقه و وحشت از یورش شاه اسماعیل که در حال بسیج سپاه عظیمی از عشایر سراسر ایران برای خروج عثمانی هابود مجبور به بازگشت شدند.

اما ضربه روحی ناشی از این شکست برای شاه اسماعیل خرد کننده بود به طوری که پس از آن هیچ گاه در هیچ جنگی به طور مستقیم فرمان دهی را به عهده نگرفت و در بسیار از موارد حتی از کارهای روزمره سلطنت نیز کناره می‌گرفت.وی که موفق به اسارت گرفتن حدود ۴ هزار سرباز و افسر عثمانی شده بود در مقابل امتیازاتی برای کشور از جمله آزادی برخی مناطق- آنان را به سلطان سلیم تحویل داد امابرای آزادی همسر خود خاک ایران را معامله نکرد و به اسارت وی تن در داد. تا پیش از این شاه اسماعیل هیچ گاه در هیچ جنگی شکست نخورده بود.این شکست در روحیه قزلباشان نیز به شدت اثر کرد و عقیده شکست ناپذیری شاه اسماعیل را در ذهن اکثر آنان از میان برد. از این پس دیگر اطاعت قزلباشان از شاه بیشتر به عنوان اطاعت از شاهی مقتدر بود تا مرشد کامل. تأثیر این تغییر روحیه را می‌توان به خوبی در رفتار امرای قزلباش در زمان شاه تهماسب یکم مشاهده نمود.

سلطان سلیم یکم که در فکر احیای خلافت به مرکزیت عثمانی بود و به همین جهت به ایران حمله کرد بعد از این نبرد جنگ‌های متعددی را با دول اروپایی و منطقه با پیروزی به انجام رساند ولی تا پایان عمر طرحی برای حمله مجدد به ایران نداشت.

یاد بود کشته شدگان نبرد چالدران

شاه اسماعیل کشته شدگان جنگ را در کنار آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی به خاک سپرد.


پس از آن این گورستان با نام شهید گاه شهرت یافت.

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : علي
 
 

شمس تبریزی

شمس تبریزی
زادروز ۵۸۲ هجری قمری
درگذشت

۶۴۵ هجری قمری
خوی،‌ آذربایجان

پیشه صوفی
دین اسلام
 

محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی، ملقب به شمس‌الدین، یا شمس تبریزی (۵۸۲-پس از ۶۴۵ هجری قمری از صوفیان پارسی زبان  و مسلمان  مشهور سدهٔ هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کرده‌اند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.

پیشینه

از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمی‌ترین مدارک درباره شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریده‌ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید». در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداخته‌است اما می‌توان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبت‌های گوناگون درباره افراد و اقوال مطرح می‌کند.

درباره پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر می‌دانیم که او در مقالات آنها را به نازک‌دلی و مهربانی توصیف می‌کند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی درباره پدر خود می‌گوید: «نیک مرد بود... الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر...»  «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او می‌رمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن می‌گفت، پنداشتم که مرا می‌زند، از خانه بیرون می‌کند»

شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل می‌کرده است. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سله‌باف و پیر سجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنان که از مقالات او بر می‎آید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود، و از آن میان نام‌های شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن عربی در مقالات شمس آمده است.

شمس تبریزی و مولوی

شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر را به سیر و سیاحت می‌گذرانید و در یک جا قرار نمی‌گرفت، آنچنان که به روایت افلاکی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی که داشته است.»  شمس تبریزی در ۲۶ جمادی‌الاخر ۶۴۲ به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، و در چهار مدرسهٔ معتبر تدریس می‌کرد و اکابر علما در رکابش پیاده می‌رفتند.

با دیدار شمس تبریزی، مولوی لباس عوض کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه مخصوصاً پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطهٔ میان او و شمس تبریزی تحمل‌ناکردنی بود. عوام و خواص به خشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر به کین او بستند. شمس تبریزی بعد از شانزده ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بی‌خبر قونیه را ترک کرد. اندوه و ملال مولوی در آن ایام بی‌کرانه بود.

سرانجام نامه‌ای از شمس تبریزی رسید و معلوم گشت که او در شام است. مولوی فرزند خود سلطان ولد را با بیست تن از یاران برای بازآوردن او فرستاد. شمس تبریزی در ۶۴۴ با استقبال باشکوه به قونیه بازگشت. محفل مولوی غرق شور و شادی و وجد و سماع شد.

اما شادمانی‌ها دیری نپایید. باز آتش کینه و تعصب بالا گرفت و رنج‌ها و آزارها به شمس تبریزی رسید. او با همه عشق و علاقه‌ای که به صحبت مولانا داشت تصمیم به ترک قونیه گرفت. به مولانا می‌گفت: «سفر کردم آمدم و رنج‌ها به من رسید که اگر قونیه را پر زر کردندی به آن کرا نکردی، الا دوستی تو غالب بود... سفر دشوار می‌آید، اما اگر این بار رفته شود چنان مکن که آن بار کردی» به سلطان ولد فرزند مولوی که نزدیک‌ترین مرید و همراز او بود بارها می‌گفت:

خواهم این بار آنچنان رفتن   که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز   ندهد کس نشان ز من هرگز
سال‌ها بگذرد چنین بسیار   کس نیابد ز گرد من آثار

در سال ۶۴۵ شمس تبریزی بی آنکه کسی آگاه شود قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. مولوی بی‌تاب مدام در جستجوی خبری از شمس تبریزی بود. بارها کسانی به او مژده می‌دادند که شمس تبریزی را در شام دیده‌اند و او مژدگانی‌ها می‌داد. با همین خبرها بود به امید یافتن شمس تبریزی دو بار به شام سفر کرد اما نشانی از او نیافت. شمس تبریزی به سلطان ولد گفته بود و چند بار این سخن را مکرر کرده که این بار بعد از ناپدید شده به جایی خواهد رفت که کسی نشانی از او نیابد.

مزار شمس تبریزی

 
آرامگاه شمس تبریزی در خوی.

در باره مقصد سفر واپسین شمس تبریزی از قونیه، در منابع موجود چیزی نیامده است، اما از اینکه در منابع قدیمی مزار او را در شهر خوی نشان داده‌اند معلوم می‌شود که مستقیماً یا به‌طور غیر مستقیم به خوی رفته است. قدیم‌ترین جایی که از وجود مدفن شمس تبریزی در خوی ذکری رفته در مجمل فصیحی ( تألیف‌شده در ۸۴۵) است که در حوادث سال ۶۷۲ می‌نویسد: «وفات مولانا شمس‌الدین تبریزی مدفوناً به خوی.» اما گزارش معتبر دیگر در این باره، در منشآت‌السلاطین فریدون بیک است که در گزارش لشکرکشی سلیمان اول سلطان عثمانی به ایران در بازگشت او از تبریز به دیار روم آورده است که در سه روزی که در تابستان ۹۴۲ در خوی گذرانیده سلطان عثمانی «با حضرت سرعسکر سوار شدند و به زیارت مزار شریف حضرت شمس تبریزی مشرف گردیدند.». با گذشت قرن‌ها آرامگاه شمس تبریزی ویران گردید و از آن منار آجری به نام شمس تبریز بر جای مانده بود.

به تایید سفرنامه جهانگردان مختلف، خاطرات، تذکره ها و نیز به نقل از مقالات و کتب متعدد، از جمله کتاب تاریخ نظم و نثر در ایران (جلد دوم صفحه ۷۳۶) و کتاب مقالات شمس تبریزی به تصحیح دکتر علی موحد (ص ۱۴۷)، مقاله دکتر محمد امین ریاحی در بهار ۷۵ (ص ۲۸)، کتاب مجمل فصیحی تصحیح محمود فرخ، جلد دوم (ص ۳۴۳)، کتاب زندگی و آثار مولانا از بدیع‌الزمان فروزانفر (ص ۲۰۸ و ۳۸)، کتاب منشآت السلاطین اثر فریدون بیک (ص ۹۴)، کتاب شکوه شمس اثر آن ماری شیمل (ص ۵۳۸)، کتاب تاریخ ابراهیم پچوی از نویسندگان معروف خلافت عثمانی؛ آرامگاه شمس تبریزی در خوی شناخته میشده که در تمامی اینها با ذکر منابع و اسناد تاریخی معتبر، مدفن شمس تبریزی را در آذربایجان غربی واقع در شهرستان خوی و در محله ای بنام محله شمس و در کنار مناری باستانی بنام منار شمس تبریزی عنوان نموده اند. اما متاسفانه وقوع زلزله سلماس و خوی به سال ۱۲۲۲ ه.ق و سیل مهیبی که حدود ۱۲۰ سال قبل، درست در محل منار شمس به وقوع پیوسته، باعث تخریب گنبد و بارگاه آرامگاه و همچنین تخریب ۲ منار از ۳ منار موجود شده و بعدها در عصر بی توجهی به آثار باستانی کم کم مدفن شمس مورد بی مهری واقع و به فراموشی سپرده شده است."جیمز موریه" جهانگردی که در ۱۸۱۳ میلادی از این منطقه دیدن کرده در کتاب سفرنامه خود می نویسد: "در انتهای شمالی شهر خوی مقبره ای وجود دارد که متعلق به ملایی بنام شمس تبریزی است که مردی اهل شعر و دانش و استاد مولوی شاعر بزرگ ایرانی بوده است.به دیدن منارهای آن رفتم که به فرمان شاه اسماعیل صفوی با شاخ شکارهایی که در یک روز انجام داده بوده تزیین شده است...". "مجمل فصیحی" نیز قدیمی ترین منبع معتبری است که به سال ۸۴۵ ه.ق. نگاشته شده و از وجود قبر شمس تبریزی در خوی دو بار صحبت به میان آورده است. "فصیحی خوافی" در کتاب مجمل فصیحی نیز می گوید: "شیخ حسن بلغاری، خرقه از دست شمس گرفته. پدر شیخ حسن، پیر عمر نخجوانی از معاصران و آشنایان شمس تبریزی در خوی اقامت داشته و مزارش در حوال همین شهر در پیر کندی است...". شمس تبریزی هم که بصورت درویشی ناشناس سفر می کرده در خوی رحل اقامت افکند و مریدانی یافته و مشهور خاص و عام شد. سرانجام سرشوریده بر بالین آسایش رسیده و در شهر خوی ندای حق را لبیک گفت. مرگ او مرگ درویشی گمنام و مسافری رهگذر نبود بلکه به واسطه طول اقامت در این شهر چنان احترام و اعتبار یافته بود که آرامگاه شایسته ای بر سر خاکش افراشته اند که تا قرنها بعد هم زیارتگاه بوده است". شاه اسماعیل صفوی نیز که عادت به زیارت قبر عرفا و بزرگان دینی داشته و هر کجا که مقبره ای غیر واقعی و بی اساس می دیده ویران میکرده است؛ ضمن اینکه مدت مدیدی در خوی اقامت می کند دستور می دهد در کنار آرامگاه شمس تبریزی کاخی و باغی برایش عمارت کنند به طوری که هر موقع از درب کاخ بیرون می آمده چشمش به آرامگاه شمس بیافتد.

مزار شمس تبریزی در خوی در دهه‌های اخیر مورد توجه قرار گرفت و برای بازسازی آن اقدام شد.


سند دیگری درباره‌ وجود مقبره‌ی شمس در خوی

ساری عبدالله افندی درکتابی به نام ثمرات الفؤاد فی مبدأ و المعاد (به ترکی)مطالب ارزشمدی در باب آرامگاه شمس تبریزی در خویآورده است. بنا به نوشته خود مؤلف، وی با استمداد از مولانا جلال‌الدین رومی و حاجی بایرام ولی شروع به نوشتن اثر کرده و در ‌۲ ذی الحجه ‌۱۰۳۳ هجری قمری آن را به پایان برده است. نسخه دست‌نوشت مؤلف در کتابخانه حسن پاشای شهر چوروم در ترکیه نگه‌داری می‌شود.

یکی از بزرگانی که ساری عبدالله افندی در کتاب خود به شرح زندگی‌اش پرداخته است، شیخ ابوحامد حمیدالدین آقسرایی معروف به سومونجو باباست. حمیدالدین نخستین آموزش‌های صوفیانه را نزد پدرش شیخ شمس‌الدین موسی دید، سپس به دمشق رفت و به تعلیم علوم ظاهری مشغول شد. پس از مدتی گم‌شده خود را نزد خواجه علاءالدین علی از مشایخ طریقت صفوی (متوفا در نیمه دوم قرن هشتم) که در خوی ساکن بود، یافت و به صحبت او مشغول شد. پس از مدتی خواجه علاءالدین چون وفات خود را نزدیک دید، او را به خلافت برگزید و روانه روم ساخت. ابوحامد در زمان ایلدیریم (یلدرم) بایزید (حک ‌۷۹۱- ‌۸۰۵ قمری/‌۱۳۸۹- ‌۱۴۰۳ میلادی) وارد بورسا شد و به صورتی ناشناس در آن‌جا سکنا گزید.او در ‌۸۱۵ هجری در همان شهر درگذشت.

از شاگردان بنام حمیدالدین آقسرایی باید حاجی بایرام ولی را نام برد که با استناد به آموزه‌های سومونجو بابا، طریقت بایرامیه را تأسیس کرد.آن‌چه که در این میان به موضوع این نوشته مربوط می‌شود، مطالبی است که ساری عبدالله افندی در بیان سال‌های زندگی ابوحامد آقسرایی در خوی بیان داشته است. او می‌نویسد که چون علاءالدین مرگ خود را نزدیک دید، بر آن شد تا امانتی را که نزد او بود، به صاحبش تسلیم کند و چون اخلاص و امانتداری ابوحامد را مشاهده کرد، تصمیم گرفت تا او را خلیفه خود سازد و امانت را بدو بسپارد، پس درویشان خود را جمع کرد و به مکانی که در قصبه خوی به مقبره شمس تبریزی معروف و زیارتگاه و تفرجگاه آنان بود، عزیمت کردند.صفحه ‌۲۴۰ ـ نسخه خطی کتابخانه عمومی حسن پاشا در چوروم ترکیه). درویشان خواجه سه روز مشغول ذکر شدند و در پایان علاءالدین، ابوحامد را به عنوان خلیفه خود روانه دیار روم ساخت.

این نوشته از دو منظر حائز اهمیت است: نخست آن‌که چهارصد سال پیش در زمان حیات ساری عبدالله افندی در خوی زیارتگاهی وجود داشته که به نام مقام ومقبره شمس تبریزی معروف بوده است. از آن‌جا که عبدالله افندی خود به عنوان یکی از دولتیان در سفر جنگی سلطان عثمانی به ایران حضور داشته است، می‌توان گفت که خود او این مکان را از نزدیک دیده و در کتاب خود ثبت کرده است. اشارات دیگر منابع هم‌زمان با عبدالله افندی نیز تأییدکننده سخنان او هستند. از جمله سیاحتنامه اولیا چلبی، منشآت فریدون بیگ و سفرنامه ونیزیان.

مطلب دوم و مهم‌تر آن‌که حدود صد سالی بعد از غیبت و وفات شمس، در خوی مکانی وجود داشته که محل تجمع و رقص و سماع صوفیان بوده است و با توجه به فحوای نوشته عبدالله افندی، آن زمان نیز به نام مقامو مقبره شمس تبریزی معروف بوده است. می‌دانیم که شمس قبل از دیدار با مولانا در قونیه شهرت آن‌چنانی نداشته است تا برایش مقام و خانقاهی ترتیب دهند، لذا این مسأله باید بعد از غیبت شمس از قونیه روی داده باشد که این نیز می‌تواند قرینه‌ای باشد بر آمدن شمس به خوی و اقامتش در این شهر و سپس درگذشت و دفنش در همان‌جا. جالب آن‌که در افواه عامه نیز اقوال و روایات فراوانی درباره آمدن دراویش و شمع روشن کردن آن‌ها در جنب مناره شمس تبریزی و اجرای مراسم وجود دارد.»

مزار شمس تبریزی در خوی در دهه‌های اخیر مورد توجه قرار گرفت و برای بازسازی آن اقدام شد.

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : علي
 
 

امام‌زاده سید بهلول

سید بهلول

Seied bahlul .jpg
امامزاده سید بهلول

از فرزندان امام علی النقی (ع)
نام سید بهلول
زادگاه سامرا
مدفن خوی

امام زاده سید بهلول این امام زاده در محله‌ای به همین نام در شهرستان خوی واقع گردیده و بزرگترین مکان زیارتی این شهر است. که اکثر رجال مذهبی و سیاسی و نامی این شهر در این مکان مدفون هستند. به استناد سنگ قبر مرمری که سال ۱۳۷۶ خورشیدی در این مکان کشف گردیده، وی با دو نسل ، منسوب به امام علی النقی می‌باشند که در سال ۳۲۷ هجری پیکرش در این مکان دفن شده‌است. داخل حرم آیینه کاری و منقش کاری زیبایی به چشم می‌خورد.این بنای مذهبی تا کنون بیش از 3 بار تجدید بنا و بازسازی گردیده است که آخرین بازسازی آن مربوط به سال 1367 می باشد.هم اکنون نیز( سال1391) طرح های گسترش حرم در مورد ایجاد بناهای جدید در اطراف آن در دست اجراست .طرح گسترش و رهاسازی مسیر این امام زاده تا مزار شمس تبریزی که در فاصله 800 متری آن است ، در سال های اخیر با جدیت طرح های مطالعاتی آن در شرف تکمیل و اجرا است. در راستای توسعه امکانات زیارتی و گردش گری این مکان زیارتی، هتل بزرگ و مجهزی در سال 1390 در نزدیک این مکان مذهبی افتتاح گردیده است.

منابع

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 9:59 ::  نويسنده : علي
 
 

محمدامین ریاحی

محمدامین ریاحی
Mohammad-Amin Riahi00.jpg
محمدامین ریاحی
زمینه کاری ادیب، مورخ، استاد زبان و ادبیات فارسی
ملیت ایرانی
زادروز ۱۱ خرداد ۱۳۰۲
خوی
مرگ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
تهران

محمدامین ریاحی (۱۱ خرداد ۱۳۰۲ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸) ادیب، مورخ و شخصیت فرهنگی معاصر ایرانی، صاحب آثار پژوهشی در زمینهٔ فرهنگ ایرانی، ادب پارسی، فردوسی و شاهنامه، حافظ، و تاریخ روابط ایران و عثمانی است.

زندگی

محمدامین ریاحی در یازدهم خرداد ۱۳۰۲ در خوی در یکی از خاندان‌های قدیمی این شهر متولد شد. دوره‌های تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در خوی گذراند. پس از آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال آذربایجان توسط نیروهای خارجی، در سال ۱۳۲۱ برای ادامه تحصیل به تهران رفت و دوره‌ دانشسرای مقدماتی را گذراند. سپس به ادامهٔ تحصیل در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. طی دوره تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات، از درس‌های نسل اول اساتید برجستهٔ این دانشگاه از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی، ملک‌الشعرا بهار، احمد بهمنیار، عبدالعظیم قریب و ابراهیم پورداود بهره گرفت. پس از آنکه در سال ۱۳۲۷ دوره لیسانس زبان و ادبیات فارسی را به پایان رساند، تحصیل در دورهٔ دکتری را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ پس از دفاع از رسالهٔ دکتری خود با موضوع «تحقیق و تصحیح مرصادالعباد نجم‌الدین رازی» به راهنمایی فروزانفر، درجه دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت. به نوشته محمدعلی اسلامی ندوشن، وی «یکی از آخرین کسان از نسل ادبای معتبر بود... که طی شصت سال در صحنه فرهنگ ایران حضور داشت و هرچه نوشت دقیق و قابل اعتماد بود.»

محمدامین ریاحی از سال ۱۳۲۷ که آغاز کار او در فرهنگ بود، دبیر و رئیس دبیرستانهایی در قم، گرگان، قزوین و تهران، رئیس دانشسرای گرگان (از ۱۳۳۰) و استاد دانشگاه تهران (تا ۱۳۵۷) بوده است. او از ۱۳۳۵ به مدت پنج سال عضو هیئت مؤلفان لغت‌نامه دهخدا بود. از سال ۱۳۲۷ عضو هیئت مدیره جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای عالی بود. در ابتدای سال ۱۳۴۰ عهده‌دار مدیرکلی وزارت فرهنگ شد، و در مدت سه سال در پرتو تجربه‌هایی که طی سال‌های تدریس دبیرستانی از وضعیت نابسامان کتاب‌های درسی داشت، طرح سامان‌دهی و یکنواخت‌سازی کتاب‌های درسی دبیرستانی را بنیاد نهاد. هدف این طرح، خارج ساختن کتاب‌های درسی از میدان رقابت ناسالم ناشران و مؤلفان، قرار دادن کار تألیف و چاپ کتاب‌های درسی دبیرستانی در اختیار وزارت فرهنگ، و تهیه کتاب‌های درسی دبیرستانی با کیفیت مناسب بود. طرح کتاب‌های درسی با وجود مخالفت‌ها و دخالت‌های گسترده ناشران و مؤلفان ذینفع در تهیه و چاپ کتاب‌های درسی، طی چند مرحله به اجرا درآمد، و نهایتا در سال ۱۳۴۲ با تأسیس سازمان کتاب‌های درسی وابسته به وزارت فرهنگ (بعداً وزارت آموزش و پرورش) برای تالیف کتاب‌های درسی جدید، موجبات ارتقای کیفیت آموزش دبیرستانی را فراهم آورد. ریاحی ضمن چند مقاله در ماهنامهٔ آموزش و پرورش (سال ۱۳۴۲) و نیز در مقاله‌ای با عنوان ماجرای کتاب‌های درسی (۱۳۷۷) شرحی از اقدامات خود در وزارت فرهنگ را در آن دوره آورده است.

محمدامین ریاحی طی سال‌های بعد عهده‌دار چندین سمت فرهنگی از جمله رایزنی فرهنگی ایران در کشور ترکیه و تدریس در دانشگاه آنکارا (از ۱۳۴۲)، دبیرکلی هیئت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور (از ۱۳۵۰)، نیابت ریاست فرهنگستان ادب و هنر ایران، ریاست دانشکده هنرهای دراماتیک، ریاست بنیاد شاهنامه فردوسی (از ۱۳۵۴)، مشاور وزیر فرهنگ و هنر، و وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۷) بود.

در سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ مسئولیت کتابخانه‌های عمومی کشور را به عهده داشت. در این دوره، به نوسازی ساختار کتابخانه‌های عمومی کشور پرداخت، و طرح‌های مربوط به احداث سیصد کتابخانه عمومی جدید را در مناطق مختلف کشور آغاز کرد. از دیگر اقدام‌های ماندگار مدیریت او در آن دوره، تهیه و اجرای طرح حمایت از مؤلفان و ناشران توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور بوده است که در چارچوب آن کتاب‌های جدید ناشران برای کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور خریداری می‌شود.

محمدامین ریاحی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ در ۸۶ سالگی در تهران درگذشت.


ارزیابی آثار و پژوهش‌ها

از مشهورترین تألیفات محمدامین ریاحی می‌توان به «سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی»، «گلگشت در شعر و اندیشه حافظ»، «تاریخ خوی» و «زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی» اشاره کرد که از نظر اصالت و دقت نظرهای ابرازشده مورد توجه ادب‌شناسان قرار داشته است. آثار محمدامین ریاحی در حوزه شناسایی و تصحیح متون کهن فارسی، و کوشش‌های او در این زمینه همچون مرصادالعباد، نزهةالمجالس, شش فصل علاوه بر آن‌که راهگشای پژوهندگان متون فارسی از نظر روش تحقیق و تصحیح بوده، با توجه به یافته‌های تحقیقی ارائه‌شده در مقدمه‌ها و تعلیقات همواره مورد استفاده و استناد پژوهشگران در حوزه‌های ادب و تاریخ و فرهنگ ایران قرار داشته‌است.


فصل مهمی از فعالیت‌های علمی و پژوهشی محمدامین ریاحی مربوط به شاهنامه و فردوسی بوده است. بنیاد شاهنامه فردوسی بنابر طرح پیشنهادی وی به وزارت فرهنگ و هنر تأسیس شد و او علاوه بر تهیهٔ اساسنامهٔ بنیاد شاهنامه، از ابتدای تشکیل بنیاد در سال ۱۳۵۰ عضویت هیئت امنای آن را داشت. در سال ۱۳۵۴ جانشین مجتبی مینوی در سمت ریاست علمی بنیاد شد. از آن هنگام تا زمان توقف فعالیت در پایان سال ۱۳۵۷ فعالیت‌های بنیاد شاهنامه در زمینهٔ گردآوری نسخه‌های خطی شاهنامه و ویرایش و انتشار بخش‌هایی از متن شاهنامه شتاب بیشتری یافت. در آبان ۱۳۵۶ به دعوت او نخستین مجمع علمی بحث در باره شاهنامه با حضور تعدادی از محققان برجسته در بندرعباس تشکیل شد که برگزیده‌ای از گفتارهای این مجمع تحت عنوان «شاهنامه‌شناسی» سال بعد منتشر شد. محمدامین ریاحی در سال ۱۳۶۹ موجبات تجدید چاپ شاهنامه ژول مول را که هنوز از ویرایش‌های معتبر شاهنامه به شمار می‌آمد فراهم آورد و مقدمه‌ای جامع بر آن نوشت. در مقاله «سال‌شماری زندگی فردوسی و سیر تدوین و تکمیل شاهنامه» که در سال ۱۳۷۱ انتشار یافت برپایه اشاره‌های موجود در متن‌های کهن به زندگی فردوسی و نیز با تکیه بر بیت‌هایی از شاهنامه سال‌شماری دقیقی از رویدادهای زندگی فردوسی تا آنجا که منابع امکان می‌داد فراهم آورد. چندی بعد در ۱۳۷۲ یکی از مهمترین آثار پژوهشی او «سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، مجموعه نوشته‌های کهن درباره فردوسی، شاهنامه و نقد آنها» منتشر شد. در این اثر مرجع، وی با بررسی منابع قدیم فارسی آنچه را با زندگی فردوسی پیوند دارد، همراه با بررسی انتقادی و به ترتیب تاریخی، آورده است. مقدمه جامع این کتاب که خود رساله‌ای در فردوسی‌شناسی است، پرتوهای تازه‌ای بر زندگی فردوسی می‌افکند و دربردارندهٔ آگاهی‌های بسیاری درباره آفریننده شاهنامه است. اما مشهورترین کوشش ریاحی در راه شناخت شاهنامه و فردوسی، تألیف کتاب «فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او» است که اولین بار در ۱۳۷۵ انتشار یافته و به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران بهترین اثر عمومی در معرفی فردوسی و شاهنامه است.


از سال ۱۳۱۸ که اولین مقاله به قلم محمدامین ریاحی در مجله ارمغان به چاپ رسید، طی بیش از شصت سال مقاله‌های پژوهشی او در نشریه‌های تحقیقی، و نیز در یادنامه‌های بزرگان ادب و فرهنگ ایران منتشر شد. گزیده‌ای از این مقاله‌ها با عنوان چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران در سال ۱۳۷۹ به چاپ رسید. از فعالیت‌های مطبوعاتی او سردبیری هفته‌نامه مهرگان (ارگان جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای عالی)، مدیریت هفته‌نامه کیهان فرهنگی (برای معلمان)، ماهنامه آموزش و پرورش (نشریهٔ وزارت فرهنگ)، و فصلنامه سیمرغ (نشریه بنیاد شاهنامه) را می‌توان نام برد.

در سال ۱۳۳۷ محمدامین ریاحی ضمن مقاله‌ای که در مجله یغما انتشار داد، مدفن فراموش‌شده شمس تبریزی را در شهر خوی بازشناسی کرد و طی تحقیقات بعدی با ارائه شواهد تاریخی قطعی، واقع بودن مدفن شمس تبریزی را در این محل به اثبات رساند. از آن پس مزار شمس تبریزی در خوی توسط غالب محققان شناخته شد، و بازسازی محوطه تاریخی مزار شمس تبریزی از دهه ۱۳۷۰ در دستور کار مسئولان قرار گرفت.


سال‌شمار زندگی

  • محمدامین ریاحی در یازدهم خرداد ۱۳۰۲ در شهر خوی متولد شد.
  • تحصیلات ابتدایی را در دبستان خسروی و دوره اول دبیرستان را در دبیرستان خسروی خوی گذراند.
  • نخستین مقالات تحقیقی او در مجله ارمغان ( سال بیست و یکم ۱۳۱۸) انتشار یافت.
  • در مهر ۱۳۲۱ برای تحصیل در دانشسرای مقدماتی از خوی به تهران آمد و در خرداد ۱۳۲۳ دورهٔ دوساله دانشسرا را به پایان رساند.
  • از مهر ۱۳۲۳ تا خرداد ۱۳۲۷ در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی در تهران تحصیل کرد و به دریافت دانشنامه‌های زبان و ادبیات فارسی، و علوم تربیتی نایل گردید.
  • از مهر ۱۳۲۷ به تحصیل در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
  • از مهر ۱۳۲۷ تا آذر ۱۳۳۲ دبیری دبیرستان حکیم نظامی قم، دبیری و سرپرستی دانشسرای گرگان و دبیرستان ایرانشهر گرگان، و دبیری دبیرستان‌های قزوین را داشت.
  • از آذر ۱۳۳۲ دبیر دبیرستان‌های تهران و از مهر ۱۳۳۳ رئیس دبیرستان محمد قزوینی تهران بود.
  • در مهر ۱۳۳۴ به عضویت کمیسیون قوانین در وزارت فرهنگ انتخاب شد.
  • در نیمه دوم سال ۱۳۳۴ هفته‌نامه کیهان فرهنگی (برای معلمان) را بنیاد نهاد که انتشار آن در خرداد ۱۳۳۵ متوقف شد.
  • در شهریور ۱۳۳۷ از پایان‌نامه دکتری (تصحیح مرصادالعباد نجم‌الدین رازی به راهنمایی بدیع‌الزمان فروزانفر) دفاع کرد و درجه دکتری در زبان و ادبیات فارسی یافت.
  • از خرداد ۱۳۳۵ تا خرداد ۱۳۴۰ به دعوت محمد معین با سازمان لغت‌نامه دهخدا همکاری داشت و تألیف و تدوین بخشی از حرف سین را انجام داد.
  • از مهر ۱۳۳۵ تا خرداد ۱۳۴۰ دبیری دبیرستان هدف را داشت.
  • از خرداد ۱۳۴۰ تا دی ۱۳۴۲ مدیر کل نگارش در وزارت فرهنگ (سابق) و نیز مشاور وزیر و قائم‌مقام وزیر فرهنگ در شوراها بود.
  • از بهمن ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۴۷ با درجه وزیرمختاری رایزن فرهنگی ایران در ترکیه بود.
  • طی دورهٔ رایزنی فرهنگی در ترکیه به دعوت دانشگاه آنکارا به تدریس ادبیات فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران اشتغال داشت.
  • از مهر ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در گروه‌های ادبیات فارسی و تاریخ تدریس می‌کرد.
  • از ابتدای سال ۱۳۴۸ مشاور وزیر فرهنگ و هنر بود.
  • از مهر ۱۳۵۰ عضویت هیئت امنای بنیاد شاهنامه فردوسی را داشت.
  • از اسفند ۱۳۵۰ تا خرداد ۱۳۵۴ دبیرکلی هیأت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور را به عهده داشت.
  • از مهر ۱۳۵۴ تا بهمن ۱۳۵۵ نایب‌رئیس فرهنگستان ادب و هنر ایران بود.
  • از بهمن ۱۳۵۴ تا دی ۱۳۵۷ سرپرستی و ریاست بنیاد شاهنامه فردوسی را به عهده داشت.
  • از ۱۳۵۵ در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می‌کرد.
  • از بهمن ۱۳۵۵ تا اسفند ۱۳۵۶ سرپرست دانشکده هنرهای دراماتیک بود.
  • از دی ۱۳۵۷ تا بهمن ۱۳۵۷ وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشت.
  • در بهمن ۱۳۵۷ پس از سی سال خدمت دولتی به تقاضای خود بازنشسته شد.
  • از آن زمان از هرگونه همکاری با موسسات، نهادها و یا بنیادها خودداری کرد و تمام اوقات خود را وقف راهنمایی محققان، ادامهٔ فعالیتهای پژوهشی و تألیف و انتشار کتاب‌ها و مقالات در زمینهٔ ادب و تاریخ و فرهنگ ایران کرد.

کتاب‌شناسی آثار

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 9:54 ::  نويسنده : علي
 
 

میرزا جواد تبریزی

شناسنامه
نام کامل میرزا جواد تبریزی
لقب آیت‌الله العظمی
تاریخ تولد ۱۳۰۵
زادگاه تبریز، Flag of Iran.svg ایران
محل تحصیل نجف، قم
محل زندگی قم
تاریخ وفات ۱۴۲۷
محل وفات قم، Flag of Iran.svg ایران
مدفن حرم حضرت فاطمه معصومه(س)
اطلاعات علمی
اساتید
سید حسین طباطبایی بروجردی
سید عبدالهادی شیرازی
سید ابوالقاسم خوئی
تالیفات
ارشاد الطالب
اسس القضاء والشهادات
طبقات الرجال
تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن
رساله توضیح المسائل
مسائل منتخبه
مناسک حج
و ...
وبگاه رسمی http://farsi.tabrizi.org
 


جواد تبریزی معروف به میرزا جواد تبریزی (تولد ۱۳۰۵ تبریز - وفات ۱۳۸۵ قم) یکی از مراجع تقلید شیعه در ایران در سال ۱۳۰۵ در محله منجم باشی تبریز متولد شد.

تحصیل

تحصیلات خود را تا پایان سال دوم دبیرستان در شهر تبریز تمام کرد. به دلیل علاقه فراوان به مسائل دینی و با وجود مخالفت اطرافیان، وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و در سال ۱۳۲۳ در سن هجده سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز نمود و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان رساند.

در سال ۱۳۲۷ وارد حوزه علمیه قم شد. وی در قم دوره سطح را به پایان رساند و به مدت پنج سال در درس خارج فقه و اصول از اساتیدی همچون سید محمد حجت و سید حسین طباطبایی بروجردی استفاده کرد.

وی در سال ۱۳۳۲ برای ادامه تحصیلات به نجف رفته و در آن جا از شاگردان سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خوئی بود. وی بعد از گذشت ۲۳ سال حضور، در حوزه علمیه نجف، در سال ۱۳۵۵ به هنگام برگشت از زیارت حسین بن علی به سوی نجف، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و به ایران فرستاده شد.

پس از درگذشت محمدعلی اراکی، وی یکی از هفت مرجع تقلیدی بود که از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی شد.

تالیفات

  • ارشاد الطالب
  • اسس القضاء والشهادات
  • طبقات الرجال
  • تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن
  • رساله توضیح المسائل
  • مسائل منتخبه
  • مناسک حج
  • حاشیه عروه الوثقی
  • حاشیه بر وسیله مرحوم اصفهانی
  • حدود و قصاص
  • فی علم الاصول
  • فی علم الفقه
  • شرح کفایه الاصول
  • صراط النجاة در ۶ جلد
  • قصاص
  • التهذیب در احکام حج
  • الأنوار الالهیة فی المسائل العقائدی
  • رساله احکام بانوان
  • رساله احکام نوجوانان و جوانان
  • استفتائات جدید

وفات

تبریزی در ۳۰ آبان ۱۳۸۵ ـ ۲۹ شوال ۱۴۲۷ در شهر قم درگذشت و در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) دفن شد.

منبع

  • جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج ۷، چ ۳، نشر معروف، قم: ۱۳۸۳.
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 9:50 ::  نويسنده : علي
 
 

محسن کوچه‌باغی تبریزی

IMG 0138.JPG
شناسنامه
نام کامل محسن کوچه‌باغی تبریزی
لقب آیت‌الله‌العظمی
تاریخ تولد ۱۸ دی ۱۳۰۲ خورشیدی
زادگاه تبریز، ایران
محل تحصیل نجف
محل زندگی تبریز
تاریخ وفات ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ خ
محل وفات تبریز
مدفن وادی رحمت تبریز
اطلاعات علمی
اساتید آیت الله خویی،
سید محسن حکیم،
سید حسین بروجردی
شاگردان حجت‌الاسلام دکتر محمد عبدالله زاده
تالیفات اجوبة الاستفتائات،
حاشیه بر عروه
 

محسن کوچه‌باغی تبریزی، (۱۳۰۲ - ۱۳۹۰ خورشیدی) در شهر تبریز زاده شد. وی از علمای تبریز و مراجع بنام منطقه آذربایجان بود. پدر او آیت‌الله میرزا عباسعلی کوچه‌باغی از روحانی‌های صاحب‌نام آن زمان در تبریز بود.

تحصیلات

دروس ابتدایی را تا ششم آن زمان در که بعدها به انوری تغییر نام داد به اتمام رسانید، و طی مراحلی تا دیپلم تحصیلاتش را ادامه داد. از ۱۱ سالگی دروس حوزوی را در مدرسه جامع تبریز تحصیل نمود.

میرزا محسن کوچه‌باغی دروس مقدماتی پایه حوزوی را در ابتدا از پدر خود و به ترتیب از میرزا باقر واعظ ویجویه‌ای،‌ شیخ علی اکبر نحوی و دیگر دروس مقدماتی مانند شرح لمعه، مغنی و شرایع را از شیخ حسین شنب غازانی، حاج سید علی مولانا، حاج حجت ایروانی به پایان برد. و دروس سطح حوزوی را که شامل رسائل، مکاسب و کفایه است را نزد به پایان رساند. همچنین سفرهایی نیز به قم داشت و در درس و بحث و سید حسین بروجردی شرکت کرد.

وی دروس خارج یا عالی حوزوی را نیز تا حدودی در تبریز و قم تلمذ نمود و برای تکمیل آن راهی حوزه علمیه نجف شد و مدت ۱۰ سال در جلسات فقهی و اصولی مراجعی ‌‌چون خویی، سید محسن حکیم، سید عبدالهادی شیرازی، و‌ کاشف الغطاء شرکت نمود. و در دروس خارج در کربلا نیز شرکت می‌کرد. وی از همه اساتید مذکور در عراق اجازه اجتهاد کسب نمود و در سال ۱۳۸۲ قمری به ایران برگشت.

تدریس

وی همزمان تحصیل به تدریس نیز می پرداخت و تا کفایه را در تبریز تدریس می‌‌نمود و همزمان با ورود به نجف پس از مدتی شروع به تدریس بطور محدود نمود و سپس به تدریس دروس خارج و گاهی نیز مکاسب نمود و همان روال تدریس را نیز در ایران ادامه داد و شاگردان زیادی داشت. سری چاپی کتاب مکاسب آیت‌الله شهیدی حاصل تدریس وی اکنون از کتب درسی حوزه علمیه است.

درگذشت

میرزا محسن کوچه باغی، شامگاه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ در سن هشتادوهفت سالگی بر اثر کهولت سن درگذشت. وی در قطعه صدیقین وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شده است.

تالیفات

  • ۱. ادعیه اعمال حج
  • ۲. ادعیه نماز شب
  • ۳. سری چاپی کتاب مکاسب آیت‌الله شهیدی
  • ۴. بصائر الدرجات صفار با تجدید طبع
  • ۵. اعمال حج و مدینه
  • ۶.دعای شفیع المذنبین
  • ۷. اجوبة الاستفتائات جلد (۱)(مصحح دکتر عبدالله زاده)
  • ۸. حاشیه بر عروه(مصحح دکترعبدالله زاده)
  • ۹. البرهان علی وجود صاحب الزمان...
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 9:41 ::  نويسنده : علي
 
 

سید ابوالقاسم خویی

 
آیت الله العظمی خویی (قدس سره)


سید ابوالقاسم خویی (زادهٔ ۲۸ آبان ۱۲۷۸ در خوی و درگذشتهٔ ۱۷ مرداد ۱۳۷۱ در كوفه) از فقها و مراجع تقلید شیعه است. پدرش بنا به تقلید از نام محمد، پیامبر اسلام، نام او را ابوالقاسم گذاشت.

تحصیل

علوم مقدماتی را تا ۱۳ سالگی در زادگاه خویش آموخت. در سال ۱۳۳۰ به نجف رفت و در درس خارج اصول فتح‏الله شریعت اصفهانی، مهدی مازندرانی، آقا ضیاء‌الدین عراقی، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدحسین نائینی حضور یافت. کلام، تفسیر و فن مناظره را از محمدجواد بلاغی نجفی فراگرفت. او به خاطر علاقه اش به یادگیری حکمت و فلسفه در درس سید حسین بادکوبه‏ای حاضر شد.

ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.

آثار

  • نفحات الاعجاز
  • البیان فی تفسیر القرآن
  • معجم رجال الحدیث
  • اجود التقریرات
  • تکملة منهاج الصالحین
  • مبانی تکملة منهاج الصالحین
  • رساله در خلافت
  • قصیده در مدح امیرالمؤمنین (ع)
  • رساله در لباس مشکوک
  • المسائل المنتخبة
  • تعلیقه بر عروة الوثقی
  • تعلیقه بر المسائل الفقهیة
  • تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین
  • المسائل و الردود
  • مستحدثات المسائل
  • توضیح المسائل
  • منتخب توضیح المسائل
  • منتخب الرسائل
  • تلخیص المنتخب
  • تعلیقه المنهج لاحکام الحج
  • مناسک حج
  • منیة المسائل
  • ازالة المحادة عن ملک المنافع المتضاده
  • اضائة القلوب بتحقیق المغرب و الغروب
  • انارة العقول فی انتصاف المهر بموت احد الزوجین قبل الدخول
  • فقه القرآن علی المذاهب الخمس
  • قاعدة التجاوز
  • فهرست جامع الشتات میرزای قمی
  • تقریرات درس فقه مرحوم میرزای نائینی
  • تقریرات درس فقه مرحوم محقق اصفهانی
  • حاشیه بر وسیلة النجاة
  • حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری
  • تعارض الاستصحابین
  • تقریرات درس اصول مرحوم محقق اصفهانی


 

شاگردان‏

خدمات اجتماعی‏

احداث کتابخانه، مدرسه، مسجد، حسینیه، خوابگاه، درمانگاه، بیمارستان، مؤسسه خیریه و دارالایتام، از خدمات او می‏باشد.
 

 

در سنگر مناظره‏

او علاوه بر تدریس علوم اسلامی، در فن مناظره با مخالفان و دانشمندان سایر ادیان نیز خبره بود. در مناظره، شیوه سقراط را در پیش می‏گرفت و ابتدا، تظاهر به قبول گفتار طرف مقابل می‏کرد، آن‌گاه مانند یک شاگرد که در مقام دانش‏طلبی و استفاده از استاد دانشمند خود است، اشکالات و مطالبی را به عنوان سؤالات علمی، با مهارت خاصی پیش می‏کشید و موجب می‏شد که طرفِ مناظره حقایقی را به زبان آورد که ناخواسته، گفتار قبلی‌اش را نقض کند. بدین گونه او را در تناقض‏گویی و بن بست قرار می‏داد و راه فراری برای وی باقی نمی‏گذارد، جز این که ناگزیر به جهل و اشتباه خود اعتراف کند.

برخی نظرات‏

  • قراءات سبع فاقد سند معتبر به محمد می‏باشد.
  • هیچ کاهش و افزایشی در قرآن رخ نداده است.
  • هیچ آیه‏ ای نسخ نشده است.
  • اختلاف افق، تأثیری در ثبوت هلال ندارد. اگر ماه در هر جای دنیا دیده شود، گرچه در نقاط دیگر ماه قابل رؤیت نباشد، اول ماه یا عید اضحی ثابت می‏گردد.

در سنگر سیاست و مبارزه‏

  • فتوای تاریخی در مبارزه با کمونیسم
  • حکم به حرمت شرکت در حزب توده
  • مبارزه با نفوذ صهیونیسم در ایران
  • استقامت در برابر فشارهای رژیم صدام
  • حمایت از قیام شیعیان عر

 

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:56 ::  نويسنده : علي
 
 

چشمه‌های معدنی مراغه

مراغه در مشرق دریاچه ارومیه، بر دامنه جنوبی کوه سهند قرار گرفته و دارای چشمه‌های متعدد معدنی است که جنبه‌های درمانی دارند. از چشمه‌های معدنی معروف اطراف شهر مراغه می‌توان به شورسو، گشایش، ایستی‌بلاغ، قره‌پالچیق و ساری‌سو اشاره کرد.

چشمه ورجوی

آب این چشمه در ۸ کیلومتری جنوب مراغه همراه با گاز از زمین خارج می‌شود و درردیف آب‌های معدنی بیکربناته کلسیک و منیزین گازدار و آهن دار است. آب چشمه مزه‌ای گزنده دارد و برای‌استحمام مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دره گشایش

این دره در مسیر غار معروف هامپوئیل و در ۲۰ کیلومتری شهر مراغه واقع است. بازدیدکنندگان از غار کبوتر از طبیعت جذاب این دره نیز بهره می‌گیرند.چشمه‌های آب معدنی گشایش در این منطقه واقع‌اند.

در اطراف شهر مراغه و در مناطق روستا ئی ما نند سایر نقاط آذربایجان آب‌های گرم و سرد معدنی بسیاری وجود دارد که در فصل تابستان به وسیلهٔ مردم این منطقه و حتی اهالی شهرستان‌های اطراف مورد استفاده قرار می‌گیرد. مشهورترین این آبها به شرح زیر می‌باشد.

شور سو(آب شور)

این چشمه در حدود ۵/۸ کیلومتری جنوب مراغه و مابین دهکدهٔ ورجوی و روستای چایباغی واقع شده‌است در این ناحیه دره‌ای شرقی – غربی وجود دارد و رودخا نه‌ای در آن به‌طرف مغرب جاری می‌باشد . چشمهٔ آب معدنی شور در قسمت شمالی و کمی بالاتر از رودخانه قرار گرفته‌است. آب و گاز از قسمت شمالی این حوضچه خارج می‌شود ودر قسمت غربی حوضچه مجرائی وجود دارد که زیادی آب حوضچه از آن خارج می‌شود وبر رودخانه می‌ریزد. آبده این چشمه در حدود دو لیتر در ثانیه‌است در آب این چشمه گاز کربنیک بمقدار فراوان یافت می- شود و چون آب حوضچه را به هم بز نند در اثر گاز کربنیک سفید رنگ به‌نظر می‌رسد. در چند متری شرقی چشمه آب شور مظهر وجود دارد و آب و گاز از شکاف سنگ خارج و مستقیماً بر رو دخانه جریان می‌یا بد. واین آب در ردیف آب‌های معدنی بیکربناته کلسیک و منیزین گازدار و آهن دار سرد است.

چشمهٔ معدنی گشایش

در دامنهٔ کوههای مندل بسر و گشایش ودر حوالی دهکده گشایش آب‌های معدنی گرمی وجود دارد که بسیار معروف می‌باشد و به لحاظ نزدیکی به دهکدهٔ گشایش بنام آب‌های معدنی گشایش معروف گشته‌اند . دهکدهٔ گشایش در ۱۴ کیلومتری جنوب شرقی مراغه واقع شده‌است و از دهکده تا چشمه‌های معدنی که در جنوب غربی دهکده واقع شده‌اند در حدود ۷۰۰ متر پیاده روی است در این ناحیه دره‌های شرقی – غربی وجود دارد و رودخانه مردی چای در آن جاری است در این دره دو چشمهٔ معدنی وجود دارد یکی از آن‌ها در سمت جنوبی دره در زیر سنگهای آهکی که به صورت غار کوچکی در آمده‌اند از زمین خارج می‌شود. آبده این چشمه زیاد بوده و بصورت نهر بزرگی بررودخانه می‌ریزد از نقاط دیگر این ناحیه آب و گاز از زمین خارج می‌شود ودر برخی از نقاط توام با صداست . آب چشمه دیگر در قسمت شمالی دره از سوراخی در یک سنگ آهکی که به‌طرف رود خانه جلو آمده‌است با فشار و با صدا به خارج می‌جهد و مقدار و فشار آب بعد از هر جهش کا هش می‌یا بد و از نو جهش تکرار می‌شود.

ساری‌سو (آب زرد)

چشمهٔ معدنی ساری سو در چهار کیلومتری مراغه و در سه کیلومتری شمال غربی آبادی ورجوی در مسیر راه دهستان گاودول از طریق راه آبادی خا نقاه و نزیک پل معروف قری قرار گرفته‌است.آب این چشمه حاوی مقادیر زیادی گوگرد است.

قره‌پالچیق (سیاه گِل)

آب معدنی قره پالچیق در دامنه کوه سنجان قرار گرفته‌است این چشمه در فصل تابستان جهت استحمام مورد استفاده اهالی آبادی‌های اطراف و شهر مراغه قرار می‌گیرد طبق تعریف مردم آب‌های این دو چشمه نیز دارای خواص طبی می‌باشند.

ایستی‌بلاغ (چشمهٔ گرم)

همان طور که از نام این چشمه پیداست دارای آب گرم و املاح معدنی می‌باشد و در شرق آبادی چای باغی نزدیک آبادی تازکند علیا قرار گرفته‌است . علاوه بر آب‌های معدنی فوق الذکر در اطراف جاده آسفالته مراغه آذر شهر اثر سازندگی آب‌های معدنی بیکربناته در محل‌های مختلف به چشم می‌خورد. هم چنین در برخی از نقاط چشمه‌های معدنی بیکر بناته کلسیک گاز دار وجود دارد یکی از این چشمه –‌ها را که در دهکده داش کسن است می‌توان یاد برد . در خاتمه لازم به یاد آوری است که از آب دریاچه اورمیه به خصوص گل و لای اطراف دریاچه جهت مداوای امراض پوستی و مخصوصاً دردهای مفصلی استفاده شایان بدست می‌آید.

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:53 ::  نويسنده : علي
 
 

غار کبوتر

 
نمای دهانه از داخل غار.

غار کبوتر (هامپوییل) یکی از غارهای استان آذربایجان شرقی است که در ۸ کیلومتری جنوب شرق شهر مراغه و در نزدیکی روستای گشایش واقع شده‌است. در ابتدای ورودی غار میدان بزرگی وجود دارد که سقف آن لانهٔ کبوتران است. پس از تونل کم‌ارتغاعی که در سمت راست قرار دارد، میدان نسبتاً بزرگ دیگری نیز وجود دارد. در این میدان چهار حلقه چاه به عمق تقریبی ۱۰ تا ۱۲ متر وجود دارد که همهٔ آن‌ها به یک میدان بزرگ در اعماق زمین منتهی می‌شوند. در این میدان صخره‌های بزرگی دیده می‌شود که تا خردادماه به‌دلیل ریزش آب‌های زیرزمینی سطح آن‌ها لغزنده بوده و عبور از آن‌ها احتیاط زیادی را می‌طلبد. سپس این میدان بزرگ به اتاق‌های بزگ و در نهایت به تونل‌های باریکی ختم می‌شود. در سقف اتاق‌ها صدها خفاش به‌حال آویزان دیده می‌شوند که با هماهنگی خاصی به‌طور موزون در نوسانند. رسوبات آهکی متعددی طی میلون‌ها سال تشکیل یافته و مناظر زیبایی به‌وجود آورده‌اند. تاکنون هیچ‌کس نتوانسته به انتهای این غارها دسترسی پیدا کند.

منابع

  • مروارید، یونس. مراغه. تهران: نشر، ۱۳۷۰.
  • خبرگزاری میراث فرهنگی
  • اداره میراث فرهنگی و گردشگری مراغه.
  • وب‌گاه جامع گردشگری ایران.
درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 68
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 2936
بازدید کل : 258488
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی