ياشاسين شاهين دژ
سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 10:31 ::  نويسنده : علي
تاریخ آذربایجان
 
نقشه از محمود کاشغری نام آذربایجان با عنوان ارض آذربادگان در نقشه مشخص است.

 

تاریخ پیش از اسلام

پیش از آمدن مادها، می‌توان به حکومت ماننایی‌ها اشاره کرد. زبان ماننایی‌ها روشن نیست اما بخشی از نامهای سرداران آنها آریایی است و در کل، زبان واحدی در بین ماننا حاکم نبود. اما، ماننایی‌ها بر تحت نفوذ ایرانی-شدن قرار داشتند و نامهای ایرانی مانند دیاکو و بغدادتی و اودکی و ازآ همگی نامهای ایرانی هستند که در میان آنها دیده می‌شود. همچنین در این دوره، می‌توان به حکومت اورارتویی اشاره کرد که اندکی از بخشهای آذربایجان غربی را شامل می‌شدند.

با آمدن اقوام آریایی مادها به فلات ایران، اقوام غیرآریایی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی ماد را به وجود آوردند.

مادها که تأثیر عمیقی بر تاریخ منطقه آسیای غربی گذاشت که مهم‌ترین آن نابود کردن حکومت آشور بود.

ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکیل می‌شد. که ماد کوچک آذربایجان امروزی است و ماد بزرگ شامل همدان، تهران، کرمانشاه و اصفهان می‌شود. پایتخت ماد هگمتانه (همدان امروزی) بود که تلفظ آن به یونانی اکباتان نامیده می‌شد. مادها نخست دولت متمرکز و مقتدر را در فلات ایران پایه گذاری کردند و در داخل و خارج فلات ایران آغاز به گسترش قلمروی خویش کردند.

گسترش قلمرو ماد هم زمان شد با قدرت گیری پارسیان در جنوب غربی ایران. نیاکان هخامنشیان با پادشاهان ماد در ارتباط بودند و عقیده بر این است که فرمانبردار مادها بوده‌اند. به گونه‌ای که وقتی پادشاه ماد از اقدامهای کورش بزرگ که نواده دختری او بود خبردار شد و اورا به هکمتانه فراخواند، خودداری کورش از رفتن به دربار ماد به عنوان سرکشی وی برداشت شد. برخورد پارسیان و مادها سرانجام به سرنگونی پادشاهی ماد انجامید که البته نقش گروهی از درباریان ماد که با کورش همکاری می‌کردند تأثیر فراوان در این رخداد داشت.

در زمان هخامنشیان، ماد کوچک (آذربایجان) به عنوان یکی از ساتراپ‌ها اداره می‌شد. در اوایل دولت هخامنشی، بعد از خودکشی کمبوجیه در مصر و آشوب در شاهنشاهی، ماد نیز شورش کرد. این شورش به سختی توسط داریوش سرکوب شد. در اواخر دوران هخامنشی و هم زمان با لشکر کشی اسکندر به ایران ساتراپ ماد کوچک فردی بود به نام آتورپات (آذرباد)، وی توانست ماد کوچک را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن ماد کوچک به نام او ماد آتورپاتن یا آتورپاتگان نامیده شد.

در زمان سلوکیان و اشکانیان آذربایجان خودمختاری نسبی داشت. که البته اساس کشورداری سلوکیان و پس از آن اشکانیان بر استقلال نسبی استان‌ها استوار بود. در زمان سلوکیان به نظر می‌رسد خاندان آتروپاتن هم چنان بر آذربایجان حکم می‌راندند.

در زمان اشکانیان وضعیت حکومت آذربایجان چندان روشن نیست ولی می‌توان حدس زد مانند دیگر نقاط ایران تحت سیطره خاندانهای زمیندار(فئودال) با نفوذ و مطیع اشکانیان اداره می‌شده‌است. مشکل آذربایجان در زمان اشکانیان یورشهای سهمگین آلانها و گرجیها از قفقاز بود. که باعث ویرانی و غارت فراوان می‌شدند. برای دفع ایشان شاهنشاهان اشکانی خود وارد کارزار می‌شدند.

در زمان ساسانیان آذربایجان اهمیت ویژه‌ای یافت. یکی از سه آتشکده معتبر ساسانیان، آتشکده آذرگشنسب، در شیز واقع در آذربایجان قرار داشت. پادشاهان ساسانی در ایام سختی به زیارت آن می‌شتافتند و هدایای بسیار تقدیم می‌کردند. این آتشکده نشانه اتحاد دین و دولت بود و نماد دولت ساسانی بشمار می‌رفت. در بیشاپور کازرون کتیبه‌ای وجود دارد که نام خاندانهای فئودال اوایل حکومت ساسانیان در آن ثبت شده‌است. برای آذربایجان از خاندانی به نام وراز Varaz نامبرده شده‌است که گویا محل اقتدار ایشان آذربایجان، آران و ارمنستان بوده‌است

در زمان حکومت ساسانیان، اقوام ترک نژاد خزر به قفقاز وارد شدند. قباد پدر انوشیروان با تلاش فراوان ایشان را عقب راند و دژهای مستحکمی در دربند قفقار برای جلوگیری از یورشهای آنها بنا کرد، رومیان نیز هر ساله مبالغی برای نگهداری این دژها به دولت ساسانی می‌پرداختند. از رویدادهای مهم آذربایجان در زمان ساسانیان جنگ سرنوشت ساز بهرام چوبین با خسروپرویز در این استان بود که به شکست بهرام انجامید. دیگر رویداد مهم وارد شدن هراکلیوس امپراتور روم به آذربایجان بود که منجر به ویرانی آتشکده آذرگشنسب شد.

یاقوت حموی (درگذشته ۶۲۶ ق.) می‌نویسد: «ابن مقفع گفته‌است آذر به زبان پهلوی نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن آتشکده یا نگاهدارندهٔ آتش می‌شود و این درست‌تر است زیرا آتشکده در این ناجیه بسیار بوده‌است... مردم آن نیکوروی‌اند و گونه‌های ایشان به سرخی مایل است و پوستی لطیف دارند. ایشان را زبان مخصوصی است که آذری گویند و جز خودشان کس آن را نمی‌فهمد.

پس از حمله اعراب

در زمان حمله اعراب در مدارک رومی و ارمنی نام سپاهبد و شاهزاده آذربایجان رستم پسر فرخ هرمز آورده شده‌است. که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامه رستم فرخزاد به برادرش به نظر می‌رسد درست باشد.

چو نامه بخوانی تو با مهتران/برانداز و برساز لشکر بران

همی تاز تا آذرآبادگان/ دیار بزرگان و آزادگان

همیدون گله هرچه داری ز اسب/ببر سوی گنجور آذرگشسب

ساسانیان پی درپی از اعراب شکست خوردند و در قادسیه رستم فرخزاد کشته شد. در ۶۲۲ میلادی در نهاوند (دروازه ماد آتورپاتن) پیروزان سردارایرانی بار دیگر با عربها مقابل شد. جنگی سخت رخ داد، ولی شکست به ایرانیان افتاد. آنگاه ماد آتورپاتن (آذربایجان) در برابر حمله اعراب بی دفاع گشت و اثری از لشکر شاهنشاهی نماند.

اعراب به آذربایجان نیز مانند دیگر نقاط ایران سرازیر شدند. به نظر می‌آید در قرنهای اول و دوم هجری تعدادشان در آذربایجان زیاد بوده‌است. کسروی این امر را به دو دلیل دانسته یکی اینکه مردمان آذربایجان بسیار پایداری کردند به گونه‌ای که مسلمانان آذربایجان را به عنوان(الاراضی المفتوحه عنوه) یعنی «سرزمین‌های به زور گرفته شده» می‌شمردند که در فقه حکم خاص دارد. و دوم سرسبزی این دیار. از عشیره‌های عرب که در قرون اول و دوم هجری به آذربایجان وارد شدند بنوتغلب، یمانیان و حمدانیان ثبت شده‌است. آذربایجان در قرنهای ابتدایی ورود اسلام به ایران از کانونهای عمده مقاومت وشورش ایرانیان در برابر اعراب و عمال خلیفه بود و مردمانش همه گاه در حال زد و خورد با تازیان بودند.

معروف‌ترین این قیامها، قیام خرمدینان در حدود آذربایجان و جبال است. بنیانگذار این قیام جاوید بن سهل بود که سپس توسط بابک خرمدین به اوج رسید. ازدواج بابک با دختر واساک یکی از شاهزادگان ارمنی اتحاد عظیمی را در شمال بر ضد عباسیان ایجاد کرد. خرمدینان مدت طولانی توانستند در مقابل خلیفه و سرداران عرب مقاومت کنند و چهار بار سپاه بزرگ خلیفه را مغلوب کردند. در نهایت خلیفه سردار ایرانی‌تبار خود خیذر بن کاووس (افشین) شاهزاده اشروسنه (در شمال غرب تاجیکستان امروری) را برای دفع بابک فرستاد. افشین با حیله به قلعه بابک دست یافت بابک به ارمنستان گریخت اما سهل ابن سنباط شاهزاده ارمنستان او را به دشمنان فروخت. بابک را به بغداد بردند. وی پس از شکنجه، کشته شد. کشف ارتباط و همداستانی میان افشین، بابک و مازیار در نهایت به سقوط و مرگ افشین نیز منجر شد.

ورود قبایل ترک به آذربایجان و ترکیزه شدن مردم آذربایجان

در سده‌های نخستین اسلامی ترکان ماورای قفقاز- که ایرانیها به آنها خزر می‌گفتند- مجدد تلاش‌های خود را برای ورود به درون آران و آذربایجان از سرگرفتند، و چندین تلاشِ آنها توسط سپاهیان خلافت عربی عقب رانده شد. در سال ۱۷۸ خورشیدی یک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههای قفقاز به درون اران سرازیر شدند و دست به تخریب و کشتار زدند. خازم ابن خزیمه را هارون الرشید به منطقه فرستاد و او آنها را بیرون راند و دربندهای کوهستانی قفقاز را بازسازی کرد. این حمله را ناشی از تحریکات دولت بیزانس (روم شرقی) درجهت ایجاد دردسر برای خلیفه در مرزهای شمالی کشورش هم می‌دانند و آن را با تلاشهای رومیها برای بازپس گیری ارمنستان و بخش‌هائی از آناتولی که در اشغال عربهای مسلمان بود ارتباط می‌دهند.

نوشته تارخ نویسان سده‌های چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان می‌دهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بوده‌اند. این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی می‌کردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی می‌نویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند

هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفته‌است می‌نویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند»

دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب می‌نویسد:

حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از سلجوقیان، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا اتابکان آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.

در زمان سلجوقیان ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت.

حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد.

جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید.

اران تحت سلطه حاکم آذربایجان

به گفته عنایت الله رضا، اران بعد از دوره حمله مغول گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود این در حالی است که ریچارد فرای می‌گوید اران بعد از هجوم مغول، تحت فرمان حکمرانان آذربایجان بود

 
 
 
 
در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند

«محمد بن نجیب بکران» در کتاب «جهان نامه» که آن را به سلطان محمد خوارزمشاه تقدیم کرده‌است درباره حدود آذربایجان می‌نویسد:

«کر جیحونی است در حدود آذرباذکان بر سه فرسنگی شهر بردعه که آن را کر خوانند.»

"از آذرباذکان جنزه کنجه را خوانند هم از حدود آذرباذکان نشوی نخجوان را خوانند آذرباذکان ولایتست و قصبه آن را اردبیل خوانند.

«اندراب در آذرباذکان شهری معروفست که آنرا بردعه خوانند.»

در سندی از دوره تیموریان (۱۴۰۰ میلادی) «نخجوان من کوره آذربیجان» ذکر شده‌است

"مناصب الکاء قپانات و سیسجان تومان نخچوان من کوره آذربیجان در دارالقضات معسکر ضفر اثر تصدیق شده که تمامت محدوده شش دانک املاک قریه خوط و شینهر و حالزور اول وادی رودخانه قریه اورط که داخل میانه سنور قریه خوط و بوردی می‌شود و عبور الفاصله متیمد جاری بلسان المتعارف ابودرق ثانی یذهب الذی ذوغالودرق الی الفاصل ایضا ذوغالو زمین و ثانی عبور متصله بالماء مشهور همید...

در دوره صفویه ایالت آذربایجان از چهار بیگلربیگی تشکیل می‌شده‌است:

بیگلربیگی‌های تبریز شامل استان‌های آذربایجان، آستارا، تالش - زنجان - سلطانیه - قاپان (زنگه زور)

بیگلربیگی‌های قره باغ شامل گنجه، پرتو، برگشاد، لوری و جوانشیر

بیگلربیگی‌های چخورسعد شامل ایروان، نخجوان، ماکو و بایزید

بیگلربیگی‌های شیروان شامل باکو، شکی، قوبا و سالیان.

شاردن که در دوره صفویه از ایران سیاحت کرده‌است درباره آذربایجان چنین می‌نویسد:

«در دربند از توابع ماد آذربایجان هم چنین چمنزارها و چراگاه‌های عالی وجود دارد»

سام میرزای صفوی در کتاب تذکرهٔ تحفه سامی (سال ۹۶۸ ه. ق) در معرفی میرزا کافی می‌گوید: «از جمله بزرگ زادگان اردوباد آذربایجان است»

باز هم در شناساندن حبیبی برگشادی می‌نویسد:

«از برگشاد آذربایجان».

سندی از دوره صفویه که قره باغ را در قلمرو آذربایجان به حساب آورده‌است:

«... تمامت ششدانک ملک قریه خزاز من اعمال کوچز توابع اران قراباغ من کوره آذربایجان مع حدود اربعه...»

در سال ۱۱۴۷ نادر شاه در جنگی خونین بر عبدالله پاشا غلبه کرد و عبدالله پاشا در جنگ کشته شد. بنابر گفته محمد کاظم مروی او پس از این غلبه:

«تدبیر و صلاح چنان دید که: اولا معاوت به ایروان و گنجه نماییم و آن بلده را که معظم بلاد آذربایجان است تسخیر {نماید}»

در عصر زندیه فرمانهائی از دو فرمانروای این سلسله یعنی کریم خان و علی مرادخان وجود دارد که در آنها آزادیهای مسیحیان و مبلغین آنها را تأمین می‏شود. این فرمانها پس از آن صادر شده‌اند که «عمدة المسیحیة پادری فرنسیه حکیم» نزد کریم خان و «عمدة المسیحیه پادری اورانوس حکیم» به حضور علی مرادخان رسیده و خواستار آزادی «پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه» و اینکه «در هر کجا که خواسته باشند توقّف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشد نزد ایشان آمد و شد کرده، تعلیم گیرند» گردیده‌اند. در همین اسناد گنجه، قراباغ، نخجوان، شروان و قلمرو علیشکر در محدوده مرزهای آذربایجان آورده شده‌است.

متن فرمان کریم خان به شرح زیر بوده‌است:

"فرمان تعالی شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم‏ وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مکان صفویه‏ انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که در ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکی دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین‏ می‌نمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷."}

میرزا محمد صادق (نامی اصفهانی) در کتاب تاریخ گیتی گشا (در تاریخ زندیه) می‌نویسد"

«رود ارس که از مشاهیر رودهایی کبیرست در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر»

زبان مردم آذربایجان

مینورسکی معتقد است مردم آذربایجان به چندین گویش صحبت می‌کردند (به استناد مقدسی، به ۷۰ زبان در اطراف اردبیل صبحت می‌شد). گرچه امروزه اکثریت مردم آذربایجان با زبان ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند، اما آثاری از زبان ایرانیان پیشین (آذری) باقی مانده‌است و در نزدیکی جلفا و سهند صحبت می‌شود

فرهنگ

آذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. دی‌ان‌ای ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند، و مذهب آنان شیعه است که آنان را از دیگر ترک‌زبانان که سنی هستند متمایز می‌گرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی نوروز، سال نو ایرانی را با شکوه جشن می‌گیرند.

آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقص‌ها و آوازهای محلی (رقص لزگی،...) همچنان اجرا می‌شوند. اگرچه ترکی آذربایجانی زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده می‌شود.

بسیاری از شاعرانی که از آذربایجان برخاسته‌اند، اغلب هم به زبان ترکی و هم به زبان فارسی شعر سروده‌اند، مانند نسیمی، شهریار، فوضولی، شاه اسماعیل خطایی و غیره. ترکی آذربایجانی زبان دربار بسیاری از سلسله‌های ایرانی از آق‌قویونلو تا صفویان و قاجاریان بوده‌است.

از آذربایجان به عنوان یکی از بخش‌های اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شده‌است.

اقتصاد

آذربایجان از مناطق ثروتمند ایران است. این منطقه به دلیل داشتن بارندگی مناسب از کشاورزی خوبی برخوردار است به ویژه در زمینه میوه و مرکبات. از لحاظ صنعت نیز، از مناطق صنعتی ایران به شمار می‌آید که عمده کارخانجات ماشین سازی و صنایع سنگین در آن قرار دارند. علاوه بر این در این منطقه انواع صنایع غذایی، سیمان، قند و شکر، لوازم الکتریکی، و غیره نیز وجود دارد.

از ۱۰۹ شهر آذربایجان به ۷۸ شهر آن گازرسانی شده‌است. که استان آذربایجان شرقی با ۷۸٪ شهرهای گازرسانی شده بالاترین درصد را در بین دو استان دیگر دارد.

در آذربایجان ۱۰ سد مخزنی وجود دارد که سدهای ارس و مهاباد مجهز به نیروگاه آبی هستند. هم چنین ظرفیت تولید برق مولدهای نصب شده در منطقه برابر ۱۳۵۱ مگاوات(۱۳۸۲) است.

مردم

جمعیت آذربایجان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۸٬۶۶۹٬۶۷۱ نفر بوده که از این تعداد، ۳٬۶۰۳٬۴۵۶ نفر در استان آذربایجان شرقی، ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ نفر در استان آذربایجان غربی و ۱٬۲۲۸٬۱۵۵ نفر در استان اردبیل ساکن بوده‌اند.

اکثریت ساکنان استان‌های آذربایجان شرقی و اردبیل را ترک‌های آذربایجانی تشکیل می‌دهند و در استان آذربایجان غربی، ترک‌های آذربایجانی و کردها از گروه‌های عمدهٔ جمعیتی به‌شمار می­روند. در این میان اقلیت‌های ارمنی، فارسی زبان، آشوری و تالشی نیز در منطقه آذربایجان وجود دارند.

جاذبه‌های گردشگری

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 10:4 ::  نويسنده : علي

آذربایجان

ناحیه آذَربایجان که امروزه به این نام شناخته شده‌است، در پارسی میانه آتورپاتَاکان و در فارسی قدیم آذَرباذَگان و آذَربایََگان، ارمنی اَتْرَپَتَکَن و سریانی اَذُربایْغان نامیده می‌شد— نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان (طبق معجم‌البلدان) نیز نامند. به طور کلی به سرزمینی گفته می‌شود که از شمال به رود ارس، از جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از شرق به استان گیلان (کوه‌های تالش و مغان) و از غرب به مرزهای ترکیه و عراق محدود می‌شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد. در گذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده‌است که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود می‌شده‌است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده‌است در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا می‌نامیده‌اند.

از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان‌های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم‌بندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده‌است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده‌است. هم اکنون نیز استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به‌عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می‌شوند.

آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شده‌است. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقه‌ای کوهستانی و نسبتاً پربارش می‌باشد.

نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمی‌گردد. آتروپات ساتراپ (والی) ایرانی بود که بخش‌های شمال ایران را در زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد.

نام آذربایجان در سال ۱۹۱۸ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نام‌گذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد.

در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود. در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید.

در پیمان‌نامه‌های ترکمن‌چای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده‌است.

تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود می‌گیرند

جغرافیا در ایران امروز

آذربایجان شامل استان‌های آذربایجان شرقی(جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹) ، آذربایجان غربی(جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹) و اردبیل(جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲) است و بزرگ‌ترین شهر آن کلان‌شهر تبریز می‌باشد. بزرگ‌ترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز (۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر)، ارومیه (۵۷۷٬۳۰۷ نفر)، اردبیل (۴۱۲٬۶۶۹ نفر)، خوی (۱۷۸٬۷۰۸ نفر)، پیرانشهر (۱۵۹٬۴۰۵ نفر)، مراغه (۱۴۶٬۴۰۵ نفر)، مهاباد (۱۳۳٬۳۲۴ نفر)، مرند (۱۱۴٬۱۶۵ نفر) و میاندوآب (۱۱۲٬۹۳۳ نفر) و شاهين دژ می‌باشد. گاهی استان زنجان نیز جزو آذربایجان شمرده می‌شود.

سرزمین‌های پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسب‌ترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آورده‌است. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب می‌شده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و هم‌چنین راه شرقی غربی که به دریای سیاه می‌پیوسته، واقع بوده‌است. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر

آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه می‌باشد.

بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارت‌اند از کوه سهند (۳۷۱۰)، کوه بزقوش (۳۳۰۶)، سیاه کوه (۳۵۷۸)، (۳۱۸۹)، (۳۲۸۵)، (۳۲۵۵) و (۳۲۳۰).

از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.

گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمده‌اند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمده‌اند: در دانشنامه بریتانیکا حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شود.

تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی

 

حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافی‌دانان و جهانگردان متفاوت بوده‌است. نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم کرده‌اند. بنابر نظر سویچسکی،. در منابع کتی، به ندرت آران با آذربایجان یکی شمرده شده‌است. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است. بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی (آذربایجان ایران) بوده‌است: و آذربایجان تاریخی را شامل نمی‌شود

بنابر نظر پروفسور بورنوتیان، در دوران صفویه، بخاطر گرفتن مالیات، برخی از سرزمین‌های شمال ارس جزو آذربایجان حساب می‌شد. اما این رسم در قرن هجدم و نوزدهم میلادی به تدریج از بین رفت و برای تاریخ‌نگاران مسلمان محلی قفقازی، مانند میرزا جمال جوانشیر و میرزا آدیگوزل بگ، و تاریخ‌نگاران دیگر مسلمان قفقازی، آذربایجان واقع در جنوب ارس بوده‌است

بنابر نظر مایکل کروسانت، بخش‌هایی از آران جزو ارمنستان نیز آمده است

احمد کسروی معتقد است:در قرن‌های نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده می‌شد، در آذربایجان می‌نشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد می‌شد.»

عباس زریاب خویی معتقد است دلیل این تناقض در مورد مرز شمالی آذربایجان در قرن‌های چهارم و پنجم قمری تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم قمری) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و مسلمان شدن اهالی این دو سرزمین است و به همین جهت، جغرافی‌نگاران حدود آران و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمت‌های خیلی شمالی‌تر رود ارس بالا برده‌اند.

بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود. در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و افرادی مانند شیخ محمد خیابانی، روزنامه جنگل و احمد کسروی در رابطه با این نام‌گذاری شکایت کردند.

در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید.

پس از مهاجرت ترکان سلجوقی به آذربایجان و آران و از بین رفتن زبان‌های بومی و گسترش ترکی و پس از آن تشیع در دو سوی رودخانه ارس و در هر دو سرزمین باعث پیوند هر چه بیشتر مردم هر دو سرزمین گردید و نام آران تحت تاثیر نام آذربایجان که معروف‌تر بود قرار گرفت و در اینجا بارتولد معتقد است در این زمان آران بدون واسطه به آذربایجان ملحق شد.

بنابر نظر چند محقق، در حقیقت در سده‌های گذشته و نقشه‌های پیش از سال ۱۹۱۸ هیچ گاه بخشی که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود، نام آذربایجان بر خود نداشته‌است و همیشه قسمت جنوبی رود ارس که هم اکنون در ایران قرار دارد آذربایجان نامیده می‌شده‌است و قسمت‌های شمال غربی رود ارس آلبانیا و سرزمین‌های شمال شرق رود ارس شروان نام داشته‌است و در دوران شوروی نام آذربایجان بر این مناطق گذاشته شد.

در جغرافیای دوران اسلامی، بسیار وقت‌ها آران و شروان دو ناحیه جداگانه از هم نیز حساب می‌شوند و شروان از دوران عباسیان تا دوران صفویان، زیر حاکمان محلی به نام شروانشاه بوده است و در منابعی نیز آران بخشی از ارمنستان آمده است.

بنابرنظر ولادمیر مینورسکی, منطقه جمهوری آذربایجان از لحاظ تاریخ نامش آلبانیای قفقاز بوده‌است و در دوران اسلامی به آن آران می‌گفتند:

نام گذاری دولت مساوات در قفقاز و واکنش ایران

بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود بارتولد می‌گوید: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند... نام آذربایجان از این نظر برگزیده شد. هر گاه لازم باشد نامی انتخاب شود که بتواند سراسرجمهوری آذربایجان را شامل گردد، در آن صورت می‌توان نام اران را برگزید»

در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و در ایران, افراد و رسانه ها, شیخ محمد خیابانی، و روزنامه جنگل و روشنفکران آذربایجانی ایرانی واکنش منفی به این نامگزاری نشان دادند.

احمد کسروی در شهریاران گمنام می‌نویسد: «شگفت است که آران را اکنون «آذربایجان» می‌خوانند. با آن‌که آذربایجان یا آذربایگان نام سرزمین دیگریست کهدر پهلوی آران و بزرگ‌تر و شناس‌تر از آن می‌باشد و از دیرین زمان که آگاهی در دست هست، همواره این دو سرزمین از هم جدا بوده و هیچ‌گاه نام آذربایجان بر آران گفته نشده‌است. ما تاکنون ندانسته‌ایم که برادران آرانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می‌خواستند نامی نیز بر آنجا بگذارند برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایگان دراز کردند؟! و چه سودی را از این کار شگفت خود امیدوار بودند؟!این خرده‌گیری نه از آنست که ما برخاسته آذربایگانیم و تعصب بوم و میهن خود نگه می‌داریم. چه آذربایگان را از این کار هیچ‌گونه زیان نیست، بلکه از اینست که برادران آرانی ما در آغاز زندگانی ملی و آزاد خود پشت‌پا به تاریخ و گذشته سرزمینشان می‌زنند و این خود زیانی بزرگ است. و آنگاه تاریخ، مانند چنین کار شگفت سراغ ندارد!»

در همین راستا استاد مارکوارت آلمانی یک مقاله نوشت که در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید. استاد مارکورات در این مورد نوشتند: «پیش از همه لازمست که حکومت ایران با استناد تمام عناصر ملت ایرانی بدون تفریق زبان و مذهب برضد اسعتمال نام «آذربایجان» که جمهوریت تاتار قفقازی بر خلاف حقیقت علمی و بدون استحقاق بخود چسپانده‌است یک اعتراض سختی و قطعی بعمل بیاورند. در صفحات تاریخ بقدری کافی ثابت و مبرهنست که آذربادگان و یا آذربایجان که عربها آذربیجان نوشته‌اند در تمام ازمنهٔ تاریخی در شمال ایران تا رود ارس امتداد داشت و در ابتدا قسمتی از ایالت شمالی ایران یعنی مدی را تشکیل میداده‌است. این قسمت از ایالت مدی در زمان استیلای ایران از طرف اسکندر در زیر ادارهٔ ساتراپ یعنی حاکم آنزمان که آتروپات (آذرباد) نام داشت دم از استقلال می‌زد و از نام این ساتراپ آتروپاتکان یا آذربادگان نامیده می‌شد. گرچه یکی از جانشینان آتروپات (آذرباد) که آرتابازان نام داشت حوزهٔ حکومت خود را وسعت داده و از شمال و شمال غربی تا کوه‌های قفقاز و تا گرجستان رسانید ولی این توسیع مملکت موقتی بود زیرا پس از تاسیس سلطنت ارمنستان شرقی از طرف آرتاکسیس باز آنقسمت پس داده شد. و اما مملکتیکه در شمال رود ارس بود و امروز اکثر اهالی آن تاتار هستند در زمان قدیم آلبانی نامیده می‌شد که بزبان پارسی میانه یعنی پهلوی و بسریانی اران (بتشدید راء) می‌گفتند و در کتب مورخین عرب نیز الران مذکور است. این تعبیر در تاریخ زندگانی شاه اسماعیل و در تاریخ کردستان تالیف شرف الدین بتلیسی پیش می‌آید. دولت روس بدبختانه این تعبیر تاریخی یعنی «اران» را بکار نبرده‌است در صورتیکه بعضی نامهای دیگر تاریخی را مانند فرغانه و غیره چنانکه هم می‌بایست نگهداشت. این دو مملکت اران و آذربایجان که اولی در شمال و دویمی در جنوب رود ارس واقع است با استثنای گوشهٔ شرقی آن یعنی شیروان امروزی از حیث روابط نژادی اساساً و بکلی متفاوت هستند و تا عهد مغولها هر یک از اینها تاریخ جداگانهٔ مخصوص برای خود داشته‌است. و بدینجهت باید هر یک از اینها علاحده بزیر تدقیق و تحقیق گذاشته شود..».

ولادمیر منیورسکی هم می‌گوید که این نامگزاری دولت مساوات در زمان نوری پاشا انجام گرفت.

محمدجواد مشکور نیز نوشته‌است: «ایالت اران که در دوران اسلامی به این نام مشهور بود از زمان ترکان قراقویونلو و آق قویونلو تا جنگ جهانی اول «قراباغ... (باغ سیاه یا باغ بزرگ) خوانده می‏شد. پس از شکست روسیه تزاری مردم آن ناحیه دعوی استقلال کرده در سپتامبر سال ۱۹۱۸ میلادی حکومتی به نام آذربایجان تحت نفوذ دولت عثمانی تشکیل دادند. غرض از این نامگذاری این بود که از ضعف دولت مرکزی ایران در اواخر قاجاریه استفاده کرده آذربایجان ایران را که مردم آن مانند اهالی قره‏باغ به لهجه‏های ترکی سخن می‏گفتند با آذربایجان ساختگی به هم پیوند داده و در دو سوی رود ارس حکومتی تحت نفوذ عثمانی تشکیل دهند ولی ترکان بزودی شکست‏خورده و امپراتوری عثمانی تجزیه شد»

آزادیستان

در دوران شیخ محمد خیابانی، هم بخاطر اهمیت آذربایجان در تاریخ ایران و هم بخاطر جدایی از آذربایجان

اطلس‌ها و نقشه‌ها

نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آذربایجان را جنوب ارس ترسیم کرده‌اند. ابن حوقل با ارائه تصویر جداگانه از سه ناحیه ارمینیه، آذربایجان و اران در اثر خود، رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می‏گوید: «دریای خزر از مغرب به اران و حدود سریر و بلاد خزر و بخشی از بیابان غزان محدود است. او شهرهای برذعه، جنزه (گنجه)، شمکور، شماخیه، شروان، شابران، قبله و شکی را از سرزمین اران، و شهرهای اردبیل، داخرقان، تبریز، سلماس، خوی، برکری، ارومیه، مراغه، اشنه، میانج، مرند، برزند را جزو آذربایجان معرفی کرده است‏».

منابع کتبی و تاریخی اندر تعریف آذربایجان

منابع پیش از اسلامی

استرابو جغرافینگار یونانی، در دفتر یازدهم جغرافی، از آلبانیا (آران و شروان دوران اسلامی)، آتروپاتین و و ارمنستان نام می‌برد، و می‌گوید که رود ارس، مرز آتروپاتین از جنوب و ارمنستان از شمال می‌گذرد:

در تاریثخ پلینی، حدود آتروپاتین تا رود است است و رود ارس از میان ارمنستان بزرگ با آتروپاتین می‌گذارد:

در زمان ساسانیان، آذربایجان به شکل باستانی آتورپاتکان خوانده شده است. در کتیه شاپور، آذربایجان یکی از استانهای ایرانشهر در کنار ارمنسستان، ایبریا (گرجستان امروزی)، آلبانیا (آران و شروان)، و بلاشکان حساب شده است

منابع پس از اسلامی
 

ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی در کتاب البلدان در سال ۲۹۰ هجری قمری حدود آذربایجان را اینطور شرح می‌دهد که:«آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می‌شود.»

اصطخری که از جهانگردان و جغرافی نگاران معروف قرن‌های سوم و چهارم هجری است، در کتاب المسالک و الممالک خود فصلی دارد تحت عنوان «ذکر ارمینیه و آران و آذربایجان. وی از شهرهای آذربایجان، چنین یاد کرده‌است: اردویل (اردبیل)، مراغه، اُرمیه (ارومیه)، میانه و خونه، بروانان(؟) دیرخقان (دهخوارگان، آذرشهر فعلی)، سلماس، نشوی (نخجوان)، مرند، برزند، ورثان، موقان، جابروان، واشنه (اشنویه فعلی). اصطخری، دبیل (= دوین) را مرکز ارمینیه، بردع را مرکز اران و اردبیل را مرکز آذربایجان نوشته‌است به نوشته وی: «حدود آذربایجان» از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمینیه بازگردد

 
نقشه از محمود کاشغری نام آذربایجان با عنوان ارض آذربادگان در نقشه مشخص است.

ابن حوقل در کتاب

در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند

ابن رسته از جغرافی‌نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در کتاب خود به نام اعلاق‌النفیسه آران را جزو ارمنستان دانسته و حدود آذربایجان را اینطور دانسته‌است:«حوزه‌های آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزه‌های ارمینیه به قرار زیر است: آران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب»

مقدسی که بین آران و ارمنستان و آذربایجان تفاوت می‌گذارد، سلماس و ارومیه و مراغه و خوی را جزو ارمنستان شمرده است و شهرهای آذربایجان را: رسبه، تبریز، جابروان، خونج، میانج، سراة، بروی، ورثان، موقان، میمذ و برزند ذکر کرده‌است.

ابن ندیم و یاقوت حموی آذربایجان را جز مناطق فهله میدانند و زبانش را فهلوی خوانده اند

مولف کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد از نویسندگان قرن هفتم هجری، آذربایجان را سرزمینی پهناور بین اران و کوهستان می‌داند و می‌گوید شهرها، روستاها، کوه‌ها و رودخانه‌ها در آن سرزمین بسیار است.

در ترجمه فارسی یاقوت حموی از دانشمندان قرن هفتم هجری که پیرامون حدود آذربایجان نوشته چنین آمده‌است: «حدود آذربایجان از بردعه تا مشرق تا از زنجان در مغرب و از سمت شمال به سرزمین‌های دیلم، جیل (گیلان) و طرم (طارم) است. و او (آذربایجان) اقلیم بزرگ و وسیعی است و از شهرهای مشهورش تبریز امروزه مرکز و بزرگترین شهر آذربایجان است و قبلاً مرکز آن مراغه بود و از شهرهایش خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، مرند و غیره‌است» باور دارد یاقوت در مورد تعیین حدود آذربایجان دچار اشتباه شده‌است. عبارت یاقوت را چنین تصحیح کرده‌است: «حد آذربایجان از شمال بردعه از شرق بلاد، دیلم و گیلان و از مغرب از زنجان از جنوب بلاد طارم و زنجان است».

بر پایه این گفتهٔ یاقوت، بخشی از اران تا بردعه نیز جزو آذربایجان بوده‌است. ولی در کتاب دیگر خود «گزیده مشترک» رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته‌است.

گاهی زنجان را نیز به عنوان بخشی از آذربایجان به حساب می‌آورند. حسین آلیاری بر پایه نوشته جغرافی دانان و گردشگران اسلامی حدود آذربایجان را اینطور می‌نویسد:تبریز، اردبیل، مراغه، خنج، ورثان، سیر [سنه]، میانج [میانه]، برزه [جنوب دریاچه ارومیه]، ارومیه، جابروان [جنوب دریاچه ارومیه]، خوی، مرند، گلسره [کولسره] در ۵۳ کیلومتری مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبیل]، سلماس، شیز [گنجک = تحت سلیمان]، سلق [رستاق السلق]، نریز [در مشرق ارومیه]، سندبابا، سابرخاست، سراو [سراب جغرافی‌نویسان اسلامی سراه ضبط کرده‌اند]، ماینهرج [میان دینوروسیر] بذ، میمذ، نیر، زنجان»

حمدالله مستوفی از ۹ تومان بلاد اداری آذربایجان در دوران ایلخانیان اینطور یاد می‌کند و زنگیان (زنجان) و نخجوان را نیز جزوی از آذربایجان می‌داند:۱- تومان تبریز شمال سه شهر (تبریز – اوجان – طسوج). ۲- تومان اردبیل: دو شهر اردبیل و خلخال است. ۳- تومان پیشگین (مشگین). در این تومان، شهرهای پیشگین، خیا و اوناد، ارجاق، اهر، تکلفه، و کلئبر (کلیبر) قرار داشتند. ۴- تومان خوی: شامل چهار شهر، خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه بود. ۵- تومان مراغه مرکب از شهرهای مراغه، و هخوارقان، نیلان بود. ۷- در تومان مرند، شهرهای مرند، دزمار، زنگیان، ریوز (زنوز) گرکر (گرگر) ذکر شده‌است. ۸- تومان نخجوان نیز، شامل شهرهای نخجوان، اردوباد، آزاد و ماکویه. ذکری از تومان نهم در کتاب حمدالله مستوفی نشده و واضح نیست. تنها در آغاز بحث از آذربایجان، آن را به نه تومان تقسیم کرده‌است هم او از کنار آب ارس تا آب کر را بین‌النهرین و اران و از کنار آب کر تا دربند [باب‌الابواب] را ولایت شروان نامیده‌است.

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 7:52 ::  نويسنده : علي
 
 

آرامگاه سید امین‌الدین جبراییل

 
بقعه شیخ جبراییل
 
ورودی بقعه شیخ جبراییل

بقعه سید امین‌الدین جبراییل، یا بقعه کلخوران، آرامگاه پدر شیخ صفی‌الدین اسحق اردبیلی جد سلاطین صفوی است و در روستای کلخوران در سه کیلومتری اردبیل واقع شده‌است. روستای کلخوران نیز گاه به نام این بقعه «کلخوران شیخ» خوانده می‌شود.

بنای بقعه مربوط به اوایل قرن دهم هجری قمری است. این بنا در محوطه مشجری به ابعاد ۱۵۰ در ۲۰۰ متر قرار دارد که مقبره سید امین‌الدین جبراییل به صورت یک هشت ضلعی در وسط باغ قرار گرفته‌است. قسمتی از نمای پاکار بنا از سنگهای منتظم ساخته شده که روی آنها دیوارهای جانبی بقعه از آجر بنا شده‌است. بیرون بقعه با تزیینات کاشی به صورت تلفیقی کار شده‌است. سقف این بقعه مسطح است که در وسط آن گنبد آجری به نسبت بزرگی قرار دارد. در ورودی بقعه یک ایوان قرار گرفته که دارای تذهیب کاشی است.

در دو طرف در ورودی نقش یک شیر و یک پلنگ کشیده شده‌است که با زنجیر به یکدیگر بسته شده‌اند. سبک نقاشی مربوط به دوره صفوی است. در داخل رواق بقعه گچبری و مقرنس‌کاری بسیار ظریف و زیبایی کار شده‌است. در دو طرف رواق دو خواجه‌نشین ساخته شده که به اتاقهای کوچکی منتهی می‌شوند. از وجود اتاق‌ها برای بیتوته زائرین بقعه استفاده می‌شده‌است. سقف رواق دارای گچبری است. این گچبری‌ها با رنگهای طلایی و آبی دارای اسلیمی‌های زیبا و گلهای شاه‌عباسی است که حاکی از آرامش و معنویت محیط و فضای بقعه‌است. دیوارهای کناری رواق دارای کاشیکاری معرق است و در برخی قسمت‌ها کاشی‌های اصیل هشت ضلعی کار شده‌است. درب ورودی بقعه از چوب جنگلی ساخته شده که روی آن اشکالی به شکل لوزی و هشت ضلعی نقش بسته‌است. آثار هنری از جمله کنده کاری و منبت بر روی این در مشاهده می‌شود. در وسط رواق، مقبره صندوق چوبی و ساده سید امین‌الدین جبراییل قرار گرفته که ابعاد آن ۵/۱در۲در۳ متر است.

بنا بر گفته جهانگردان، در دوره صفوی این بقعه دارای فرشهای زیبا و پرده‌های نفیس بوده که اکنون اثری از آنها باقی نیست. روی ازاره بیرونی دیوارهای جانبی بقعه آیاتی از قرآن به صورن گچبری نقش بسته که از اهمیت هنری شایان توجهی برخوردار است. در دو طرف شاه‌نشین جنوبی بقعه، دو اتاق شش ضلعی قرار دارد که دارای سقف مقرنس زیبا و ظریفی است که کتیبه‌ای بر روی در چوبی آن حکاکی شده‌است.

نگارخانه


 

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 7:49 ::  نويسنده : علي
 
 

جمعه‌مسجد (اردبیل)

جمعه‌مسجد اردبیل مسجدی در شهر اردبیل در شمال غربی ایران است.

 
مسجد جمعه اردبیل-یادگار دوره پیش از اسلام ودوره سلجوقیان

به گفته بیوک جامعی (۱۳۷۹)این مسجد مربوط به دوران سلجوقیان است که کنار آتشکده ای قرار گرفته و ساختمان قبلی مسجد مربوط به آتشکده بوده‌است جمعه مسجد شامل حیاط و ایوان و طاق باشکوهی بوده که در حمله مغولها تخریب شده و فعلاً قسمتی از مسجد سالم است.

(همان منبع)این مسجد که در برخی از نسخه‌ها و کتابها از آن به عنوان مسجد جامع نیز یاد شده، بازمانده مسجد عظیم و گسترده و کم نظیری است که در دوره‌های مختلف اسلامی بویژه دوره سلجوقی شکل گرفته و تا اوایل دوره صفوی آباد بوده‌است. اینکه از چه تاریخی این مسجد بر روی آثار پیش از اسلام ساخته شده اطلاعی در دست نیست اما بررسی‌هایی که هیات کاوشگری ایرانی انجام داده‌است نشان می‌دهد این مسجد در قرون اولیه اسلامی ساخته شده‌است. مسجد دوره‌های سلجوقی و ایلخانی بسیار گسترده تر و عظیم تر و وسیع تر از بنای مکعبی فعلی بوده و بنای سرپای موجود صرفاً گنبدخانه و ایوان مسجد بزرگ را تشکیل می‌داده‌است. تک منار استوانه‌ای شکل آجری آن از یادگارهای زمان سلجوقی است. مرور زمان باعث شده‌است اجزای بنا تا حدی که امروز دیده می‌شود ویران شود. همچنین به دلیل تصرفاتی که افراد در حریم و تپه به عمل آورده‌اند و منازلی که روی دامنه آن احداث شده، به تدریج از وسعت این مسجد کاسته‌است و مساحت آنرا به اندازه کنونی تقلیل داده‌است.

(همان منبع)این مسجد آخرین بار در دوران ایلخانی مورد مرمت قرار گرفته‌است. کاوشهای باستان‌شناسی که برای شناخت مختصات تاریخی بنا از سال ۱۳۶۷ توسط سازمان میراث فرهنگی شروع شده، پس از خاکبرداری از لایه‌های خاک و برچیدن قبرهای متاخر، سرستون‌های آجری و قسمتی از دیوار شبستان مسجد عتیق را که متعلق به دوره ایلخانی بوده از خاک بیرون آورد که تاریخ روشن مسجد و چگونگی الحاقات و تکامل آنرا طی ادوار مختلف تا حدی مشخص نمود و قرار است نتایج این تحقیق توسط هیات علمی تدوین و مشخص گردد. وجود آجرهای مستعمل در این بنا، تزیینات کاشیکاری و گچبری و نقش مهرها در بندکشی و فواصل آجرها قابل مقایسه با سایر بناهای دوره سلجوقی در آذربایجان است. علت اصلی انهدام و خرابی مسجد، زلزله شدیدی بوده که موجب تخریب این بنا شده‌است. تعمیرات که در قرن هفتم، قسمت اساسی بنا و گنبد آن صورت گرفته‌است.

(همان منبع)شکل گیری و نقشه مسجد جمعه اردبیل بر خلاف مساجد دوره سلجوقی که اغلب به صورت چهار ایوانی بنا می‌شده ساخته شده‌است. این موضوع یکی از مختصات استثنایی پلان مسجد جمعه اردبیل محسوب می‌شود. در زیر تالار اصلی مسجد، به منظور تسهیل عبور و مرور مردم و دسته‌ها و اجتماعات، دهلیزها و راهروهایی به صورت شبکه‌ای منظم و محاسبه شده ساخته شده‌است که در فاصله هر دو متر به صورت چهار راهی متقاطع این ممعبرها دیده می‌شوند و بلندی هر یک از این راهروهای زیرزمینی ۱۹۰ سانتی متر و دارای ۸۰ سانتی متر پهنا می‌باشد.

(همان منبع) بنای اصلی مسجد که هم اکنون محوطه مکعبی آن سرپاست، در دوره آبادانی دارای گنبدی بوده که گریو گنبد آن دارای ترکیبهای متعدد منشوری بسیار زیباست که قطاربندی با تزیینات کاشی معرق دارد و کاربندی زیر گنبد نیز بدین شکل بوده که در هر یک از گوشه‌های این مربع سه کنج با لچکیهای بزرگی ساخته شده که هریک دارای دو روزن مستطیلی شکل برای نورگیری و کسب روشنایی برای محوطه محراب بوده‌است.

(همان منبع)محوطه اصلی و مربع شکل مسجد در قسمت غربی و شرقی دارای تاقنماهای متعدد است که در هر بدنه تعداد آنها سه دهنه‌است که در میان هر یک از تاقنماها راهروهای باریکی به صورت معبر به قسمت‌های مختلف مسجد از جمله به نمازخانه و شبستان بزرگ راه پیدا می‌کند. ایوان مجاور گنبدخانه هم اکنون به صورت مسجدی دایر، مورد استفاده اهالی محل است که با همان شبکه راه‌های زیرزمینی از طرف جنوب به محوطه محراب و از طرف بدنه غربی و شرقی به راهروهای زیرزمینی منتهی می‌شود. پوشش فعلی مسجد به صورت سقف تیر پوشی مسطح با استفاده از سه ردیف پایه ستون‌های سه تایی می‌باشد که در زمان قاجار ساخته شده‌است. به هر حال در این تعمیرات هرگز به تخریب گریو گنبد و بقایای تزیینی آن اقدام نشده‌است.

(همان منبع)مسجد جمعه اردبیل به مرور زمان صدمات زیادی خورده‌است که آخرین و جدیدی‌ترین آن در سال ۱۳۵۷ بوده که در طی آن در جریان ساخت و توسعه امتداد خیابان سیمتری، بخش زیادی از تپه تاریخی از بین رفت و بدنه شرقی محوطه محراب مسجد دچار شکستگی و رانش شد. هم اکنون این مسجد به دلیل قرار گرفتن در مسیر حرکت وسایط نقلیه سنگین در معرض لرزش و فرسایش هر چه بیشتر قرار دارد و خطر تخریب و فرسودگی آنرا تهدید می‌کند.

منابع

  • بیوک جامعی، ۱۳۷۹، نگاهی به آثار و ابنیه تاریخی اردبیل، ص ۱۶ تا ۲۲
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 9:1 ::  نويسنده : علي
 
 

سید ابوالقاسم نباتی

سید ابوالقاسم نباتی (زادهٔ ۱۱۹۱ قمری در اوشتبین-درگذشتهٔ ۱۲۶۲ قمری در اوشتبین) شاعر ایرانی قرن ۱۲ و ۱۳ هجری قمری.

زندگینامه

سید ابولقاسم فرزند میر یحیی (ملقب به سید محترم اشتبینی) به سال ۱۱۹۱ ه. ق. در روستای اوشتبین از توابع دهستان دیزمار شرقی بخش سیه‌رود شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی تولد یافت.

دوران جوانی خود را در همین روستا که یکی از روستاهای ناحیه ارسباران (قره‌داغ) و بخش سیه‌رود در آذربایجان ایران است با حشم‌داری و باغبانی گذرانید، زیبایی‌های طبیعت اورا به سرودن اشعار برانگیخت تا رفته رفته به عرفان گرایید و ضمن تحصیل به مطالعه آثار عمر خیام و مولوی و حافظ پرداخت.

بعدها به شهر اهر رفت و در گوشه عزلت گزید و اواخر عمر باز به زادگاهش اشتبین برگشت. او حدود هفتاد سال عمر کرد و در سال ۱۲۶۲ هجری قمری درگذشت.

دیوان اشعار

جمع اشعار به‌جامانده از نباتی به پنج هزار بیت بالغ می‌گردد که تقریبا نصف آن فارسی و نصف دیگر ترکی است. اشعار نباتی در جمهوری آذربایجان و قفقاز و ترکیه و ایران طرفداران بسیاری دارد. در زندگی و طرز تفکر او نشیب‌ و فرازهای زیادی دیده می‌شود. او گاهی صوفی و درویش، گاه عارف و عاشق، گاه مسلمان و گاه کافر می‌باشد.

از عرش خدا بلندتر چیزی نیست   بالاتر ازو اگر بود جای علی است

و یا

در درگه خلق بندگی مارا کشت   از بهر دو نان دوندگی مارا کشت
گه منّت روزگار گه منّت خلق   ای مرگ بیا که زندگی مارا کشت

آنگونه که محمدعلی تربیت می‌نویسد نباتی متتبع از اشعار حافظ شیرازی است و بیشتر به جنس تجنیس طالب بوده شعرهای ترکی مطابق نغمات کردی، کرمی، قارا کهری، گرایلی بسیار گفته‌ است.

دیگر از آثار نباتی منظومه‌ای است به نام (عین العشق) که بنا به نوشته مشار به سال ۱۳۳۲ در لاهور به طبع رسیده‌ است.

دیوان اشعارش به سال ۱۲۷۴ در تبریز چاپ سنگی و در دهم اردیبهشت ۱۳۴۵ به خط نستعلیق (یوسف مشکین قلم) به اهتمام مدیر کتاب فروشی ادبیه تهران در ۲۶۶ صفحه ۱۶ سطری چاپ افست شده‌ است و شامل بحر طویل و غزل و قصیده و مخمس و رباعی و مستزاد و ساقی‌نامه و اشعاری به ترکی آذربایجانی است.

تخلص او در اشعارش نباتی، خان چوبانی، مجنون و مجنون‌شاه می‌باشد.

نمونه‌ای از اشعار

اشعار فارسی

عمر چون همدم مرگ است چه هشتاد چه بیست

خوشدل آن کس که در این میکده آزاد بزیست

ای نباتی بنگر این گهر از مخزن کیست

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست

گفت حافظ گله‌ای از شب یلدا می‌کرد

اشعار ترکی

گؤره سن من نییه یارب بئله نالان اولدوم؟

غلط ائتـدیم کی سنه واله و حئیران اولدوم.

اودا یاخدین من بیچاره نی پروانه کیمی،

آجیغینگلدی مگر عاشیق انسان اولدوم؟

سود و سرمایه می‌مجموع ألیمدن آلدین

نییه کیم زاهید اولوب مسجده دربان اولدوم!

آرامگاه

وی پس از حدود هفتاد سال عمر، در ۱۲۶۲ قمری درگذشت. در خصوص آرامگاه نباتی در یک بلندی مشرف به روستای اشتبین و رودخانه ارس از اظهارات اهالی روستا چنین بر می‌آید که نباتی همیشه در یک نقطه‌ای از بلندی کوه می‌نشسته و به روستا و زادگاه خود و رودخانه ارس و جاده‌ای که اهالی و دختران جوان در آن تردد داشتند نگاه می‌کرده و اکثر شعرهای خود را در آن نقطه آفریده و و با صدای دل نشین به آواز خواندن می‌پرداخته که بعد از درگذشت وی، اهالی بنا به علاقه وافر نباتی به آن محل خاص، وی را در همان نقطه دفن کرده‌اند.

توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آذربایجان شرقی (تبریز) و عده‌ای از ادب‌دوستان کنگره بزرگداشت این شاعر و عارف در شهریورماه سال ۱۳۷۲ شمسی در شهر کلیبر مرکز قره‌داغ برگزار گردید.

منابع

  • آذربایجان در سیرتاریخی ایران، رحیم رئیس نیا ۱۳۶۷
  • احادیث مثنوی به جمع و تدوین بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۴۷
  • ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین‌کوب، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۲
  • دیوان نباتی به اهتمام حسین محمدزاده صدیق، انتشارات رودکی ۱۳۶۹
  • فهرست دانشگاه تهران، ج ۹، ص ۲۴۶۸
  • کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره ۱/۴۳۳۵: گویا به خط محمد رضا فراشبندی (ص ۱-۱۱)
  • کتابخانه ملی تبریز به شماره ۲۸۹۱: نستعلیق، ۱۴۸ گ، ۱۳ - ۱۴ س بدون تاریخ
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:52 ::  نويسنده : علي
 
 

حمام کردشت

حمام کردشت یکی از آثار تاریخی روستای کردشت در بخش مرکزی شهرستان جلفا می‌باشد. این بنا سالانه پذیرای هزاران نفر از گردش گران داخلی و خارجی است. روستای کردشت از بخش سیه رود از توابع شهرستان جلفا می‌باشد.

موقعیت

این روستا و حمام کردشت، در ساحل جنوبی رودخانه ارس و در امتداد رودخانه در جهت غرب به شرق کشیده شده‌است. آب و هوای آن معتدل با زمستانهای ملایم و تابستانهای گرم و از قسمت شمالی بتوسط کوههای کشور همسایه ارمنستان و از قسمت جنوبی بتوسط کوههای کمتال احاطه شده و در ناحیهٔ شرقی شهرستان جلفا واقع شده‌است.در گذشته این روستا جزو محال دیزمار ارسباران (خاروانا) بوده و در سال ۱۳۷۲ خورشیدی به همراه دهستان سیاری(سیه رود) از خاروانا جدا و جزو بخش سیه رود شهرستان جلفا قرار گرفت.

قدمت

قدمت این بنا به اواسط دورهٔ صفویه و زمان سلطنت شاه عباس صفوی (سومین و قدرتمندترین پادشاه صفوی) می‌رسد. این بنا در دورهٔ قاجاریه مرمت گردیده‌است و از آن به بعد به شکل فعلی باقی مانده‌است.

تاریخچه

حمام کردشت در زمان سلطنت شاه عباس صفوی و به دستور وی احداث گردید. این بنا در دورهٔ صفویه حمام خانی بود و فقط پادشاهان حق استفاده از آن را داشتند. ولی پس از دورهٔ صفویه و در آغاز دورهٔ قاجاریه، این بنا به دستور پادشاه وقت (آقا محمدخان قاجار) تغییراتی را به خود دید و از آن پس برای استفادهٔ عموم مردم دایر گردید. اما پس از گذشت چندین سال و به دلیل رسیدگی نشدن به این حمام، این بنا در معرض تخریب قرار گرفت و مردم دیگر از آن استفاده نکردند و این حمام به حمامی متروکه مبدل گشت. پس از این تاریخ این بنا به یکی از ابنیهٔ تاریخی آذربایجان تبدیل شد و مورد بازدید علاقه مندان قرار گرفت.این حمام به لحاظ آهک بری‌های موجود شایان اهمیت و توجه خاصی است. جهت ورود به آن ابتدا بتوسط پله به هشتی اولی و بعد با هشت پله به سر بینه یا رختکن وارد می‌شویم رختکن یا سربینه بصورت هشت ضلعی است که بتوسط هشت ستون هشت ضلعی دیگر سقف یا گنبد محل فوق نگهداری می‌شود. سرستونهای فوق دارای فرمنس کاری است که بوسیله سرب به ساونی متصل است رختکن بتوسط راهروئی و هشت ضلعی دیگر به خزینه متصل است دو توالت و یک حوضچه آب در قسمت چپ مثلثی واقع است در خزینه یا گرمخانه دارای چهار ستون و دو حوض وجود دارد که آب آن بتوسط کانالی از محل جوش آب به آنها هدایت میشده روشنایی حمام مزبور تنها از روزنه‌های بالا سقف برده و محل جوش آب از میان فلزی آلیاژ مشهور به هفت جوش تهیه شده‌است. این اثر طی پنج سال اخیر بتوسط سازمان میراث فرهنگی استان آذربایجانشرقی در حال تعمیر و مرمت و بازسازی است. امروزه نیز سالانه هزاران نفر از گردشگران از این بنا بازدید می‌نمایند و این بنا به بنایی مشهور تبدیل شده‌است.


 

 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
 
Add caption here
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:45 ::  نويسنده : علي
 
 

ارسباران

 

 
جنگلهای ارسباران

ارسباران یا قره‌داغ یک ناحیهٔ کوهستانی و جنگلی است که در شمال استان آذربایجان شرقی و جنوب رودخانه ارس با وسعت بیش از ۷۰ هزار هکتار واقع شده‌است.

ابن ناحیه سرزمین پهناوری است که از شمال به رود ارس و از مشرق به مشکین شهر و مغان و از جنوب به سراب و اوجان و از مغرب به مرند و تبریز محدود است و شهرستان اهر را در بر می‌گیرد.

نام

 
نمایی از جنگل ارسباران

نام این منطقه از دوران کهن ارسبار یا آرازبار بوده که در دوران حکومتهای ترک به قره‌داغ یا قراجه‌داغ تغییر نام می‌دهد.

نام این بخش جغرافیایی در كتاب نزهه‌القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوينی و کتاب صورالاقالیم یا هفت کشور نوشته ابواسحاق اصطخری بشکل قره‌داغ یا قراجه‌داغ آمده است.

تاریخ

ارسباران از عرصه‌های مهم جنگ‌های ایران و روس بوده‌است. بخش مهمی از تدارکات و افراد قشون ایران از این نواحی تامین می‌شده‌است. عطاالله خان (آتاخان)، ایلخان شاهسون در جنگ مذکور سالیان دراز در رکاب عباس میرزای ولیعهد، قره‌داغ را به مرکز مقاومت در برابر روس‌ها تبدیل کرده بود. دژ مستحکم عباس میرزا سپهسالار غیور تبریزی در جنگ‌های ایران و روس در روستای کردشت واقع در نوار مرزی و در محال دیزمار ارسباران واقع شده‌است.

آثار تاریخی مهم ارسباران:

قلعه بابک در این ناحیه قرار دارد. این قلعه که به نام‌های «دژ بابک»، «بذ و قلعه جمهور» هم معروف است، دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرم‌دین بوده‌است. این قلعه در نزدیکی شهر کلیبر در شمال شرق استان آذربایجان شرقی قرار دارد.

قلعه پشتو یکی از باارزش‌ترین و جالب‌ترین آثار تاریخی بخش هوراند از شهرستان کلیبر، قلعه پشتو یا پشتاب است که بر بلندترین کوه بین روستاهای پشتاب و کوجان قرار گرفته است. روستای پشتاب در ۱۲ کیلومتری غرب هوراند و ۵۰ کیلومتری اهر واقع شده است. قلعه پشتو در کوهستان بسیار بلند به ارتفاع بیش از ۳۰۰۰ متر بنا شده است. از این قلعه که شبیه قلعه بابک و شاید همزمان با آن بوده است به هنگام نبرد با اعراب حاکم بر منطقه استفادهٔ نظامی می‌شده است.

قلعه جوشین قلعهٔ جوشین یکی از قلعه‌های تاریخی شهرستان ورزقان است.این قلعه در ۲۶ کیلومتری غرب ورزقان و ۶ کیلومتری روستای جوشین در یک منطقه کوهستانی سخت‌گذر در بالای یک کوه مرتفع قرار گرفته‌است.

دژ قهقهه در ۸۵ کیلومتری شمال شرقی شهرستان مشکین شهر در استان اردبیل قرار دارد. این دژ به دلیل این که محل زندانی شدن افراد سیاسی مهمی مانند شاهزادگان صفوی در زمان گذشته بوده‌است، در تاریخ شهرت بسیاری دارد.

بقعه شیخ شهاب‌الدین اهری در شهر اهر در استان آذربایجان شرقی، محل خانقاه و مقبرهٔ شیخ شهاب‌الدین اهری می‌باشد. این مجموعه شامل ساختمان‌های خود خانقاه، مسجد، ایوانی بلند، مناره‌ها، و تعدادی غرفه است. این خانقاه از سال ۱۳۷۴ به موزه ادب و عرفان تبدیل شده است که تنها موزهٔ عرفان در ایران است.

بازار اهر از شاخه‌های مختلفی تشکیل یافته و دارای ۴ بخش اصلی به نام‌های بازار جعفرقلی‌خان، بازار کفاشان، بازار نصیربیگ و راسته‌بازار است. این بازار در زمان رشیدالملک، حکمران وقت ارسباران مرمت شده‌است.


قصر آیینه لو
این قصر در ته یکی از دره ها در روستای آئینه لو قرار دارد این قصر به ثروتمند معروف ارمنی دوران قاجاریه (طومانیاس) بوده است. از ساختمان با عظمت آن امروزه چیزهای زیادی باقی نمانده است. بنای نیمه سالم و باقی مانده این عمارت که در جهت شمال جنوب ساخته شده است در حدود ۱۲*۲۰ متر می باشد که قسمت جنوبی آن از در اصلی تا جنوب ۵/۶ متر می باشد این ساختمان ۳ طبقه یعنی (قسمت جنوبی) سه طبقه ولی بقیه ساختمان ها ۲ طبقه می باشد.

قلعهٔ آوارسین که در نزدیکی روستای آوارسین از توابع بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده‌است.

حمام کردشت یکی از آثار تاریخی روستای کردشت در بخش مرکزی شهرستان جلفا می‌باشد. این بنا سالانه پذیرای هزاران نفر از گردش گران داخلی و خارجی است. قدمت این بنا به اواسط دورهٔ صفویه و زمان سلطنت شاه عباس صفوی (سومین و قدرتمندترین پادشاه صفوی) می‌رسد.

چهره‌های شاخص ارسباران در طول تاریخ

رحیم‌خان چلبیانلو و ستارخان قره داغی و امیر ارشد( سام خان ) از چهره‌های سرشناس در انقلاب مشروطیت از مردم این ناحیه بوده‌اند. رحیم‌خان در همین ناحیه از یپرم‌خان شکست خورد. از جمله مردآزادخواه و میهن پرست این منطقه عبدالله خان محمد خانلو از ایل محمد خانلو ارسباران و سیدصمد خان میراحمدی از منطقه حسن آباد(حسن بگلو ) ارسباران وحضرت آیت الله مجتهدی کوه کمری اهری در مقابل فرقه دموکرات (پیشه وری ) نام برد حکیم ابوالقاسم نباتی از شاعران ارسباران است.

جنگل ارسباران

 
جنگلهای ارسباران

در بیشتر نقاط شرقی وغربی و شمالی در اطراف دهات منجوان ومیشه پاره روستاهایی مکیدی جنگل‌های ارسباران با برخورداری از جلوه‌های طبیعی متنوعی از صخره‌ها، جنگل‌ها، مراتع، رودخانه‌ها و کشتزارها، انواع زیستگاه‌های منحصر به فردی چون "آنزا "، "کلن "، " پیر دره‌سی "، " قارونلار "، "قلعه دره‌سی "، " شاه اتران " و "وایقان " حسنو میشی (حسن آباد)و جنگل های دیزمار میتوان نامبرد

پارک ملی ارسباران

ارسباران صرف نظر از جاذبه‌های شکارگاهی، اقتصادی، اجتماعی‌ و فرهنگی به دلیل وجود گونه‌های گیاهی و جانوری کمیاب، چشم‌اندازهای بکر و وسیع و شکنندگی و آسیب‌پذیری بالای خود در سال‌های ‪ ۱۳۵۰‬و ‪ ۱۳۵۲‬شمسی ابتدا به عنوان منطقهٔ ممنوعه و سپس منطقهٔ حفاظت شده تحت حفاظت و نظارت اعلام شده و چندی پیش نیز به پارک ملی ارسباران ارتقا یافت .


در پارک ملی ارسباران ‪ ۲۲۰‬گونه پرنده، ۳۸‪‬ گونه خزنده، پنج گونه دوزیست، ‪ ۴۸‬گونه پستاندار و ‪ ۲۲‬گونه ماهی شناخته شده است.

منطقه‌ٔ ارسباران در سایهٔ وجود زیستگاه‌های غنی یاد شده، زیستگاه پستانداران بزرگ نظیر کل و بز، گراز، خرس قهوه‌ای، گرگ، «وشق» (سیاه‌گوش) و «پلنگ» می‌باشد.

از گونه‌های پرندگان بومی ارسباران می‌توان به «قره خروس قفقازی»، کبک، دراج و قرقاول و انواع پرندگان شکاری و تعداد بی‌شماری پرندگان آبزی و خشکی‌زی اشاره کرد. از پستانداران شاخص این منطقه کل و بز، پلنگ ، گربه وحشی ، خرس قهوه ای و سیاه گوش را می توان نام برد

«مارال»، گونهٔ منقرض شدهٔ منطقهٔ ارسباران نیز با انتقال هفت راس از پارک ملی گلستان در فضایی به وسعت هفت هکتار در مرکز تحقیقاتی آینالو‌‌ رها شده و در حال احیا است. در این میان جنگل‌های بلوط «ممرز» به همراه گونه‌هایی چون «کیکم»، «سماق»، «زرشک»، «انار وحشی»، سیب و گلابی وحشی، معرف مناطق جنگلی متراکم با اقلیم مرطوب، حکایت از غنای جنگلی این منطقه می‌کنند. میوه جنگلی قره‌قات نیز در جنگل‌های ارسباران به وفور یافت می‌شود. به دلیل شرایط خاص و ویژهٔ اقلیمی و جغرافیایی، منطقهٔ ارسباران از پوشش غنی و متنوع گیاهی و قارچی برخوردار است. از میان دو هزار و ۴۰۰ گونه شناسایی شده در آذربایجان حدود هزار و ۴۰۰ گونه از مجموع آنها در جنگل‌های ارسباران زیست می کنند. طی سال‌های اخیر نیز دکتر محمدرضا آصف طی چند سال نمونه‌برداری مستمر و مداوم، قارچ‌های منطقه ارسباران را جمع آوری، شناسایی و بیش از 250 گونه قارچ از منطقه گزارش کرده است .

منطقه حفاظت شده ارسباران با وسعت 52000 هكتار همچنین یکی از 9 ذخیره‌گاه زیست‌کره در ایران است.

کمپ های توریستی ارسباران

از جمله مکان های مناسب در جنگل های ارسباران جهت استراحت و اسکان می توان به قلعه درسی، مکیدی درسی، آینالو در کلیبر و چیچکلو در ورزقان اشاره کرد

منابع

چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:36 ::  نويسنده : علي
 
 

کلیسای ننه‌مریم

کلیسای ننه مریم یا شرق آشور یکی از قدیمی‌ترین کلیساهای ایران و جهان‌است و در خیابان قدس شهر ارومیه قرار دارد.

پیشینه

کلیسای ننه مریم به روایتی اولین کلیسای مشرق زمین به روایت دیگری دومین کلیسای بزرگ جهان پس از کلیسای بیت‌لحم فلسطین می‌باشد. تاریخ ساخت آن به سال ۳۲ میلادی برمی گردد و از کلیساهای قدیمی جهان به شمار می‌رود. این کلیسا در سده‌های گذشته محل دفن اموات بوده‌است.

طبق روایت نویسندگان آشوری و مسیحی این بنا قبلا آتشکده و یکی از معابد معروف زرتشتیان بوده. هنگام تولد مسیح، موبدان زرتشتی ساکن این معبد، ستاره‌ای درخشان را در حال حرکت به سوی شرق می‌بینند، آن را نشانه‌ای از تولد منجی وعده داده شده می‌یابند و به طرف اورشلیم روانه می‌شوند.

این موبدها پس از بازگشت به ارومیه، آتشکده را مبدل به کلیسا کرده و در آنجا دین مسیح را بشارت می‌دهند. اولین بار در سال ۶۴۲ توسط شاهزاده‌ای چینی مرمت شد. در سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ نیز مورد مرمت قرار گرفت. نمای فعلی آن به دورهٔ ساسانی تعلق دارد.

بنا

ساختمان کنونی کلیسای ننه مریم بویژه گنبدها طاقها و پایه‌های آن بر اساس نظر کارشناسان باستان شناسی متعلق به دوره ساسانی است و معماری داخلی آن آمیزه‌ای از معماری ساسانی و پارتی است.


کلیسای ننه‌مریم نه نیمکت دارد و نه جای‌گاهی برای اعتراف یا وعظ کشیش، با در ورودی کم‌ارتفاعی رو به صحن.

در چپ و راست دالان ورودی کلیسای ننه مریم دو دهلیز با سنگ قبر‌های نوشته شده قرار دارد که محل دفن روحانیان مسیحی بوده‌است و سنگ قبر فعلی در دهلیزها متعلق به سه تن از رهبران کلیسای شرق آشور و یکی از مبلغان کلیسای اورتودوکس روسیه می‌باشد. در سمت راست محراب دالان تنگ و کوتاهی قرار گرفته که در دیوار راست این اطاق اجاق دیواری تعبیه شده واز آن برای پخت نان مقدس استفاده می‌کردند. در کنار این تنور حوضچه‌ای سنگی در داخل دیوار برای غسل تعمید کودکان ایجاد شده‌است. کلیسای ننه مریم بارها مرمت شده و شکل‌های ناهمگون پیدا کرده‌است. در سال ۶۴۲ میلادی کلیسا توسط شاهزاده خانم چینی بنام بافری مرمت شده‌است و نمای بیرونی آن بارها دستخوش تغییر و بازسازی شده‌است. پشت‌بام کلیسا در حال حاضر با شیروانی پوشش گردیده‌است که این خود تناسبی با معماری اصلی ندارد. این کلیسا فاقد تزئینات ویژه و نقاشی و گچبری می‌باشد زیرا به علت اعتقادات خاص آشوریان که در تمام کلیساهای آنها اعمال می‌شود از هر نوع آرایش و تزئین در کلیساها خودداری می‌نمایند.

منابع

رادیوکوچه

سایت جامع گردشگری

 
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:23 ::  نويسنده : علي
 
 

سنگ‌نگاره ساسانی خان‌تختی

سنگ‌نگاره ساسانی خان تختی
Khan Takhti-Shapur view.JPG
اطلاعات کلی
نام سنگ‌نگاره ساسانی خان تختی
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان آذربایجان غربی
شهرستان سلماس
اطلاعات اثر
دیرینگی دوره ساسانیان
دورهٔ ساخت اثر دوره ساسانیان
اطلاعات ثبتی
شمارهٔ ثبت ۱۶۱
تاریخ ثبت ملی ۱۵ دی ۱۳۱۰

سنگ‌نگاره ساسانی خان‌تختی مربوط به دوره ساسانیان است و در کیلومتر ۱۵جاده سلماس به ارومیه در نزدیکی روستای خان‌تختی و روی کوه پیرچاووش واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۶۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.

توضیح اثر

این نقش برجسته متعلق به قرن سوم میلادی و دوره پادشاهی ساسانیان است. سلماس کنونی در دوره اشکانیان یکی از مناطق حائل بین ایران و امپراتوری روم بوده و پس از آن به محل درگیری‌های نظامی دو ابر قدرت شاهنشاهی ایران ساسانی و امپراتوری روم بدل شد. سنگ‌نگاره خان‌تختی یادگار یکی از پیروزی‌های ایرانیان بر رومیان است و در آن اردشیر پاپکان و ولیعهدش شاپور یکم تصویر شده‌است که در بازگشت از فتح ارمنستان و پیروزی بر سپاهیان روم، دو تن از حکمرانان ارمنی محلی، هدایایی به ایشان تقدیم می‌کنند.

این نگاره حدود ۵ متر عرض و ۲/۵ تا ۲/۸ متر طول دارد. در این سنگ‌نگاره دو نفر سوار و دو نفر پیاده هستند. سوار سمت چپ اردشیر پاپکان است و سوار سمت راست شاپور یکم که در مقام ولیعهدی است و تاجی همانند پدرش دارد. تاریخ ایجاد این نگاره ۲۳۸ میلادی است.

نگارخانه

چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 8:12 ::  نويسنده : علي
 
 

کاظم‌داشی اروميه

 
منطقه کاظم‌داشی در دریاچه ارومیه
 
صخره‌ای در نزدیکی کاظم‌داشی

کاظم‌داشی صخره‌ای جزیره‌وار در دریاچه ارومیه است.

اثر باستانی قالا داشی یا کاظم داشی در روستای گورچین قلعه در ۷۰ کیلومتری ارومیه واقع است که در زمانهای مختلف از جمله جنگ جهانی اول پناهگاه اهالی هفت روستای اطراف بوده‌است و نام آن به یاد «کاظم خان»، فرمانده افراد محافظ روستا که خود اهل قوشچی بوده نامگذاری شده‌است. نام اصلی کاظم داشی در اصل قالا داشی می‌باشد و در قدیم به قیرخلار (۴۰ نفر)نیز معروف بوده‌است. به روایت کهن سالان روستا در زمانهای قدیم عده‌ای (گویا ۴۰ نفر) از دست حاکم ظالم منطقه فرار کرده و مدتی در این محل پناه گرفته‌اند و به همین مناسبت تا قبل از جنگ جهانی اول و حضور کاظم خان در این محل به اسم قیرخلار و نیز قالاداشی (نام روستای گورچین قلعه در خود روستا و روستاهای اطراف به قالا و گورچین قالا معروف است) معروف بوده‌است. قلعه كاظم داشی در حدود 5/1 كیلومتری شرق روستای گورچین واقع شده است كه در محل به قالاباشی معروفیت دارد . کاظم خان قوشچو در کشاکش جنگ جهانی دوم و حمله روس به این مناطق و نیز حمله و غارت‌های شورشیان کرد اهالی روستاهای اطراف از جمله گورچین قلعه-قالقاچی- بویداش (نجف آباد)- قره باغ- قوشچی - باری و... را در این جزیره سنگی کوه مانند پناه داده و حفظ کرده‌است.

کاظم داشی یا کاظیم داشی قبلا و موقعی که آب در یاچه ارومیه کم نشده بود بصورت شبه جزیره ای بود که با یک آبراه کم عرض به خشکی متصل میشد ولی اکنون(1390) تقریبا جزئی ازخشکی شده و به عبارتی کمی از آن به دریا چسبیده است. در فاصله کمی از آن قلوی دیگرش قرار دارد که در اکثر سایت‌های اینترنتی به اشتباه عکس آن قرار داده شده است. کاظم خان فردی بسیار جسور و بی باک و بسیار باهوش و فراست بود و خود تمامی امور نظامی و سیاسی و اقتصادی آن زمان مردم پناهنده در جزیره را سامان می‌داده‌است. مناظر طبیعی زیبا و بقایای معماری و حجاری های صخره ای و گذرگاه های صعب العبور و پرتگاه های مخوف ارزش و اهمیت سوق الجیشی به این اثر داده است كه با توجه به بررسی ها و پژوهش های باستانشناسی كه توسط سازمان میراث فرهنگی كشور به عمل آمده مهمترین آثار شناخته شده این محل مربوط به هزاره اول قبل از میلاد مسیح و دوره ایلخانیان می باشد كه تحت محافظت و نگهداری سازمان میراث فرهنگی استان می باشد . بنا به نوشته مورخین اسلامی هلاكوخان مغول اموال قیمتی و خزائن نفیس خود را در این قلعه پنهان نموده بود . به گفته ی یکی از شاهدان در زمان جنگ جهانی یکم سربازان روس پس از کاوش کاظم خان داشی بارهایی را سوار بر چهارپایان کرده و به روسیه برده اند . [۱]الگو:های ملا اسماعیل سپهر شاهد این جریان بوده است . حتی معروف است كه خود هلاكوخان نیز در این قلعه مدفون گردیده است . در این قلعه بدستور كاظم خان ساختمان دو طبقه ای نیز بنا شده كه زمانی مورد استفاده خود و خانواده اش بوده است . كاظم خان در این قلعه آهنگری، ریخته گری و قایق سازی دایر كرده بود و در ضمن به ساختن توپ سرپر و باروت و فشنگ و غیره نیز می پرداخت . او در ساخت انواع بمب دستی نیز تبحر داشت ولی خود عاقبت به وسیله یکی از بمب‌های دست ساز خود کشته شد.

نکته جالب و شگفت اینکه خود جزیره کاظم داشی به شکل یک کلاه نظامی است.

نگارخانه

منابع

  1.  اورمیه در گذر زمان . نوشته ی حسن انزلی
  • فرهنگ جغرافیایی شهرستان‌های کشور (شهرستان ارومیه)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران: ۱۳۷۹، صص۱۳۶ تا ۱۴۱.
  • درگاه ملی آمار ایران

مقاله شخصی نویسنده (ابوالقاسم اباذری گورچین قلعه)

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 68
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 2941
بازدید کل : 258493
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی