ياشاسين شاهين دژ
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 8:21 ::  نويسنده : علي
 
 

مهدی باکری

شناسنامه
تاریخ تولد ۱۳۳۳
محل تولد میاندوآب، پرچم ایران
تاریخ کشته‌شدن ۲۵ بهمن ۱۳۶۳
محل کشته‌شدن جزیره مجنون، پرچم عراق
نحوه کشته‌شدن اصابت تیر مستقیم
محل دفن ناپديد شدن بدنش در اروندرود، -
اطلاعات نظامی
فرماندهی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
عملیاتهای مهم فتح‌المبین
بیت‌المقدس
رمضان
مسلم بن عقیل
والفجر مقدماتی
والفجر ۱ تا چهار
خیبر


مهدی باکری (۱۳۳۳ در میاندوآب-۲۵ بهمن ۱۳۶۳ در جزیره مجنون)، برادر علی باکری و حمید باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا بود.

مهدی باکری یکسال بعد از برادرش حمید باکری، در عملیات بدر کشته و پیکرش در اروندرود ناپدید شد.

زندگی قبل از جنگ

مهدی باکری در سال ۱۳۳۳ در میاندوآب و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. در همان آغاز کودکی مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی به ادارهٔ امنیت برده شد اما چون مدرکی علیه او نداشتند تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در حین دوران تحصیل خبر شهادت برادرش، علی باکری را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین عضو خانواده خویش را نیز از دست داد.

با پیروزی انقلاب ایران باکری نقش فعالی در سازماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. مدتی هم دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئوولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده گرفت. با شروع جنگ ایران و عراق ازدواج کرد و بلافاصله پس از ازدواج (روز بعد از ازدواجش) عازم جبهه‌ها شد.

حضور در جبهه

مهدی باکری در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی موثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی چون عملیات بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱ تا چهار و عملیات خیبر در سمت‌های مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه حضور داشت.

در عملیات خیبر زمانی که خبر کشته شدن برادرش را به وی دادند، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت:

شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌است.

در حین عملیات بدر و در حالیکه دشمن بعثی با محاصره کامل سربازان تحت امر باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقی مانده بود، احمد کاظمی و محمود دولتی با اصرار از وی مي‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله۷۰۰ متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد؛ ولی این درخواست هربار با جواب منفی وی روبرو می‌شد تا اینکه بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۳ کشته شد. در اين هنگام در حالی كه ياران او سعی در انتقال پيكرش بوسيله قايق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان بعثی قرار گرفته، در اروند رود غرق می‌شود. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالجسد می‌باشد. بزرگراه شهید باکری در غرب تهران به یابود وی نامگذاری شده است.

پانویس

  1.  شکوه شهر ایمانی همین جاست. . روزنامه ایران، ش. ۴۱۶۴ (۱۳۸۷/۱۲/۲۰): ۱۷. 
  2. «زندگینامه سردار بدر شهید مهدی باکری»(فارسی)‎. راسخون. بازبینی‌شده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹.

منابع

 

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 7:42 ::  نويسنده : علي
 
 

میرزا جواد تبریزی

شناسنامه
نام کامل میرزا جواد تبریزی
لقب آیت‌الله العظمی
تاریخ تولد ۱۳۰۵ خورشیدی
زادگاه تبریز، Flag of Iran.svg ایران
محل تحصیل نجف، قم
محل زندگی قم
تاریخ وفات ۲۹ شوال ۱۴۲۷
۳۰ آبان ۱۳۸۵
محل وفات قم، Flag of Iran.svg ایران
مدفن حرم حضرت فاطمه معصومه(س)
اطلاعات علمی
اساتید
سید حسین طباطبایی بروجردی
سید عبدالهادی شیرازی
سید ابوالقاسم خوئی
تالیفات
ارشاد الطالب
اسس القضاء والشهادات
طبقات الرجال
تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن
رساله توضیح المسائل
مسائل منتخبه
مناسک حج
و ...
وبگاه رسمی http://farsi.tabrizi.org
 


جواد تبریزی معروف به میرزا جواد تبریزی (تولد ۱۳۰۵ تبریز - وفات ۱۳۸۵ قم) یکی از مراجع تقلید شیعه در ایران در سال ۱۳۰۵ در محله منجم باشی تبریز متولد شد.

تحصیل

تحصیلات خود را تا پایان سال دوم دبیرستان در شهر تبریز تمام کرد. به دلیل علاقه فراوان به مسائل دینی و با وجود مخالفت اطرافیان، وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و در سال ۱۳۲۳ در سن هجده سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز نمود و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان رساند.

در سال ۱۳۲۷ وارد حوزه علمیه قم شد. وی در قم دوره سطح را به پایان رساند و به مدت پنج سال در درس خارج فقه و اصول از اساتیدی همچون سید محمد حجت و سید حسین طباطبایی بروجردی استفاده کرد.

وی در سال ۱۳۳۲ برای ادامه تحصیلات به نجف رفته و در آن جا از شاگردان سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خوئی بود. وی بعد از گذشت ۲۳ سال حضور، در حوزه علمیه نجف، در سال ۱۳۵۵ به هنگام برگشت از زیارت حسین بن علی به سوی نجف، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و به ایران فرستاده شد.

پس از درگذشت محمدعلی اراکی، وی یکی از هفت مرجع تقلیدی بود که از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی شد.

تالیفات

  • ارشاد الطالب
  • اسس القضاء والشهادات
  • طبقات الرجال
  • تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن
  • رساله توضیح المسائل
  • مسائل منتخبه
  • مناسک حج
  • حاشیه عروه الوثقی
  • حاشیه بر وسیله مرحوم اصفهانی
  • حدود و قصاص
  • فی علم الاصول
  • فی علم الفقه
  • شرح کفایه الاصول
  • صراط النجاة در ۶ جلد
  • قصاص
  • التهذیب در احکام حج
  • الأنوار الالهیة فی المسائل العقائدی
  • رساله احکام بانوان
  • رساله احکام نوجوانان و جوانان
  • استفتائات جدید

وفات

تبریزی در ۳۰ آبان ۱۳۸۵ ـ ۲۹ شوال ۱۴۲۷ در شهر قم درگذشت و در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) دفن شد.

منبع

  • جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج ۷، چ ۳، نشر معروف، قم: ۱۳۸۳.
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 9:23 ::  نويسنده : علي
 
 

 

علی آقا اسكندراوف تخلص واحد
زادروز ۱۲۷۴هجری شمسی
روستای ماساچیر در حومه باکو
درگذشت ۱۳۴۴هجری شمسی
باکو
پیشه شاعر، غزلسرا


علی آقا اسکندراوف متخلص به واحد شاعر اهل جمهوری آذربایجان در سال ۱۲۷۴هجری شمسی در روستای ماساچیر
در حومه باکو متولد و در سال ۱۳۴۴هجری شمسی در باکو چشم از جهان فروبست.

در سال ۱۳۷۰هجری شمسی داستان زندگی واحد در فیلم سینمایی غزل خان به تصویر کشیده شد.

زندگی شاعر

علی آقا واحد در یک خانواده روستائی زاده شد . بعد از چند سال تحصیل، مدرسه را ترک کرده و در شهر باکو برای امرار معاش به بقالی و سپس نجاری و خراطی مشغول شد . بدلیل استعداد و شوقی که به ادبیات داشت، روزنامه‌ها و نشریات مختلفی را که در باکو چاپ و منتشر می شدند مطالعه می کرد و اشعاری را که سروده بود برای دوستانش می خواند.

بر اثر تشویق دوستانش، مدتی را در نزد شاعر بزرگ باکو، عبدلخالق یوسف به فراگیری فنون شعر پرداخت . در جلسات ادبی که در منزل استادش برگزار می شد شرکت می کرد و از محضر ادبا و شعرائی چون آقاداداش منیری و صمد منصوری و عبدالخالق یوسف بهره می جست و اشعار خود را نیز در همین مجالس عرضه می کرد . تخلص واحد را نیز در همین مجلس ادبی به او دادند . واحد در شعر و شاعری، در حدی بود که به وی یادگار فضولی می گفتند.

شعری از واحد به ترکی

بو فخرديرمنه واحد ، كي خَلق شاعري يَم   بؤيوُك فضولي لرين خاك پاي نيْن بيري يَم
اوجالتدي عؤمروُموُنَشو و نماسي اؤلكه ميزين   نَه قَدَر وار بوجهان، هرگز اؤلمَرَم دئييرَم

ترجمه شعر به فارسی:

اين برای من افتخاری است ای واحد كه شاعر خلق هستم   يكی از خاك پاهای فضولی هستم
ترقی و پيشرفت كشورمان، عمر مرا طولانی كرد   می گويم هر قدر اين جهان است، نمی میرم.

آغاز شاعری واحد

علی آقا واحد برای اولین بار یکی از اشعار خود را در روزنامه اقبال باکو بچاپ رساند . و بعد از آن همه ناشرین مجلات و روزنامه‌ها طالب چاپ اشعار وی شدند.

عاشقی واحد

واحد در جوانی عاشق دختری بنام زلفیه شد . ولی زلفیه علی جوان را با همه احساسات پرخروش و عواطفی که مختص انسانهائی با روحیات شاعرانه است تنها گذاشت . علی بعد از شکست در عشق، عشق زدگی را طور دیگر می دید و برای بیان دنیای تجرد خود به سرودن شعر روی می آورد .

شعری از واحد به ترکی

ديندير مَدي اي دل سَني جانان، عجب اولدي   ائتدين نَه قَدَر ناله و افغان، عجب اولدي
يوُز دفعه دئديم وصل تمناسينه دوُشمَه   يانديْردي سني محنت هجران، عجب اولدي

ترجمه شعر به فارسی:

ای دل، جانان باتو حرف نزد عجيب شد   هرقدر ناله و افغان كردی عجيب شد
صدبار گفتم كه تمنای وصل نباش   تورا رنج دوری سوزاند عجيب شد.


 

واحد و شهریار

واحد به شهریار، شاعر بزرگ تبریزی ارادتی خاص داشت و همیشه آرزوی دیدار وی را داشت ولی سیاستهای آن زمان مانع از تحقق آرزوی علی آقا واحد شد.

شعر واحد خطاب به شهریار:

واحد بو شعري تبريزه گؤندَرمَك ايستيرَم   قسمت اولايدي بير گؤروُشَك شهريارايله

ترجمه شعر به فارسی:

واحد اين شعر را ميخواهم به تبريز بفرستم   كاش قسمت می شد با شهريار ديدار كنيم .


 

وطن دوستی واحد

اوُرَگيمده او قَدَر سئوگي واريْمديْر وطنه   نئجه كي بولبول شيدا اولور عاشق، چمنه

ترجمه شعر به فارسی:

آنقدر دردل من هست محبت به وطن        مثل آن بلبل شیدا که شدعاشق به چمن

فراز ونشیب دوران شاعری واحد

دوران زندگی شاعر با تحولات و دگرگونی‌های مختلف سیاسی و اجتماعی سپری شده است . قسمت‌ها شمالی ارس (آراز) و نواحی قفقاز در زمان حکومت قاجار از ایران جدا و به روسیه تزاری الحاق شده و در ایام جوانی شاعر، دستخوش تحولات اجتماعی و سیاسی غیر قابل پیش بینی می شود.انقلاب بلشویکی روسیه به رهبری ولادیمیر لنین به آذربایجان می رسد و حکومت دیکتاتوری کمونیسم با نام اتحاد جماهیر شوروی همه سرزمینهای روسیه و قفقاز را تحت تسلط خود در می آورد .

آغاز جنگ جهانی دوم

با آغاز جنگ جهانی دوم و خود نمائی‌های استالین سبب حمله ارتش آلمان به شوروی و اشغال اراضی آن می شود.در چنین شرایطی جوانان جمهوری خود مختار آذربایجان نیز به جبهه‌های جنگ با آلمان نازی اعزام می شوند.واحد هر روز خبر کشته شدن همولایتی‌های خود را می شنود.

واحد در تقبیح هیتلر چنین میگوید :

بيلدي عالم هيتلرين خائنليگين   ادنا ليغيْن ياغديْريْر ميليونلا دونيا خلقي نفرت دوُشمنه
حاضيْريْق واحد، صداقتله وطن اوغروندا بيز   هر زمان گؤستَرمَگه قطعي جسارت دوشمنه

ترجمه شعر به فارسی:

دنيا خيانت وپستی هيتلر را فهميد   ميليونها خلق عالم نفرت خود را بر سر دشمن میريزد
ای واحد، با صداقت در راه وطن ما حاضريم   هرزمانی جسارت خود را به دشمن نشان دهيم .


 

مخالفت واحد با استالین

بعد از پایان جنگ جهانی دوم استالین استبداد را بحدی رساند که هیچ کس جز به خواست حکومت مرکزی قادر به تفکر و بیان نبود. صاحبان فکرو قلم حق ابراز نظر در امور اجتماعی مخالف میل حکومت استالین را نداشتند . در چنین اوضاع سیاسی علی آقا واحد در روزنامه‌ها و مجلات ترکی زبان فعالیت میکرد و چاپ اشعارش تضمینی برای فروش نشریه بود .از آنجائیکه تعریف و تمجید از سیاستهای حکومتی در رسانه‌ها، باعث ایجاد یک تفکر همگون با حاکمیت در جامعه می‌شود، علیهذا حکومت کمونیستی نیز سیاست تعریف و تمجید از استالین و خط فکری و سیاستهای وی، را در مدیریت رسانه ای پیش گرفته بود.و اکثر نویسندگان و ادبا قلم خود را در خدمت مجیز گویی به استالین و مداحی از حاکمیت کمونیستی بکار گرفته بودند. در چنین حالی واحد هرگز نخواست شعر خود را به دروغ و تملق آلوده کند . و بر اثر همین رفتار کار خود را در مطبوعات از دست داد . و علیرغم مراجعات مکرر ماموران حکومتی حاضر به همکاری و تعریف از حکومت کمونیستی و استالین در نشریات نشد . یکی از کسانی که بدستور استالین در جمع هیات حاکمه باکو منصوب شده بود فردی بنام میر جعفر باقراوف بود که به مرد خون آشام و جلاد معروف بود . وی چنان کرده بود که واحد تحت فشار مالی قرار گرفته و زندگی را به سختی می گذراند :


 

دولتيم سيم و زريم اولماسا «واحد» خوش دور   گنج طبعيم دولودور گوهر اشعاريله

ترجمه شعر به فارسی:

اگر ثروت و سيم و زرم نباشد، واحد خوش است   گنجينه طبع من از گوهر اشعار پُر است.


 

مرگ واحد

علی آقا واحد درهفتاد سالگی به سال ۱۳۴۴هجری شمسی در باکو چشم از جهان فرو بست . او تا آنجا مورد غضب عمال حکومت کمونیستی شوروی قرار داشت که وقتی در اتاق مخروبه اش جان سپرد دوستداران و علاقمندانش از ترس مامورین حکومتی جنازه اش را مخفیانه به قبرستان انتقال دادند . چون خوف این را داشتند که به دلیل کینه ورزی اجازه دفن جنازه واحد را در باکو ندهند .

پرفسور بیگدلی در مرگ شاعر می نویسد :

خبر مرگ استاد غزل «واحد» را شنيدم و به خانه اش رفتم . جنازه اش در داخل يك تابوت چوبی قرار داشت كه با يك جاجيم كهنه پوشانده شده بود . محل زندگی واحد يك اتاق تنگ و تاريك ومحقر بود . بعد از ديدن جنازه اش و با تأثر و تأسف فراوان اين شعر را برايش سرودم :
واحدي داخما دا ياتميْـش گؤردوُم   گنجي ويرانه دَه باتميْـش گؤردوُم
آيـيْن اؤرتموُشدوُ بولود چهرَه سيني   هگوُنَشي مغربَه چاتميْـش گؤردوُم
بو وفاسيْـز فَـلَـكين هرزَه ا َلين   يوسفي درهَمَه ساتميـْش گؤردوُم
يئنَه باخديْم ، كيمي گؤردوُم   هاميْ سيـْن بير دَرين ماتَـمَـه باتميـْش گؤردوُم
گؤي گؤلوُ، خان آرازي، ميل دوُزوُنـوُ   بـوُسـبـوُتـوُن شَـنليگين آتميـْش گؤردوُم
بیگدلی واحديـمـيـز اؤلمـَز دي   شاعري، شعري يـاتـمـامـيـْش گؤردوُم


ترجمه شعر به فارسی:

واحد را در داخل دخمه در حال خواب ديدم   گنج را در ويرانه فرورفته ديدم
چهرهٔ ماه را ابر پوشانده بود   آفتاب را به مغرب رسيده ديدم
دست هرزهٔ اين فلك بی وفا   يوسف را به درهم فروخته ديدم
دوباره نگاه كردم . هركس را كه ديدم، همه را   دريك ماتم عميق فرورفته ديدم
اهالي گؤي گؤل - خان آراز و ميل دوزو   همگي شادی خود را دور انداخته ديدم
بیگدلی واحد ما هرگز نمی ميرد   شاعر و شعر را بيدار ديدم

منابع

  • علی آقا واحد. کلیات علی آقا واحد. اختر، 18 اردیبهشت، 1386. ISBN 964-8105-76-6.
  • علی آقا واحد. کلیات دیوان علی آقا واحد. فخر آذر، 23 اسفند، 1385. ISBN 964-7797-12-5.
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 8:44 ::  نويسنده : علي
 
 

رحیم منزوی اردبیلي

رحیم منزوی
نام اصلی رحیم منزوی اردبیلی
زمینه کاری شاعر اهل بیت
ملیت ایرانی
زادروز ۱۳۱۶
محله سیدآباد اردبیل
پدر و مادر پدر:اسدالله
مرگ ۹ مرداد ۱۳۷۱
تهران
جایگاه زندگی اردبیل
 
جایگاه خاکسپاری قبرستان بهشت فاطمه اردبیل
پیشه شاعر
دیوان سروده‌ها نهضت حسینی، آمال منزوی، آثار منزوی، ایثار منزوی، صد سینه‌زن، صد قافیه، صد منظره، صد زمزمه، صد مرثیه، آلام منزوی
تخلص منزوی

رحیم منزوی اردبیلی از شاعران مرثیه سرای آذری زبان ایران است.

زندگی نامه استاد منزوی

رحیم منزوی اردبیلی فرزند اسدالله در محله سیدآباد اردبیل به سال ۱۳۱۶ دیده به جهان گشود. پدرش در کنار شغل حلبی سازی و دواتگری در ایام محرم به شبیه خوانی و تعزیه گردانی می‌پرداخت واین موضوع در رحیم منزوی به مرثیه سرایی تاثیر فراوانی گذاشت.او اولین شعر خود را در سن ۹ سالگی سرود. فضای عاشورایی شهر در سال ۱۳۲۶ به بعد او را به نوحه سرایی سوق داد. در پایان تحصیل وارد ارتش گردید و در مراغه پای درس آیت الله سید جواد مجتهد نشست و دروس اسلامی را فرا گرفت. بعد از هفت سال از ارتش استعفا کرد و مدتی بعد به رانندگی پرداخت. در سحرگاه روز ۹ مرداد ۱۳۷۱در پی عارضه قلبی در تهران درگذشت و جنازه‌اش به اردبیل انتقال یافت و در قبرستان بهشت فاطمه به خاک سپرده شد.

محضر حقده بلادور باشه، باش و جان باجی

ایستیرم کئچم باشه، یئته پیمان باجی

شخصیت

معمولاً در سروده‌های او کلمات فارسی و عربی نسبت به سایر نوحه‌ها کم‌تر است. وی در زمانی اشعار خود را سرودند که مداحی ترکی با حضور و پیدایش مداحان بزرگی چون حاج غلامرضا زنجانی، حاج سلیم مؤذن زاده اردبیلی، حاج داود علیزاده، حاج جواد رسولی و حاج عبدالحسین نجار باشی و... به تمام لایه‌های اجتماع رسوخ کرده و گسترش فراوانی یافته‌است و درست چنین زمانی است که سروده‌های منزوی با اجراهای بی نظیر مداحان بزرگ مخصوصاً استاد سلیم مؤذن زاده اردبیلی که با توانایی تمام و درست بر طبق دستگاه‌های موسیقی انجام می‌گرفت، مورد استقبال قرار می‌گیرد.

کاست «اکبره باخ اکبره باخ» حاج غلامرضازنجانی وحاج سلیم که تماماً سروده‌های مرحوم منزوی بود می‌باشد؛ شعری با قالب نو و خلاقیت تمام و اجرایی زیبا و تمام با خلاقیت استاد سلیم مؤذن زاده، و واقعاً می‌توان گفت که این اثر بی‌نظیر بوده و هست و باعث شروع سبک جدیدی در مرثیه‌سرایی و مداحی ترکی گردید.

در مورد شخصیت مرحوم منزوی نقل است که ایشان درباره مضامین و حتی کلماتی که در سروده‌هایش به کار می‌برد، بسیار حساس بود و اشعارش را در حال و هوای عاشورایی می‌سرود. حتی می‌گویند که برای سرودن شعری در مورد حضرت رقیه(س) مسیری خاردار را که نسبتاً هم طولانی بود، چندین بار با پای برهنه دویده بود تا بتواند شعر سوختن خیام و فرار بچه‌ها به صحرا را بسراید.

آثار منزوی

آثار او عبارتند از: آمال منزوی (اولین دیوان اشعارمنزوی)، آثار منزوی، ایثار منزوی، صد سینه زن، صد قافیه، صد منظره، صد زمزمه، صد مرثیه، نهضت حسینی، آلام منزوی.

نمونه اشعار مرثیه

نوحهٔ زیر، درد دل دردانهٔ سه سالهٔ امام، حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه با حضرت زینب در لحظه دیدار با سر خونین امام(ع) است:

ای عمــه! منیـم کاش ائلـه امکانیــم اولئیــدی

سینه‌مـده بو باش، بیر گئجه مئهمانیم اولئیدی

ای کــاش بــۇنون ذکـرینی بیر آن ائشیدئیدیـم

بـۇ قانلێ دوْداقدان گئنــه قــرآن ائشیدئیـدیــم

هـر دم بـابـا جانیم چاغێریب، جان ائشیدئیدیم

قــوربان بابامین جان سسینه جانیم اولئیـدی

ترجمه فارسی:(ای عمه! کاش چنین امکانی برایم مهیا بود / که این سر، یک شب مهمان من بود؛ ای کاش حتی برای یک لحظه ذکر لب این سر را می‌شنیدم / و دوباره از این لب خون‌آلود، آوای قرآن را می‏شنیدم؛ و پیوسته «بابا جانم» صدایش می‏کردم و جان گفتن او را می‏شنیدم / آن‌گاه این جان من فدای صدای جان گفتنش می‏شد)

اوّلــده گــرک باوریمـــی محکـــم ائـدئیــدیــم

پیشــوازه قاچێــب گؤزلـریمـی پُرنم ائدئیدیـم

گؤزیاشلاریمی جمع ائله‌ایب مرهم ائدئیدیـم

الــده یارالــی لبلــه‌ره درمــانیــــم اولئیـــدی

ترجمه فارسی:(برای این که او را مهمان کنم، باید ابتدا عزمم را جزم می‌کردم / و چشمانم را به پیشواز وی پراشک می‏نمودم؛ سپس اشک چشمم را جمع کرده، مرهمی فراهم می‌کردم / تا در دستانم برای لب‌های زخم‌دیده درمانی داشته باشم)

بیلسئیـدیم اگر، اشکیمـی یوللاره سپه‌ردیــم

گلسئیــدی آیاغیلــه آیــاق ردّیـــن اؤپـه‌ردیــم

فرشیم یوْخودو زولفومو توْپراغه دؤشه‌ردیــم

ویــرانه ائــویــم لاییـــق مهمـــانیم اولئیـــدی

ترجمه فارسی:(اگر از خبر آمدن نگارم آگاه می‏شدم، اشکم را به راهش می‌پاشیدم / اگر می‌آمد، ردّ پاهایش را می‏بوسیدم؛ اگر فرشی نداشتم، زلفم را بر روی خاک می‌گستردم / کاش خانهٔ ویرانم لایق مهمانم بود)

رباعیات فارسی

زاهد منما به زهد خود وجد و سرور
هان خدمت خلق کن مرو کور بگور
فرق من و تو به حشر چندان نبود
من غرق گناهم و تو سرمست غرور


 

زاهد من اگر اهل یقینم به تو چه
سرگشته میان کفر و دینم به تو چه
ازبدو جهان تو آنچنانی چه به من
تا روز بقا من اینچنینم به تو چه


 

استاد ازل چو کرد ایجاد مرا
بنمود اسیر و لخت و بی زاد مرا
جز من غم ایام که میکرد قبول
این مادر گیتی ار نمی زاد مرا


 

ای خالق منان و ولی نعمت من
رحمی به سرشگ دیدهٔ حسرت من
چون نام تو هم غفور و هم قهار است
زان روست گهی گناه و گه طاعت من


 

از عمر که «منزوی» در اکراه است
بر مذهب و عزّ و جاه خود آگاه است
چون داند بر مرده پرستان جهان
شاعر که بمرد از اولیاءالله است
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:46 ::  نويسنده : علي
 
 

محمدعلی تربیت

 
زادروز ۶ خرداد ۱۲۵۶
تبریز
درگذشت ۲۷ دی ۱۳۱۸
تهران
ملیت ایرانی
پیشه روزنامه‌نگار، روشنفکر و فعال سیاسی در انقلاب مشروطه


میرزا محمدعلی خان تربیت (۶ خرداد ۱۲۵۶، نوبر تبریز - ۲۷ دی ۱۳۱۸) روزنامه‌نگار و دولت‌مرد ایرانی، مؤسس کتابخانه تربیت، از آزادی‌خواهان و روشنفکران آذربایجان و از فعالان انقلاب مشروطه.

زندگی

محمدعلی تربیت در خرداد ۱۲۵۶ در محله نوبر تبریز متولد شد. پدرش میرزا صادق، تحویلدار ناصرالدین میرزا ولیعهد بود. تحصیلات خود را در مکتب ملا زین‌العابدین آغاز کرد و از پدرش ریاضی و نجوم آموخت و سپس نزد میرزا نصراللّه سیف‌الاطبا به تحصیل طب پرداخت. از شانزده سالگی به تدریس در مدرسه دولتی مظفری تبریز پرداخت. در سال ۱۳۱۶ با حسن تقی‌زاده، (صاحب امتیاز روزنامه‌های الحدید، عدالت و صحبت) و محمد شبستری مدیر روزنامۀ ایران نو، ابتدا کتاب‌فروشی و پس از آن مدرسه‌ای به شیوۀ جدید با نام «تربیت» در تبریز تأسیس کرد و بعداً آن را نام خانوادگی خود قرار داد. کتاب‌فروشی تربیت محل عرضۀ نشریات فارسی و عربی و ترکی، و طرح مباحث سیاسی و محفل روشنفکرانی چون بود. اندکی بعد، مدرسـه به دلیل مخالفت متعصبان بسته شد. پیش از اعلام مشروطیت، تربیت به اتفاق حسن تقی‌زاده به قفقاز و استانبول و از آنجا به مصر، بیروت و دمشق سفر کرد.

در آستانهٔ مشروطیت به سیاست روی آورد و همراه با کربلایی علی موسیو، حسن تقی‌زاده و محمود غنی‌زاده محفلی بنیان نهاد که به مرکز غیبی شهرت یافت. در سال ۱۳۲۶ قمری از پایه‌گذاران روزنامه اتحاد بود که ۲۵ شماره آن منتشر شد. با وقوع کودتای محمدعلی شاه و به توپ بسته شدن مجلس (در جمادی‌الاول ۱۳۲۶)، و حمله سپاهیان حکومتی به تبریز، کتاب‌فروشی تربیت تاراج و سوخته شد و وی خود را به باکو رساند و از راه وین به پاریس رفت. اندکی بعد به دعوت تقی‌زاده که پیش از وی به دعوت ادوارد براون به لندن رفته بود، راهی آنجا شد و با حمایت ادوارد براون چند ماه در کتابخانۀ دانشگاه کمبریج به فهرست‌نویسی کتابهای فارسی و عربی مشغول بود.

محمدعلی تربیت در اواخر پاییز ۱۹۰۸ میلادی از انگلستان به استانبول رفت و همراه با دیگر مهاجران مشروطه‌خواه در به فعالیت پرداخت.

با فتح تهران به دست مجاهدین (در جمادی‌‌الاخر ۱۳۲۷) وی به عضویت هیئت مدیرۀ موقتی ۱۲ نفره انتخاب شد که برگزیدۀ رهبران انقلاب و ناظر اعمال وزرا بود. تربیت در دورۀ دوم مجلس شورای ملی نمایندۀ مردم تبریز شد و از نمایندگان روشنفکر و ترقی‌خواه حزب دموکرات بود.

با تعطیلی مجلس دوم، تربیت به باکو رفت و به پیشنهاد هیئت مدیرۀ انجمن خیریۀ ایرانیان، مدیر مدرسۀ اتحاد شد. پس از آغاز جنگ جهانی اول تربیت به برلین رفت و در آنجا در کمیتۀ نجات ایران به فعالیت پرداخت و با محمد قزوینی، حسن تقی‌زاده، محمدعلی جمال‌زاده و حسین کاظم‌زادۀ ایرانشهر، همکاری فرهنگی و انتشاراتی می‌کرد.

با پایان جنگ جهانی در سال ۱۲۹۷ به تبریز بازگشت. در سال ۱۳۰۰ به ریاست اداره معارف آذربایجان رسید و در همان سال کتابخانهٔ کتابخانه و قرائت‌خانۀ عمومی معارف را برای اولین بار به شیوۀ جدید در تبریز بنیاد گذاشت که بعدها به نام خود وی «کتابخانه و قرائت‌خانۀ دولتی تربیت» نام گرفت. در ۱۳۰۱ «مجمع ادب» و «ماهنامه گنجینه معارف» را دایر کرد. در مهر همان سال مدرسه تجارت را در تبریز تاسیس کرد. او تا ۱۳۰۴ در مقام خود باقی ماند و سپس به ریاست فرهنگ گیلان (۱۳۰۵ - ۱۳۰۶) رسید. وی از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ عهده‌دار ریاست شهرداری (بلدیه) تبریز بود. در آن زمان چندین خیابان بزرگ و باغ ملی بزرگی به نام گلستان در محل قبرستان گجیل تبریز ساخته شد.

تربیت در هشتمین دورۀ مجلس شورای ملی (۱۳۰۹) به نمایندگی از طرف مردم تبریز انتخاب شد و در دوره‌های نهم تا دوازدهم نیز همین مقام را داشت. محمدعلی تربیت در ۲۷ دی ۱۳۱۸ در تهران درگذشت.


 

آثار

  • زاد و بوم
  • تاریخ مطبوعات ایران
  • دانشمندان آذربایجان، ۱۳۱۴
  • تاریخ مطبوعات ایرانی و فارسی (که ادوارد برون، مستشرق انگلیسی، آنرا به انگلیسی ترجمه کرده)

جستارهای وابسته

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:37 ::  نويسنده : علي
 
 

میرزا فتحعلی آخوندزاده

 

میرزا فتحعلی آخوندزاده
زادروز ۱۱۹۱ خورشیدی
۱۸۱۲

شهر نوخه
جمهوری آذربایجان کنونی
درگذشت ۱۲۵۷ خورشیدی
۱۸۷۸
تفلیس
گرجستان
محل زندگی نوخه, خامنه, مشکین‌شهر, گنجه و تفلیس
نام‌های دیگر آخوندوف
آثار سرگذشت یک مرد خسیس
تمثیلات یا شش نمایش‌نامهٔ کمدی
والدین میرزا محمدتقی

میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) نمایشنامه‌نویس آزادی‌خواه آذربایجاني ایرانی‌تبار دورهٔ قاجار بود. او را از پیشگامان جنبش ترقی‌خواهی و ناسیونالیسم ایرانی می‌دانند. اندیشه‌های او بر اندیشمندان جنبش مشروطیت ایران از جمله میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان، طالبوف و دیگران بسیار تاثیر گذاشت.

زندگی

در سال ۱۱۹۱ خورشیدی برابر با ۱۸۱۲ میلادی و ۱۲۲۸ هجری قمری در شهر نوخه یاشکی زاده شد. پدرش میرزا محمدتقی، کدخدای روستای خامنه بود که درست یک سال پیش از تولد میرزافتحعلی از این سمت برکنار شد و با مهاجرت جعفرقلی خان دنبلی از خوی به شهر شکی و حکومت در آن ولایت، بسیاری از اهالی شهرهای مختلف آذربایجان به جهت عدل و داد وی با آن شهر مهاجرت نمودند که میرزا تقی نیز یکی از آن‌ها بود. در آنجا همسر دیگری به نام نعناخانم اختیار کرد و از او میرزافتحعلی را به دنیا آورد.

شهر نوخه در جمهوری آذربایجان کنونی تا زمان انعقاد عهدنامه ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ میلادی/ ۱۲۰۶ خورشیدی٬ یعنی حدود ۱۶ سال پس از تولد فتحعلی٬ متعلق به ایران بود.

فتحعلی در کودکی به همراه خانواده مدتی در خامنه و مشکین‌شهر و چندی هم در گنجه زندگی کرد و سپس به نوخه بازگشت و در آنجا تحصیل کرد. سپس هنگامی که ۲۳ ساله بود به تفلیس رفت و مترجم بارون روزن فرماندار گرجستان شد و تا آخر زندگی همین سمت را داشت.

او در زمان ورود به تفلیس بود که با تئاترهای گرجستان آشنا شد. در این تئاترها عموماً آثار گوگول، آستروفسکی و مولیر به صحنه می‌رفت. او از این پس بود که خود نیز دست به کار نگارش نمایشنامه شد. از جمله آثار آخوندزاده که سبب شهرت وی در ادبیات نمایشی شد، کتاب «تمثیلات» است که حاوی شش نمایشنامه و یک داستان به قرار زیر می‌باشد:

  • «حکایت ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر»
  • «حکایت خرس قولدورباسان» یا «دزدافکن»
  • «حکایت موسیو ژوردان حکیم نباتات و مستعلی شاه مشهور به به جادوگر»
  • «حکایت وزیر خان لنکران» یا «سراب»
  • «حکایت مرد خسیس» یا «حاجی قره»
  • «حکایت وکلای مرافعه تبریز»
  • داستان «یوسف شاه سراج» یا «ستارگان فریب خورده»

آخوندزاده اولین سازندهٔ قالب‌های امروزی نمایش در مشرق زمین است. او همچنین جزو نخستین کسانی است که به موضوع زن و مشکلات زنان ایرانی در آثارش می‌پردازد. هرچند او در نمایشنامه‌هایش به مساله آزادی و مشکلات زنان می‌پردازد اما راه حلی برای نجات آنان ارائه نمی‌کند. تمایل به روشنگری، هجو سنت و ستایش از جلوه‌های تجدد از مضامین اصلی نمایشنامه‌های او بود. او در کتاب «ستارگان فریب‌خورده» از ماجرایی تاریخی در عصر صفویه برای ترسیم واقعیت‌های زمان خودش بهره برده است.

میرزا فتحعلی آخوندزاده از اولین ادیبان و نقادان اجتماعی به شیوه علمی بود. او در "رساله قرتیکا" یا "سروشیه" نقدی بر قصیده سروش اصفهانی نوشت و می توان گفت اساس نقد نظام مند در ایران را شروع نمود. برخلاف عادات ادبی آن زمان وی مضمون و محتوا و تأثیرات اجتماع در نقد خود جای داد.

آخوندزاده در سال ۱۲۵۷ خورشیدی (۱۸۷۸ میلادی در تفلیس در ۶۷ سالگی درگذشت.

فعالیت‌های ادبی

آخوندزاده در تفلیس با فن نمایش و نمایشنامه‌نویسی آشنا شد و خود به نوشتن نمایشنامه‌های اجتماعی و انتقادی پرداخت. آثار او اغلب به زبان ترکی آذربایجانی است که گاه به شعرهای فارسی مزین می‌شد. برخی از آثارش به روسی و فارسی ترجمه شدند. نمایش‌نامه تمثیلات او با مهارت به انتقاد از اخلاق و عادات مردم قفقاز و آذربایجان می‌پردازد.

آثار او در کارهای دیگر نویسندگان آزادی‌خواه دورهٔ مشروطیت ایران تأثیر زیادی داشت. او همچنین از طرفداران و مبلغان تغییر رسم‌الخط عربی به الفبای لاتین بود.

کتاب‌شناسی

  • سرگذشت یک مرد خسیس
  • تمثیلات یا شش نمایش‌نامهٔ کمدی(۱۲۲۱-۱۲۲۵ هجری خورشیدی)

پیوند به برون

منابع

  • نمایشنامه نویسان ایران ۱:از میرزا فتجعلی آخوندزاده تا بهرام بیضایی / منصور خلج. -تهران:اختران, ۱۳۸۱.
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : علي
 
 

میرزا آقا تبریزی

میرزا آقای تبریزی
زادروز تبریز
ملیت ایرانی
نقش‌های برجسته منشی اول سفارت فرانسه در تهران
لقب خالق کمدی سیاه
دوره دوره قاجار

میرزا آقا تبریزی، نمایشنامه‌نویس آغازگر ایرانی دوره قاجار است که برای نخستین بار در سدهٔ سیزدهم قمری نمایشنامه‌هایی به زبان فارسی تصنیف کرده‌ است. او را خالق کمدی سیاه لقب داده‌اند.

در بارهٔ زندگی میرزا آقا تبریزی دانسته‌های اندکی در دست است که بیشتر آنها برگرفته از نامه‌های او به میرزا فتحعلی آخوندزاده است. بر این اساس، نام وی میرزا آقا، نام پدرش محمدمهدی و اهل تبریز بود. او ظاهراً از کودکی در تبریز به فراگیری زبانهای فرانسوی و روسی پرداخته‌است. پس از آن وارد خدمت دولت شد و در «معلم‌خانهٔ دولتی» (دارالفنون) به مدت چند سال مترجم معلمان اتریشی بود و سپس در ۱۲۷۹ قمری مأمور خدمت در سفارتخانه‌های ایران در بغداد و استانبول گردیده و در آنجا به دریافت نشان «مجیدیه» از دولت عثمانی توفیق یافت. در حدود سال ۱۲۸۰ قمری به تهران بازگشت و در سفارت فرانسه به عنوان منشی اول مشغول به کار شد. آنچنان‌که در نامه‌ای برای میرزا فتحعلی آخوندزاده می‌نویسد :

«این بنده اسمم میرزا آقاست و از اهالی تبریز هستم. از طفولیت به آموختن زبان فرانسه و روسی شوق کردم و زبان فرانسه را به قدری که در نوشتن و ترجمه و تکلم رفع احتیاج شود تحصیل کردم و از زبان روسی نیز قدری بهره دارم. بعد از خدمات چندساله در معلم خانهٔ پادشاهی و ماموریت در بغداد و اسلامبول قریب هفت سال است که به اذن اولیای دولت، در سفارت دولت فخیمه فرانسه مقیم تهران منشی اول هستم.»


نمایشنامه‌های میرزا آقا در دوران حکومتهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، امکان چاپ نیافت و تنها با آغاز نهضت مشروطیت، نمایشنامهٔ «طریقهٔ حکومت زمان خان» در فاصلهٔ سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۶ قمری بدون ذکر نام مؤلف در مطبعهٔ دولتی به چاپ رسید. اندکی بعد، نمایشنامه‌های «سرگذشت اشرف خان»، «طریقهٔ حکومت زمان خان» و «حکایت کربلا رفتن شاهقلی میرزا»، این‌بار هم بدون ذکر نام مؤلف در پاورقی روزنامهٔ اتحاد چاپ تبریز منتشر شد. در ۱۳۰۰ خورشیدی همان ۳ نمایشنامه بر اساس نسخه‌ای متعلق به فردریک روزن وزیر مختار آلمان در تهران، با عنوان مجموعهٔ مشتمل بر ۳ قطعه تیاتر منسوب به میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله در برلین به چاپ رسید.

اما در سال ۱۳۳۴ خورشیدی (۱۹۵۵) بود که با انتشار اسناد، دست‌نوشته‌ها و نامه‌های فتحعلی آخوندزاده توسط ابراهیم‌اف و کشف ۴ نمایشنامه به خط خود میرزا آقا تبریزی، روشن شد که او علاوه بر ۳ نمایشنامهٔ چاپ شده، نمایشنامهٔ چهارمی هم باعنوان «حکایت عشق بازی آقا هاشم خلخالی» داشته‌ است. این آثار بعدها با عنوان «نمایشنامه‌های میرزا آقا تبریزی» در تهران منتشر شد.


 

نمایشنامه‌ها

از میرزا آقا تبریزی پنج نمایشنامه به یادگار مانده‌ است:

  • سرگذشت اشرف خان حاکم عربستان در ایام توقف او در تهران که در سنهٔ ۱۲۳۲ به پایتخت احضار می‌شود و حساب سه ساله ولایت را پرداخته مفاصا می‌گیرد و بعد از زمت زیاد دوباره خلعت پوشیده می‌رود.
  • طریقه حکومت زمان خان بروجردی و سرگذشت آن ایام
  • حکایت کربلا رفتن شاه قلی میرزا و سرگذشت ایام توقف چند روزه در کرمانشاهان نزد شاه مراد حاکم آنجا
  • حکایت عاشق شدن آقا هاشم خلخالی به سارانام، دختر حاجی پیرقلی و سرگذشت آن ایام.
  • حکایت حاجی احمد مشهور به حاجی مرشد کیمیاگر
     

منابع

  1.  جمشید ملک‌پور، جلد ۱، ص ۱۹۱
  2.  چهار تیاتر میرزا آقا تبریزی. م. ب. مومنی. نشر ابن سینا. تبریز ۱۳۵۵
  3.  جمشید ملک‌پور، جلد ۱، ص ۱۹۵
  4.  آرین‌پور، جلد ۱، ص ۳۵۸-۳۵۹
  5.  جمشید ملک‌پور، جلد ۱، ص ۱۸۶
  • جمشید ملک‌پور، ادبیات نمایشی در ایران، تهران ۱۳۶۳
  • یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، تهران ۱۳۵۴
  • فریدون آدمیت، اندیشه‌های فتحعلی آخوندزاده، تهران ۱۳۴۹
  • نمایشنامه نویسان ایران ۱ :از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا بهرام بیضایی / منصور خلج.-تهران، اختران ۱۳۸۱.تئاتر
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:11 ::  نويسنده : علي
 
 

غلامحسین بیگدلی

غلامحسین بیگدلی
زمینه کاری استاد دانشگاه ، نویسنده
ملیت ایرانی
زادروز ۲۴ اسفند ۱۲۹۷
شهرستان خدابنده، استان زنجان
پدر و مادر فتح‌الله‌خان بیگدلی
مرگ ۲۵ مرداد ۱۳۷۷ (-۸۰ سال)
کرج
جایگاه زندگی باکو-تهران
 
جایگاه خاکسپاری امامزاده طاهر (کرج)
پیشه ادیب ، شاعر ، خوشنویس و پژوهشگر
کتاب‌ها تاریخ بیگدلی-شاملو
همسر(ها)
فرزندان جمشید بیگدلی - مهشید بیگدلی
دلیل سرشناسی ترجمه نامه روح‌الله خمینی به میخائیل گورباچف به زبان روسی
وب‌گاه رسمی آلبوم عکس

غلامحسین بیگدلی (زاده ۲۴ اسفند ۱۲۹۷ - درگذشته ۲۵ مرداد ۱۳۷۷) استاد، ادیب، شاعر، خوشنویس و پژوهشگر معاصر ایران بود.

زندگی

غلامحسین بیگدلی در سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در روستای استان زنجان به دنیا آمد.

خانواده او از اخلاف ایل بیگدلی بودند که در دربار صفوی در مناصب نظامی خدمت می‌کردند. او در دبستان، دبیرستان و دانشکده نظام تحصیل کرد. در سال ۱۳۲۰ از دانشکده نظام فارغ التحصیل شد و به خدمت در لشکر دوم ارتش مشغول گردید. مدتی به عنوان محافظ اشرف پهلوی انتخاب شد.

غلامحسین بیگدلی در سال ۱۳۲۱ به حزب توده گرایش پیدا کرد. پس از قیام افسران خراسان در سال ۱۳۲۴ به جرم عضویت در حزب توده دستگیر و به زندان شیراز و کرمان منتقل شد. پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۲۵ همراه سایر افسران حزب توده و افراد خانواده‌اش به روسیه شوروی گریخت. در آنجا با شرایط دشوار معیشتی و نیز نظارت دائمی کاگ‌ب روبرو شد. مکاتبات اعتراض آمیزی را آغاز کرد که منجر به محکومیتش به اتهام جاسوسی شد. او مورد شکنجه‌های بسیاری قرار گرفت و پس از ده ماه حبس، طی محاکمه‌ای غیابی به ۲۵ سال زندان با اعمال شاقه و ۵ سال آزادی بدون بهره گیری از حقوق اجتماعی محکوم شد.

غلامحسین بیگدلی در کتاب از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری خط سیر خود را در مدت هفت سال دوری از خانواده چنین بیان می‌کند که پس از صدور حکم تبعید او را با خودروهایی سیاه رنگ که کلاغ سیاه نام داشت بدون اجازه ملاقات با خانواده به ایستگاه راه آهن برده و از آنجا به همراه دیگر زندانیان با قطار به اردوگاهی در شهر دریای سیاه منتقل نمودند. پس از چندی که تعداد زندانیان قابل توجه شد شروع حرکت دوازده هزار کیلومتری وی به منطقه ولادی وستوک (Vladivostok) در شرق دور آغاز شد. او را با قطار از طریق مسکو و سپس شهرهای Novosibirsk , Chita ,Komsomolsk به Vanino رساندند و سپس از Vanino توسط کشتی به با وضعیت بسیار وحشتناک در کشتی سوار نموده و به منطقه سردسیر ماگادان (Magadan) منتقل نمودند. غلامحسین بیگدلی در این کتاب از افرادی که طاقت این سفر طولانی را نداشته و در مکانهای مختلف جان خود را از دست داده‌اند تعریف می‌نماید. پس از رسیدن به ماگادان با توجه به نوع محکومیت، سن زندانی، قدرت بدنی و موارد دیگر ایشان را به معادن مختلف می‌فرستند. غلامحسین بیگدلی را از ماگادان به سمت دهکده آرکاگالا (Arkagala) که معدن زغال سنگ بود تبعید می‌کنند. او مدت یکسال و نیم در این معدن کار سخت و طاقت فرسا انجام می‌دهد و سپس وی را به معدن طلا نِر (Nere) منتقل می‌کنند او بیش از دو سال در این اردوگاه مشغول بکار بود و سپس او را به شمالی‌ترین منطقه نزدیک اقیانوس منجمد شمالی، دهکده آلیسکیتوا (Alyaskitovyy) جهت کار در معادن ولفرامید و اورانیوم تبعید می‌کنند.وی تا روز آخر تبعیدش در این اردوگاه مشغول بکار بود.

با مرگ استالین پس از نزدیک به هشت سال تحمل شرایط طاقت فرسا، از زندان آزاد شد و توانست در شرایط معمولی به تحصیل و زندگی بپردازد.

زندگی علمی

 
آرامگاه غلامحسین بیگدلی

بیگدلی پس از آزادی از زندان زندگی علمی خود را آغاز کرد. او در مدت اقامت در باکو در رشته زبان شناسی تحصیل و در سال ۱۹۶۹ مدرک دکترای علوم در رشته زبان شناسی را از آکادمی علوم اجتماعی، دانشکده زبان و ادبیات نظامی گنجوی دریافت کرد.


غلامحسین بیگدلی ۲۰ عنوان کتاب به زبان‌های فارسی، ترکی و روسی نگاشته و در سمپوزیوم‌ها و کنفرانس‌ها در مورد ادبیات ایران سخنرانی کرده و همچنین اشعار بسیاری به زبان فارسی و ترکی سروده‌است که مجموعه اشعاراو در سال ۱۳۸۱ در دیوان بیگدلی چاپ شده‌است. نامه روح الله خمینی به میخائیل گورباچف توسط او به زبان روسی ترجمه گردیده‌است.

بیگدلی در بیست و پنجم مرداد ۱۳۷۷ هجری شمسی بر اثر حمله قلبی درگذشت و در امامزاده طاهر (کرج) به خاک سپرده شد.

گاهشمار

  • ۱۳۱۲ خورشیدی (۳۱ خرداد) - پایان دبستان نظام و اخذ رتیه اول[۷]
  • ۱۳۱۲ خورشیدی (شهریور) - دریافت دیپلم دبستان نظام و یک جلد شاهنامه نوبخت از دست پهلوی اول
  • ۱۳۱۲ خورشیدی (۱ مهر) - شروع دبیرستان نظام
  • ۱۳۲۰ خورشیدی (شهریور) - دریافت درجه ستوان دومی
  • ۱۳۲۰ خورشیدی (شهریور) - آخرین ملاقات با پهلوی اول در زمان برگشت از اصفهان
  • ۱۳۲۲ خورشیدی - تولد فرزنداول، دکتر جمشید بیگدلی
  • ۱۳۲۲ خورشیدی (پائیز) - ورود رسمی به تشکیلات افسری حزب توده ایران با معرفی و علی‌اکبر اسکندانی
  • ۱۳۲۴ خورشیدی (۲۵ مرداد) - دستگیری در تهران و زندانی شدن در پادگان جمشیدیه (دژبان مرکز)
  • ۱۳۲۴ خورشیدی (۲۶ مرداد) - تبعید به شیراز و از آنجا به کرمان، دستور اعدام ایشان صادر و در همان روز لغو شد
  • ۱۳۲۴ خورشیدی (بهمن) - آزادی از زندان با وساطت یدالله خان اسلحه‌دارباشی
  • ۱۳۲۴ خورشیدی (۱۰ اسفند) - شرکت در و شکست متجاسران
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۵ فروردین) - شکست در دفاع از قیدار و عقب نشینی
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۳ فروردین) - آغاز برنامه خروج از ایران (حرکت از همدان به ابهر)
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۵ فروردین) - انتقال خانواده از تهران به زنجان و دیدار با آنها در زنجان، اولین دیدار با غلام یحیی پیشه‌وری
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۶ فروردین) - حرکت از زنجان به تیریز
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۵ اردیبهشت) - اشتغال در اداره بازرسی وزارت کشور
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۱ تیر) - اشتغال در ارتش خلق قشونلاری، دریافت درجه سلطانی (سروانی)، فرمانده گردان تیرانداز هشت (تاپور نشانچی هشت)،
  • ۱۳۲۵ خورشیدی - ارسال گزارش دکتر نصرت الله جهانشاهلو و دستگیری و صدور حکم اعدام، لغو اعدام با میانجیگری ژنرال پناهیان، اشتغال به عنوان معاونت فرماندهی آموزشگاه افسری
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۲۱ آذر) - خروج از ایران (مرز جلفا) به همراه همسر و پسر، اسکان در شهر نخجوان
  • ۱۳۲۵ خورشیدی (۲۴ آذر) - انتقال به جمهوری آذربایجان شوروی
  • ۱۳۲۶ خورشیدی (اردیبهشت) - تولد فرزند دوم، دکتر مهشید بیگدلی
  • ۱۳۲۶ خورشیدی (آخر اردیبهشت) - انتقال به باکو و اسکان در ۱۳۲۶ خورشیدی (۱ مهر) - شروع به تحصیل در
  • ۱۳۲۷ خورشیدی (۱۱ مهر) - دستور احضار توسط کا گ ب به شعبه اُ.و.ی.ر و بازداشت در زندان انفرادی
  • ۱۳۲۸ خورشیدی - محکومیت به جرم جاسوسی برای ایران و ۲۵ سال حبس با اعمال شاقه در سیبری و عدم حق مکاتبه و ۵ سال بعد نیز محروم از حقوق اجتماعی
  • ۱۳۲۹ خورشیدی (زمستان) - کار در معادن طلای نر
  • ۱۳۳۳ خورشیدی (۲۹ آذر) - پایان تبعید
  • ۱۳۳۳ خورشیدی (۱۲ دی) - ورود به ولادی وستوک (ساعت ۱۰ صبح)
  • ۱۳۴۷ خورشیدی ،۱۹۶۹ میلادی - دریافت دکترای علوم در رشته زبان شناسی از آکادمی علوم اجتماعی، دانشکده زبان و ادبیات نظامی گنجوی
  • ۱۳۴۹ خورشیدی (تابستان) - شرکت در همایش شرق‌شناسی در تاجیکستان
  • ۱۳۵۸ خورشیدی (۱۷ مرداد) - ورود به ایران
  • ۱۳۷۷ خورشیدی (۲۵ مرداد) - درگذشت در کرج،

تالیفات

گردآوری

منابع

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:9 ::  نويسنده : علي
 
 

جواد هیئت

دکتر جواد هیئت (متولد ۱۳۰۴ تبریز)، پزشک جراح، روزنامه نگار و پژوهشگر ایرانی است.

او فرزند علی هیئت، مجتهد و رئیس سابق دیوان کشور است. در سال ۱۳۰۴ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دو سال اول رشته پزشکی را در ایران گذراند سپس به استانبول رفت و پس از اخذ دکترای پزشکی، دوره تخصصی جراحی را در استانبول و پاریس به پایان رساند و در سال ۱۳۳۱ به ایران بازگشت. در مدت ۴۸ سال طبابت و جراحی در تهران، به تدریس و تألیف کتاب‌ها و مقالات جراحی پرداخت و در فاصله سال‌های ۵۵ - ۱۳۴۳، مجله دانش پزشکی را منتشر کرد. (در این مجله بیش از پنجاه مقاله علمی به قلم او چاپ شده‌است). در کنار جراحی عمومی، جراحی قلب را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱ برای اولین بار در ایران موفق به انجام جراحی قلب باز شد. در سال ۱۳۴۷ اولین عمل پیوند کلیه را در تهران و اولین پیوند قلب سگ‌ها را در ایران با موفقیت انجام داد. (او ابتدا روی سگ‌ها که تا آن زمان در ایران بی سابقه بود ماشین قلب و ریه مصنوعی را به کار گرفت و بعد از عمل جراحی روی ۲۵ سگ در بیمارستان شهربانی این ماشین را در جراحی قلب انسان با موفقیت به کار برد.) از سال ۱۳۴۲ به نمایندگی ایران در «انجمن بین المللی جراحی» و از سال ۱۳۶۲ به عضویت «آکادمی جراحی پاریس» انتخاب شد. تاکنون بیش از ۲۵ مقاله و سخنرانی از او در کنگره‌های بین المللی جراحی به زبان‌های فرانسه، انگلیسی در مجلات معتبر پزشکی خارجی چاپ شده‌است.

هئیت در کنار مطالعات و تألیفات پزشکی در ترک شناسی و فلسفه و اسلام شناسی نیز علی رغم عدم تحصیلات دانشگاهی در این رشته‌ها ،اهل نظر است. او بعد از انقلاب اسلامی با همکاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود، مجله وارلیق را به زبان‌های ترکی و فارسی منتشر نموده و در زمینه ترکشناسی شخصأ بیش از صد مقاله در این مجله نوشته‌است.

آثار

از هفت جلد کتاب درباره ترک شناسی پنج جلد آن در باکو و یک جلد (نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان) در آنکارا ازطرف وزارت فرهنگ به ترکی استانبولی به چاپ رسیده‌است. هئیت از طرف دانشگاههای استانبول، باکو و نخجوان عناوین دکترای افتخاری و پروفسـوری دریافت نموده. هئیت هنوز هم به فعالیت جراحی و فرهنگی ادامه می‌دهد. ایشان متأهل و دارای پنج دختر می‌باشند که دو دخترش پزشک شده‌اند.


 

منبع

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 9:5 ::  نويسنده : علي
 
 

صمد سرداری‌نیا

صمد سرداری‌نیا
زادروز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۶
تبریز، محله امیره‌قیز.
درگذشت ۲۲ فروردین ۱۳۸۷
تبریز
پیشه نویسنده، محقق و مورخ تاریخ معاصر آذربایجان

صمد سرداری‌نیا (۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۶، تبریز - ۲۲ فروردین ۱۳۸۷، تبریز) تاریخ‌نگار و پژوهشگر «تاریخ معاصر آذربایجان» است.

دکتر سرداری‌نیا در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۶ در محله امیرخیز تبریز به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان، در سال ۱۳۴۶ در مقطع کارشناسی تاریخ در دانشگاه تبریز پذیرفته شده و در سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل شد. وی پس از استخدام در صدا و سیما، در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته حقوق قضائی پرداخته و در سال ۱۳۵۷ فارغ التحصیل شدند.

وی پس از انقلاب ۱۳۵۷ در مطبوعات ترکی و فارسی زبان ایران به ارائه مقالات علمی در زمینه تاریخ معاصر آذربایجان پرداخت و از آغاز انتشار مجله وارلیق، یکی از اعضای اصلی هیئت تحریریه آن بود. وی در سال ۱۳۸۲ از طرف ، دکترای افتخاری دریافت کرد.

سرداری نیا چند ماه آخر عمر خود از عارضه معده رنج می‌برد و در شامگاه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷ درگذشت.

کتاب‌ها

لیست کتابهایی که استاد سرداری‌نیا تالیف نموده‌اند:

منابع

 
 
درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 76
بازدید دیروز : 68
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 2945
بازدید کل : 258497
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی