ياشاسين شاهين دژ
یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : علي
 
 

قلعه خسرو

قلعه خسرو در ۳۰ کیلومتری شمال غرب اردبیل قرار دارد. این قلعه که با شیوه خشکه چین سنگی (با مصالح سنگی بدون استفاده از ملات)ساخته شده‌است، به دوره مفرغ جدید (۱۷۰۰ تا ۱۴۵۰ سال پیش از میلاد) تعلق دارد.

کاوش در قلعه

در فصول پیشین کاوش، سفال‌هایی از عصر مفرغ جدید و نشانه‌هایی از استقرار جوامع با ساختار پیچیده سیاسی و اجتماعی در این قلعه به دست آمده بود. بر اساس دلایل باستان‌شناسی جوامع پیچیده سیاسی و اجتماعی اولین بار در دوره مفرغ جدید شکل گرفته‌است. با توجه به اینکه این منطقه در دوره‌های مختلف به ویژه در عصر مفرغ مورد تاخت و تاز اقوام مهاجر بود و با در نظر گرفتن اقتصاد کشاورزی و دامداری در عصر مفرغ به نظر می‌رسد، قلعه‌های هفت‌گانه نقش محافظت از قلعه مرکزی خسرو و زمین‌های کشاورزی و مراتع دامداری آن را به عهده داشتند. گورستان کوچکی نیز شامل ۱۰ تا ۲۰ گور در کنار قلعه‌های هفت‌گانه وجود دارد که تعداد کم قبور آن نشان‌گر اقماری بودن این قلعه‌ها است. این گورها نشان دهنده مالکیت یا تسلط قلعه مرکزی بر نواحی اطراف و سند تملک خانواده یا قبایل ساکن در قلعه مرکزی یا قلعه‌های اقماری بر روی این مراتع هستند. کاوشگران در بررسی‌های خود در این منطقه آثار بند و کانال‌های آب‌رسانی مربوط به دوره مفرغ جدید را شناسایی کردند. فرضیه سرپرست کاوش در قلعه خسرو این است که ساکنان این منطقه پس از احداث بند روی رودخانه قره‌سو که در کنار قلعه خسرو قرار دارد، توسط این کانال‌های سنگ‌چین آب رود را به طرف زمین‌های اطراف هدایت می‌کردند.

قلعه در دوره مفرغ

قلعه باستانی خسرو در عصر مفرغ جدید شکل گرفت و استقرار آن تا عصر آهن ۱ (۱۵۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد)، عصر آهن ۲ (۱۲۰۰ تا ۸۰۰ سال پیش از میلاد) و عصر آهن ۳ (۸۵۰ تا ۵۵۰ سال پیش از میلاد) تداوم داشت. در اواخر عصر آهن ۳ این قلعه کاملا متروک شد و استقرار در آن به قلعه دیگری که متعلق به دوره هخامنشی است، منتقل شد. این قلعه هخامنشی در حدود ۷۰۰ متری قلعه خسرو قرار دارد که در حال حاضر باستان‌شناسان مشغول بررسی روی آن هستند.

منبع

یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, :: 9:47 ::  نويسنده : علي
 
 

دشت مغان

 
چشم‌اندازی از دشت مغان

دَشت مُغان نام جلگه‌ای است در شمالی‌ترین قسمت استان اردبیل در شمال باختری ایران. مغان جلگه‌ای است در ساحل جنوبی رود ارس و غرب دریای خزر که قسمت عمده آن در جمهوری آدربایجان و بخشی نیز شمالی‌ترین قسمت استان اردبیل در شمال غربی ایران را تشکیل داده‌است.

جغرافی

دشت مغان از سه شهر گرمی،بیله سوار و پارس آباد تشکیل شده است. طبق منابع یک سوم این دشت در ایران قرار دارد و مابقی در جمهوری آذربایجان است. تا سال 1355 دشت مغان زیرمجموعه شهرستان مشگین شهر بود و تابع این شهر بود اما با حمایت دوستداران مغان دشت مغان به مرکزیت گرمی تا سال 1372 تغییر یافت. دوران اوج مغان در همین بازه زمانی بود. بعد از آن مغان به سه شهر گرمی و بیله سوار و پارس آباد تقسیم شد که در این میان پارس آباد بدلیل رونق کشاورزی گوی سبقت را از این دو شهر ربود. هم اکنون کشت و صنعت های شهرستان پارس اباد مغان زبانزد عام و خاص است. اما همچنان در ادارات و مراسمات رسمی ذکر میکنند که شهرستان مغان (گرمی) و برای دیگر شهرهای مغان استعار از پارس آباد مغان یا بیله سوار مغان بکار میگیرند که این مورد نشان از تاریخ گرمی دارد. در میان این سه شهر گرمی کهن ترین شهر میباشد و تاریخ آن مربوط به هزاران سال پیش است. گرمی بدلیل قرار گیری در میان رشته کوهها توان بزرگ شدن را ندارد اما به تازگی به لطف مغان دوستان این شهر رو به پیشرفت دارد. موقعیت جغرافیایی منطقه مغان و شهرستان پارس آباد: شهرستان پارس‌آباد در قسمت شمالی جلگه مغان قرار گرفته و با مساحت ۱۵۵۴ کیلومترمربع، شمالی‌ترین شهرستان استان می‌باشد. که از لحاظ موقعیت ریاضی بین ۳۹درجه و۲۰دقیقه تا ۳۹درجه و۴۲دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۳۰دقیقه تا۴۸درجه و۱۰دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ واقع شده و از سطح دریا بطور متوسط ۴۵ متر ارتفاع دارد. این شهرستان از شمال به رودخانه ارس و جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان کلیبردر استان آذربایجان شرقی، ازشرق به جمهوری آذربایجان و از جنوب و جنوب غربی به شهرستانهای بیله سوار و گرمی محدود می‌گردد. مرکز شهرستان، شهرپارس آباد است که در۳۹درجه و۳۹دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۵۴ دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ قراردارد.فاصله این شهراز مرکز استان اردبیل، ۲۲۰کیلومتر بوده و دارای ۳بخش به نام‌های: بخش مرکزی، بخش اصلاندوز درغرب و بخش تازه کند در جنوب غربی می‌باشد.

چهره زمین و ناهمواری‌ها :

قسمت شمالی جلگه وسیع و حاصلخیزمغان شهرستان پارس آباد می‌باشدکه ازدامنه‌های شمالی کوههای خروسلوداغ و صلوات داغ در جنوب منطقه شروع گردیده و تا سواحل رود ارس در شمال بصورت سرزمینی نسبتا هموار باشیب ملایمی گسترده شده‌است.بطور کلی چهره طبیعی منطقه را می‌توان به سه قسمت کوهستانی - کوهپایه‌ای و جلگه‌ای تقسیم نمود:

نواحی کوهستانی:

ارتفاعات جنوب، جنوب غرب و غرب منطقه راشامل می‌گردد که با شیب بیش از۱۰درصد از ارتفاع حداقل ۱۰۰متر به سمت جنوب و غرب برمیزان ارتفاع افزوده شده وتا حدود۷۰۰متر می‌رسد. دهستان قشلاق غربی، قسمتهای از بخش اصلاندوز، بخش مرکزی و دهستان قشلاق شمالی در این نواحی قراردارند.

نواحی کوهپایه‌ای:

بطور کلی زمین‌های کمتراز۱۰۰مترارتفاع متصل به کوهستان تا نزدیک جلگه را می‌توان جزو این ناحیه به حساب آورد. شیب زمین در این نواحی حدود ۱ تا ۱۰ درصد می‌باشد، کلاً اراضی مساعدبرای فعالیتهای کشاورزی ودامپروری وسکونت انسانی محسوب می‌گردد.قسمتهایی ازبخش تازه کند، بخش مرکزی، دهستان قشلاق شمالی و بخش اصلاندوز در این نواحی واقع شده‌اند.

نواحی جلگه‌ای:

درشمال منطقه با شیب بسیار ملایم، کمتراز۵ درصدتاسواحل رودارس گسترش دارد و به دلیل وجود خاک‌های آبرفتی دانه ریز و رسوبی و حاصلخیز تماماً زمینهای عمده کشاورزی را تشکیل داده و از تراکم زیاد جمعیت برخوردار می‌باشد.این نواحی تا ارتفاع حداقل ۳۰متر از سطح دریا در منتهی الیه شمال شرق منطقه در دهستان ساوالان تداوم می‌یابد.

تاریخ

مغان در کتب تاریخی

از زمان‌های بسیار قدیم اقوامی از نژاد ترکان در سرزمین مغان سکنی گزیده‌اند که ایرانیان به ایشان آلان یا آلانی گفته‌اند و این کلمه را در زبان اروپایی قدیم مخصوصا در یونانی آلبان و سرزمین آن‌ها را آلبانیا ضبط کرده‌اند. در زمان‌های بعد آران را شامل سرزمینی که در میان شروان و آذربایجان ایران بوده‌است می‌دانستند. به طور کلی نام آلان‌ها از آغاز قرن اول میلادی در تاریخ ذکر شده‌است.

مرحوم سعید نفیسی نام قدیمی مغان را آموکان میداند، او در بخش معرفی سرزمین آلانیان و مردم آن دیار مینویسد :

"پای تازیان در سرزمین آران در خلافت عثمان بن عفان (۳۵-۲۳ هجری) باز شد. پیش از این خاندانی از آلانیان در این سرزمین پادشاهی داشتند که منقرض شده بودند و حکمرانان ایرانی از خاندان مهرگان در پایان قرن ششم میلادی فرمانروای آن شده و به دین ترسا گرویده بودند. این خاندان را در این دوره آلانشاه و یا ایرانشاه خوانده‌اند. منطقه مغان نیز در این دوره به عنوان منطقه‌ای مستقل و تحت فرمانروای خاندان آموکان شاه اداره می‌شده‌است. آموکان نام کهن موقان (مغان) است که اکنون به غلط موغان یا مغان نوشته میشود.

حاج زین العابدین شیروانی در کتاب «بستان السیاحه» در مورد موقعیت مغان چنین مینویسد :

" بعضی او را به واو نویسند. ولایتی است مشهور و دیاریست مذکور، مشتمل است بر بلاد قدیم و نواحی عظیمه و مراتع دلکش و موضع بسیار خوش از اقلیم پنجم و هوایش خرم و محدود است از شمال به ولایت شیروان و از جنوب به ملک آذربایجان و از شرق به ارض تالش و از مغرب به گرجستان.

امروزه، مردم محلی و بومی منطقه به خصوص شاهسون‌ها، مغان را آران یا گرمسیری می‌گویند.

نظامی گنجوی در مورد مغان می‌گوید:

به فصل گل به موقان است جایش   که تا سرسبز باشد خاک پایش


پروفسور ریچارد تاپر از اساتید بازنشسته دانشگاه لندن اخیرا در نامه‌هایی که برای سایت مغان ارس نوشته‌است بهمراه انها تصاویری که خودش از زندگی عشایری در دشت مغان در آنزمان تهیه کرده‌است را نیز فرستاده‌است و گفته‌است که عکسها و فیلمهایی از دشت مغان در ۴۶ سال قبل تهیه کرده‌است که انها را در وبسایت خودش که قرار است راه اندازی شود قرار خواهد داد. از نامه‌های پروفسور ریچارد تاپر در اینجا قرار می‌دهیم که به مدیر مغان ارس فرستاده‌است و در این نامه ایشان به گوشه‌هایی از تاریخ مغان که خود در ثبت ان تاثیر داشته‌است اشاره کرده‌است. نام کتاب ایشان که ترجمه شده‌است عشایر دشت مغان می‌باشد.

مغان در سفرنامه‌ها

مغان در سفرنامه آدام ‏اولئاریوس

آدام اولئاریوس در سال ۱۵۹۹ میلادی در شهر آشرس لبن (Aschersleben) آلمان در خانواده یک کفاش متولد شد. چون وضع مالی خانواده اش خوب نبود تحصیلات خود را با زحمت زیاد در حالی که کار می کرد ادامه داد و در سال ۱۶۲۰ میلادی وارد دانشگاه شد و در رشته علوم دینی مشغول تحصیل شد و در ضمن آن در رشته های ریاضی، نجوم، و زمین شناسی نیز تبحر پیدا کرد. سپس وارد دانشگاه فلسفه شد و در سال ۱۶۲۷ فارغ التحصیل گردید. اولئاریوس به عنوان مستشار و دبیر اول سفارت کشور شاه زاده نشین شلزویگ هلشتین (Schleswig Holstein) در ایران مشغول کار شد و با ثبت خاطرات و وقایع روزانه سفر خود، اقدام به چاپ سفرنامه خود نمود. متن زیر از کتاب وی برگرفته شده است.

آدام اولئاریوس در فصل ششم سفرنامه خود تحت عنوان مسافرت از شماخی تا اردبیل در مورد مغان چنین می نویسد : « ... آخر ماه مارس به دهکده جوات در کنار رودخانه کر رسیدیم. خانه های این دهکده با نی ساخته شده بود و روی آن را با گل پوشانده بودند. ربع مایل بالاتر رود آراکس که امروز به آن ارس می گویند جریان دارد. سرچشمه ارس از جنوب باختری و رودخانه کر از باختر و شمال باختری است. پهنای هر رودخانه یکصد و چهل قدم و آب جاری در آن قهوه ای رنگ، آرام و عمیق است و بین دو کناره نسبتاً بلند جریان دارد. در کنار این رودخانه و نیز در تمام دشت مغان نیشکر و به وفور و گاهی برخی از آن به قطر یک بازو می روید. رودخانه کر مرز بین شروان و دشت مغان را بوجود آورده است. در کنار دهکده جوات پل بزرگی وجود دارد که ما روز دوم آوریل از روی آن گذشتیم و در آن طرف رودخانه یعنی منطقه مغان از سوی یک مهماندار یا بلد جدید که خان اردبیل اعزام داشته بود مورد استقبال قرار گرفتیم ... ».

« به هر حال سفر را ادامه دادیم و مسیر راه تقریباً یک مایل از ارس به طرف بالا بود. توقف شبانه ما در مرغزاری در فاصله نیم مایلی از ساحل و در کلبه های چوپانی مدور شکل بود که مهماندار به خاطر ما از قبل دستور فراهم کردنشان را داده بود. »

« روز سوم آوریل مرغزار مذکور را پشت سر گذاشتیم و شب را در همان کلبه ها که مهماندار آن را از جای خود کنده و جلوتر فرستاده بود، بسر بردیم. در آن روز چند گله بزرگ از وحوش را که ترکها آن را جیران و ایرانیها آهو می نامند، دیدیم. اینها تقریباً شبیه گوزن هستند ولی پشمشان سرخ رنگ و شاخشان مانند شاخ بز به طرف عقب خم شده است و بسیار تند می دویدند. این نوع حیوان وحشی گویا فقط در مغان، شماخی، قره باغ و مراغه وجود دارد. در کنار نهری که بالا رود ( بالها رود ) نام داشت و ما برای لحظه ای استراحت و نوشیدن در آنجا توقف کردیم، تعداد زیادی لاک پشت دیدیم. آنها در کنار ساحل بلند و روی زمین و تپه ها سوراخهایی در ماسه و شن کنده و در آن تحمگذاری کرده بودند ... ».

« پنجم آوریل به انتهای دشت مغان یعنی به کوهها و سرزمین باجروان رسیدیم. از میان نهری گذشتیم و شب را در دهکده ای بنام شیخ مراد گذراندیم. خانه ها در اطراف و میان کوه ساخته شده بود. خانه های واقع در جلوی دهکده را با قطعات سنگ و خانه های عقبی را در داخل کوه ساخته و روی آن را با نی پوشانده بودند ... ».

« روز ششم همین ماه مسافرت را در بالای کوه و بین آن ادامه دادیم. میان راه در جاهای مختلف درخت انجیر دیدیم که بطور وحشی روئیده بود. همان روز به دهی خالی از سکنه رسیدیم، هنوز وسایل خود را برای استقرار آماده نکرده بودیم که به ما خبر دادند در پائیز گذشته ( ۱۰۴۵ ه ق ) بیماری وبا تمام اهالی این دهکده را به هلاکت رسانده است بنابراین توقف را جایز ندانسته فوراً از ده خارج شدیم و در بیابان برای خود خمیه زده و سایرین زیر آسمان و بدون سرپناه مشغول استراحت شدند. ولی هنگام شب کلبه های گرد پیشین که مهماندار آن را بر پشت گاوهای نر حمل می کرد رسید و در آنها اقامت کردیم. این کلبه ها با چند چوب دراز و پیچ و خم دار که در راس توسط صفحه ای به یکدیگر متصل می شدند، ساخته شده بود و در موقع لزوم جدا و مجدداً به هم وصل می شدند و مورد استفاده قرار می گرفتند. وقتی که هوا را مهی غلیظ و بدبو فرا گرفت و سرد شد، دیدیم که چند نفر از همراهان به یکی از همان خانه های روباز ده رفتند و در میان منزل هیزم آتش کرده اند. ما نیز به آنها پیوستیم و شرابی را که در شب پیش تهیه کرده بودیم به میان آوردیم و مشغول نوشیدن شدیم. آن شب را با ترس از بیماری وبا و گفتگوهای شیرین و سرگرمیهای مختلف به صبح رساندیم ( ۱۶۳۵ م. ). »

آدام آلئاریوس از دشت مغان به اردبیل رفته و مدتی طولانی در آن شهر می ماند و رهسپار گیلان می شود. آلئاریوس سپس از گیلان به مقصد شماخی حرکت کرده و این بار نیز از دشت مغان عبور کرده و در مورد این منطقه در سفرنامه خود چنین می نویسد :

« درباره دشت مغان آنچه باید گفته شود این است که درازای آن بیش از شصت و پهنایش را بیست مایل تخمین می زنند و ترک ها این دشت را مین دون لوک ( هزار سوراخ دود ) و ایرانیها موغان یا موکان می نامند، زیرا در این دشت اقوام و نژادهای مختلفی زندگی می کردند که در زمان .... به مخالفت با ایشان برخاسته و از این جهت آنها را به این منطقه تبعید کرده بودند که نه در شهرها و نه در دهات اجازه اقامت داشتند، بلکه فقط می بایست در کلبه زندگی کنند. این افراد را سومک رعیتی می نامند، زیرا بخشی از آنها به عنوان برده های فلک زده باید اسیر شاه باشند و گروه دیگر چون امکانات بسیار محدودی برای معیشت در اختیارشان گذاشته شده در فقر و بدبختی زندگی می کنند. اهالی دشت مغان از طریق گله داری زندگی را می گذرانند. تابستان راهی دامنه کوههای سبلان که چراگاه و آب و هوای خنک دارد می شوند و در زمستان بساط زندگی را بر پهنه دشت باز می کنند. » منبع:کتاب دوجلدی مغان نگین آذربایجان-نوشته احد قاسمی- چاپ تهران ۱۳۷۷-جلد اول

پیوند ها

منبع

  1.  برگرفته از سایت شهر الکترونیکی مغان
  2.  دانشنامه ایران و اسلام، زیر نظر احسان یار شاطر. بنگاه ترجمه و نشر کتاب - جلد اول. سال ۱۳۶۵
  3.  نفیسی، سعید. تاریخ اجتماعی ایران - دانشگاه تهران. سال ۱۳۴۲
  4.  شیروانی، حاج زین العابدین. بستان السیاحه. نشر ابن سینا. جلد اول ص ۲۹۱
یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, :: 9:40 ::  نويسنده : علي
 
 

دانشگاه محقق اردبیلی
 

دانشگاه محقق اردبیلی
آرم دانشگاه محقق اردبیلی
آرم دانشگاه محقق اردبیلی
تأسیس ۱۳۵۷
نوع دولتی
رئیس دکتر مسعود گنجی
معاون آموزشی دکتر حمیدرضا محمددوست
معاون دانشجویی دکتر برومند صلاحی
معاون پژوهشی دکتر معرفت سیاه کوهیان
هیأت علمی ۳۲۰
دانشجویان ۸۵۰۰
مکان Flag of Iran.svg ایران، اردبیل، اردبیل
وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران
وب‌گاه http://www.uma.ac.ir/
 

دانشگاه محقق اردبیلی در شهر اردبیل در نزدیکی دانشگاه‌های علوم پزشکی و پیام نور اردبیل قرار دارد. این دانشگاه دارای ۶ دانشکده و ۲ پژوهشکدهٔ فناوری‌های نو و فناوری‌های زیستی است.

تاریخچه

دانشگاه محقق اردبیلی در سال ۱۳۵۷ با نام آموزشکده کشاورزی (وابسته به دانشگاه تبریز) و با پذیرش ۳۰ نفر دانشجو در رشته کشاورزی عمومی فعالیتهای آموزشی خود را آغاز نمود. این مرکز آموزش عالی در سال ۱۳۷۱ از دانشگاه تبریز جدا و مدتی به صورت مجتمع آموزش عالی به فعالیت خود ادامه داده و در سال ۱۳۷۵ با تبدیل آن به دانشگاه تحت عنوان دانشگاه محقق اردبیلی موافقت بعمل آمد . تا سال ۱۳۷۸ در ساختار تشکیلاتی این دانشگاه فقط شش گروه آموزشی مصوب تحت عناوین زراعت و اصلاح نباتات، ماشین آلات کشاورزی، امور دامی، عمران، معماری و معارف اسلامی وجود داشت و هیج دانشکده‌ای در ساختار سازمانی دانشگاه پیش بینی نشده بود. از شناخته شده ترین اعضای هیأت علمی این دانشگاه، که در طی این مدّت عهده دار مسئولیّت خطیر آموزشی در این موسّسۀ آموزش عالی بودند، می توان از اساتیدی همچون دکتر قدیر نوری قنبلانی، دکتر جمشید شیخ زاده مصدّق، دکتر هوشیار ایمانی کلاسر و به ویژه دکتر ناصر منیری و دکتر حبیب شهبازی شیران (که به تقاضای رییس وقت دانشگاه به ترتیب از دانشکدۀ فنّی دانشگاه تهران و دانشکدۀ معماری و شهرسازی دانشگاه یزد به این دانشگاه انتقال یافته بودند.) نام برد.

پس از اخذ مجوز قطعی از شورای گسترش آموزش عالی برای تاسیس دانشکده علوم (در سال ۱۳۷۶)، دانشکده کشاورزی (در سال ۱۳۷۷)، دانشکده فنی (در سال ۱۳۷۸) آموزشکده کشاورزی مغان (در سال ۱۳۷۸) و موافقت اصولی برای تاسیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی (در سال ۱۳۷۸)، با پیگیری مسئولین دانشگاه ساختار دانشگاه محقق اردبیلی توسعه پیدا نمود.

در حال حاضر دانشگاه محقق اردبیلی با تعداد شش دانشکده، یک آموزشکده، ۲۳ رشته آموزشی، 320 نفر هیات علمی و حدود 10600 نفر دانشجو بیش از پیش در جهت گسترش فعالیتهای آموزشی و پژوهشی گام بر می‌دارد.

افتتاح سردردانشگاه محقق اردبیلی

همزمان با سی و هشتمین گردهمایی معاونان پژوهشی دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی در دانشگاه محقق اردبیلی، سردر جدید این دانشگاه توسط معاون پژوهشی وزارت علوم و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افتتاح شد. این طرح درسال ۱۳۸۴ بابرگزاری مسابقه سراسری با الهام از خوشه گندم خم شده در برابر باد طراحی گردید.شکل کلی آن منظری از قوس‌های اسلامی و سازه وسط آن به شکل کتاب میباشد.طراحی ونظارت آن برعهده مهندسین مشاور بینش وفن وعملیات اجرایی آن بر عهده شرکت آرتا همساخت بوده است.

دانشکده‌ها

دانشکده فنی ومهندسی

رشته‌های این دانشکده به شرح ذیل می‌باشند:

مقطع کارشناسی

  • مهندسی عمران گرایش ساختمان
  • مهندسی عمران گرایش عمران
  • مهندسی مکانیک(حرارت و سیالات)
  • مهندسی شیمی
  • مهندسی برق (قدرت)
  • مهندسی برق (الکترونیک)
  • مهندسی کامپیوتر (نرم افزار)
  • معماری

مقطع کارشناسی ارشد

  • مهندسی شیمی (پیشرفته)
  • مهندسی عمران (سازه)
  • مهندسی عمران (زلزله)
  • مهندسی عمران (خاک و پی)
  • مهندسی عمران (سازه های هیدرولیکی)
  • مهندسی مکانیک (تبدیل انرژی)
  • مهندسی مکانیک (ساخت و تولید)
  • مهندسی برق (قدرت)
  • مهندسی کامپیوتر (معماری کامپیوتر)
  • مهندسی معماری (معماری)

دانشکده علوم پایه

رشته‌های این دانشکده به شرح ذیل می‌باشند:

مقطع کارشناسی

  • شیمی
  • فیزیک
  • زیست شناسی

مقطع کارشناسی ارشد

  • فیزیک هسته ای
  • فیزیک بنیادی
  • شیمی آلی
  • شیمی فیزیک
  • شیمی تجزیه
  • زیست شناسی (فیزیولوژی جانوری)
  • زیست شناسی (فیزیولوژی گیاهی)
  • زیست شناسی (زیست سلولی مولکولی)

مقطع دکتری

  • شیمی آلی

دانشکده کشاورزی

رشته‌های این دانشکده به شرح ذیل می‌باشند:

مقطع کارشناسی

  • علوم باغبانی
  • زراعت و اصلاح نباتات
  • مکانیک ماشین‌های کشاورزی
  • گیاهپزشکی
  • خاکشناسی
  • علوم دامی
  • مرتع و آبخیزداری
  • مکانیزاسیون کشاورزی
  • مهندسي آب
  • مهندسي منابع طبیعی گرایش صنایع چوب و کاغذ

مقطع کارشناسی ارشد

  • زراعت
  • علوم خاک
  • مکانیک ماشین‌های کشاورزی
  • حشره‌شناسی
  • اصلاح نباتات،
  • علوم دامی (اصلاح نژاد)
  • علوم دامی (تغذیه دام)
  • علوم باغبانی
  • شناسایی و مبارزه با علف‌های هرز
  • علوم و تکنولوژی بذر

مقطع دکتری

  • حشره شناسی


 

دانشکده ادبیات وعلوم انسانی

 
دانشگاه محقق اردبیلی

رشته‌های این دانشکده به شرح ذیل می‌باشند:

مقطع کارشناسی

  • باستانشناسی
  • روانشناسی عمومی
  • روانشناسی بالینی
  • زبان و ادبیات فارسی
  • تربیت بدنی و علوم ورزشی
  • جغرافیا و برنامه ریزی شهری، جغرافیای طبیعی (اقلیم شناسی)، جغرافیای طبیعی (ژئومورفولوژی)
  • مدیریت جهانگردی
  • آموزش زبان انگلیسی
  • الهیات و معارف اسلامی (ادیان و عرفان)

مقطع کارشناسی ارشد

  • باستانشناسی
  • جغرافیا و برنامه ریزی شهری، جغرافیای طبیعی (اقلیم شناسی)، جغرافیای طبیعی (ژئومورفولوژی)
  • زبان و ادبیات فارسی
  • تربیت بدنی و علوم ورزشی (فیزیولوژی ورزشی)
  • روانشناسی عمومی
  • روانشناسی بالینی

مقطع دکتری

  • جغرافیا و برنامه ریزی شهری، جغرافیای طبیعی (اقلیم شناسی)، جغرافیای طبیعی (ژئومورفولوژی)
  • روانشناسی عمومی
  • ریاضی
  • عکسهایی از سردر دانشگاه محقق اردبیلی

نگارخانه

یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, :: 9:37 ::  نويسنده : علي
 
 

قالی‌بافی در اردبیل

قالی بافی در استان اردبیل دارای سابقه طولانی است. قالی‌هایی با گره ترکی و طرحهائی چون هراتی، مشایخی، گلدانی، ظل السلطان و ترنجدار شیخ صفی در این منطقه بافته می‌شود. بی مناسبت نیست که به قالی معروف اردبیل که شهره خاص و عام است نیز اشاره‌ای داشته باشیم.

قالی اردبیل

این قالی مشهور از آن جهت قالی اردبیل نامیده می‌شود که از مسجدی واقع در مصلّی اردبیل که شاه اسماعیل و جد او شیخ صفی الدین (که سلسله صفویه نام خود را از او گرفته) مدفون شده‌اند، به دست آمده‌است. این قالی بنابه توصیه ویلیام موریساز شرکت ونیست رابینسون خریداری شد که شرکت مزبور آن را از شرکت زیگلر واقع در تبریز خریده بود. قالی اردبیل از نظر طرح و بافت یکی از نفیس‌ترین و مشهورترین قالی‌های جهان است. از لحاظ تاریخی نیز سند و مدرک مهمی محسوب می‌شود زیرا دارای تاریخ و امضاء است، و از این رو هسته مرکزی گروه قالی‌های ترنجدان یاسبک مشابه‌است که با اطمینان کامل می‌توان آن را متعلق به اواسط قرن شانزدهم دانست. چه قالی در سال ۱۵۳۹ میلادی(۹۴۶ه. ق.) یعنی در سیزدهمین سال سلطنت پنجاه و دوساله شاه طهماسب بافته شده‌است. تار و پود این قالی ابریشم و گره آن فارسی است و در هراینج مربع تقریباً ۱۹ × ۱۷ گره دارد، که مساوی بهترین نوع قالی کاشان است. قالی اردبیل برخلاف بسیاری دیگر از قالی‌های مشهور آن زمان طرحی آرام دارد و فاقد تصاویر حیوان و انسان است، چه هدف از بافت قالی استفاده از آن در مکانی مقدس بوده‌است. قالی در تبریز و در دربار شاه طهماسب که تبریز را به پایتختی برگزیده بود و در کارگاههای سلطنتی بافته شده‌است.

گلیم بافی

با توجه به مواد اولیه فراوان و آشنایی اغلب صنعتگران هنرمند روستائی استان اردبیل به بافت گلیم، این رشته از صنایع دستی در بسیاری از شهرها و روستاهای این استان رواج داشته و از معروفیت خاصی برخوردار است. به طور مثال می‌توان از گلیم نمین یا عنبران گرمی و خلخال نام برد. نوعی از گلیم مناطق مزبور که به مسند شهرت دارد و معمولاً در اندازه ۵/۱ × ۱ متر بافته می‌شود، دارای کیفیت بالائی است و بافندگان سلیقه و هنر زیادی را در بافت و ترکیب رنگ و طرح آن به کار می‌برند. گلیم‌های مسند، گلیم‌های دورو است. نوع دیگر زیرانداز ورنی یا گلیم سوماک است که مهمترین مراکز تولید آن مناطق عشایری و روستایی مغان، بیله سوار، پارس آباد و مشکین شهر است. طرحها و نقش‌های زیادی رامی توان در گلیم‌های تولیدی مناطق اردبیل مشاهده نمود، از جمله نقش‌های لچک و ترنج و لچک تکرار شوند. تفاوت گلیم‌های ساده یا دوروی تولید شده در استان اردبیل درطرحها و نقش‌ها و گاه ابعاد و اندازه‌های آن است. مثلاً گلیم‌های ساده تولید شده در مغان به اصطلاح دراز و باریک با طولی در حدود ۳ تا ۵ متر و عرضی حدود یک متر است و معمولاً در دو قسمت بافته و از جهت طولی به نحو مخصوصی به هم دوخته می‌شود. ضمن آن که در مناطق عشایری استان بیشتر به استفاده از چله پشمی در تولید کار تمایل دارند و کمتر از نخ پنبه‌ای به عنوان چله یا تار استفاده می‌کنند. گلیم‌های تولیدی خلخال در اندازه ۵/۱ × ۳ متر مربع است و طرح گلیم نیز معمولاً با یک یا چند ترنج و یک حاشیه همراه است ومتن زمینه از یک رنگ است و خرده نقشی ندارد.


 

ورنی

ورنی که گاه به آن گلیم سوزنی نیز گفته می‌شود، نه تنها یکی از گلیم‌های معروف اردبیل بلکه یکی از شاخصترین سوماک‌های ایران است. این نوع زیرانداز در آثار پژوهشگران خارجی به نام سوماک معروف است و منسوب به شهر شاماخی در قفقاز است، ضمناً در میان عشایر جمهوری‌های آذربایجان و ترکیه نیز ورنی با نقش‌هایی کم و بیش شبیه ورنی اردبیل و به همین نام شهرت دارد. بافت ورنی در ایران تنها در بین ایلات و عشایر استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل رواج دارد و روستائیان استانهای مذکور نیز به دلیل آمیختگی با این عشایر به بافت این نوع گلیم زیبا و منحصر به فرد می‌پردازند. ال سون‌ها و نیز عشایر ارسباران عمده‌ترین تولید کنندگان ورنی هستند. تفاوتی که در بافت گلیم و ورنی وجود دارد این است که در گلیم، بافت به صورت گره‌های منقطع انجام می‌شود و نقوش آن توسط پود شکل می‌گیرد و تار بوسیله پود کاملاً پوشیده می‌شود، در حالیکه در بافت ورنی ایجاد طرح و نقوش بر سطح آن توسط پودگذاری اضافی حاصل می‌شود و تار و پود هر دو پوشیده‌است. پود اضافی، که پود اصلی خوانده می‌شود، مانند پود گلیم به صورت ساده از بین تارها عبور نمی‌کند، بلکه به دور تار حرکت پیچشی و غیره منقطع دارد. متداول‌ترین مصارف ورنی شامل خورجین، مفرش(رختخواب پیچ یا فرمش) و زیراندازهایی است که غالباً در اندازه‌های ۳/۱×۱ متر و ۵/۱×۱ متر روی دارهای عمودی بافته می‌شود. بافندگان ورنی از نقش‌هایی چون گوزن، آهو، گرگ، سگ گله، بوقلمون، مرغ و خروس، شغال، روباره، پرندگان محلی و ... به گونه‌ای بسیار زیبا و به صورت هندسی استفاده می‌کنند.


 

جاجیم بافی

بافت جاجیم در اکثر روستاها و مناطق عشایری اردبیل دارای سابقه دیرینه‌است و به علت وجود مواد اولیه در بین دامداران و عشایر تقریباً اغلب خانواده‌ها به این فن آشنائی دارند. در استان اردبیل، منطقه خلخال، از نظر نوع بافت و میزان تولید آن، از مراکز مهم جاجیم بافی اردبیل به شمار می‌رود. موارد استفاده از جاجیم شامل پشتی و رویه تکمیلی کیف و ساک و مبلمان است. نقش‌های جاجیم به دو صورت ساده و گلدار طراحی می‌شود. نوع ساده آن با تعییر رنگ تارها به صورت راه راه بافته می‌شود و نوع گلدار آن که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد به عنوان رویه کرسی، پشتی، انواع ساک و کیف به کار می‌رود. اندازه جاجیم معمولاً دارای عرض ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر و به طول دلخواه تا ۷۰ متر است. پس از اتمام بافت و دوختن کناره‌های عرض جاجیم بر اساس نوع مصرف، قابل استفاده‌است.

منابع

  • هنرقالی بافی ایران، موسسه اتکا-شرکت افست-تهران۱۳۵۷
  • شناختی برقالی-دوره ۱۲-شماره۱۴۲-۱۴۳
  • فرهنگ جامع فرش یادواره-احمد دانشگر-چاپ گلشهر-تهران-۱۳۷۶

خراسان رضوی - مشهد خراسان شمالی - بجنورد خراسان جنوبی - بیرجند

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : علي
 
 

ناظم حکمت

ناظم حکمت
Hikmet1.jpg
ناظم حکمت
نام اصلی ناظم حکمت ران
ملیت ترک
زادروز نوامبر ۱۹۰۱ یا ۱۷ ژانویه ۱۹۰۲
سالونیکا, امپراتوری عثمانی (یونان کنونی)
مرگ ۳ ژوئن ۱۹۶۳
مسکو
علت مرگ : سکته قلبی
آرامگاه : گورستان نووودویچی
پیشه شاعر و نمایشنامه‌نویس
همسر(ها) ورا ولادیمیرونا تولیاکووا همسر دوم
وب‌گاه رسمی وب‌گاه ناظم حکمت

ناظم حکمت ران (به ترکی: Nazım Hikmet Ran) (زاده نوامبر ۱۹۰۱ درگذشته ۳ ژوئن ۱۹۶۳) از برجسته‌ترین شاعران و نمایشنامه‌نویسان کمونیست لهستانی تبار ترکیه بود.

زندگینامه

وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد.

او از سن ۱۴ سالگی به سرودن شعر پرداخت. او در سن ۱۹ سالگی در سفری که به شوروی داشت از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را درایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت.

ناظم همواره از شاعرانی بود که فعالیت هنری اش را محدود نمی کرد. او با انتشار اشعار و مقاله‌های خود در میان جوانان محبوبیت ویژه ای داشت

در سال ۱۹۲۰ مصطفی کمال پاشا قوایی را تشکیل داد و در صدد نجات میهن از دست بیگانگان برآمد. همه کسانی که شور نجات وطن را در دل داشتند، بسوی انقره رو می‌آوردند. در همین سال ناظم نیز که زندگی در استانبول و در زیر چکمه اشغالگران برایش غیر قابل تحمل شده بود به آناطولی سفر می‌کند. و در راه این سفر است که اولین بار با زندگی نکبت‌بار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا می‌شود که آنرا هرگز تا پایان عمر نمی‌تواند فراموش کند از آن پس همه اشعارش از زندگی این مردم الهام گرفت. از برجستگی‌های شعر ناظم حکمت سادگی وروانی آنست که تاثیر بسیاری از مایاکوفسکی دارد

یکی از ریشه‌های مردمی شعر «حکمت» ترانه هایی بود که «عاشیق»های ترک می خواندند، این عاشیق‌ها که بخشی از فرهنگ فولکلور ترکیه محسوب می شوند تأثیر بسزایی در شعر «حکمت» داشتند و این تأثیر در شعر او بر مردم عوام است که نشانه‌های خود را به منصه ظهور می رساند

ناظم حکمت درآناطولی خواست در جنگ استقلال شرکت کند ولی پذیرفته نشد واز نیروی دریایی به خاطر افکار کمونیستی اش اخراج شد. بالاخره به عنوان معلم به یکی از دهات آناتولی فرستاده شد. معلمی در آنجا او را بیشتر به مردم فقیر نزدیک کرد چنانکه محبوبیتش در میان مردم زنگ خطری برای خوانین و متنفذین محلی محسوب می‌شد و آنان تصمیم به قتل او گرفتند. عرصه به روی او کاملاً تنگ شد و سرانجام ناگزیر به فرار به روسیه گردید

در سال ۱۹۲۵ که دیگر جنگ پایان یافته بود و مصطفی کمال رئیس جمهور ترکیه بود به وطن بازگشت و به انتشار اشعارش در مجله پرداخت. ولی بعد از چندی تحت تعقیب قرار گرفت و ناگزیر زندگی مخفی اختیار کرد. سپس غیاباً به پانزده سال حبس محکوم شد. ناظم دوباره به مسکو پناه برد. دوسال بعد پس از تصویب قانون عفو عمومی به ترکیه آمد. اما به‌محض آنکه قدم در خاک وطنش گذاشت دستگیر شد. این اقدام دولت ترکیه با انتقادهای شدید از داخل و خارج مواجه شد و سرانجام دولت مجبور گردید او را آزاد کند

در جهان شعر معاصر شاعری بود که روزگار زیستن اش را صرف رسیدن به هدفش می کند، او می نویسد برای آزادی و استقلال سرزمین اش.

استعمار و استبداد، سلطه فاشیسم، دیکتاتوری و فضای خفقان کشورش را اشغال کرده اند و ناظم حکمت نمی تواند از این پدیده‌ها به آسانی بگذرد و آن را نادیده بگیرد. پس می نویسد و این نوشتن حوصله زمامداران وقت سرزمین اش را سرمی برد. از این به بعد بارها او را به دلایل مختلف دستگیر می کنند

ناظم حکمت ناظم ۲۷ ساله با دو حبس ۲۰ و ۱۵ ساله به ۳۵ سال زندان محکوم می‌شود در سال ۱۹۳۸ به ۱۵ سال زندان محکوم شد و ماهها را در یک سلول کوچک و ممنوع‌الملاقات سپری کرد. بعداً باوجود اینکه در زندان بسر می‌برد در محاکمه دیگری به جرم عصیان علیه حکومت مرکزی به ۲۰ سال زندان محکوم شد و آخرین حکم محاکمه به ۲۸ سال و چند ماه رسید ناظم حکمت شاعر آزادی در زندان روزگار سختی را می گذراند

از سال ۱۹۴۶ به بعد، اشعار او با وسایل مختلف از زندان خارج می‌شد و پس از ترجمه در مطبوعات فرانسه به چاپ می‌رسید. در آن زمان هیچکدام از مطبوعات ترکیه جرأت نداشتند نامی از او ببرند. اشعار وی در دنیا هیجان زیادی برانگیخت و آزادیخواهان و روشنفکران مبارز جهان به اعتراض برخاستند و در پاریس کمیته نجات ناظم حکمت تشکیل یافت. اعتراض به محکومیت او در سطح جهانی خشم چهره‌های سرشناسی چون برتراند راسل، ژان پل سارتر، پابلو پیکاسو، برتولت برشت، لویی آراگون، و پابلو نرودا را برانگیخت اعتراضات شدید خود را به دولت ترکیه ابراز داشتند و آزادی وی را خواستار شدند. ناظم در سال ۱۹۵۰ در زندان بورسا دست به اعتصاب غذایی زد.. سرانجام با اتفاق هایی که در مجلس ترکیه رخ می دهد، لایحه ای تصویب می‌شود که به همه مجرمان عفو عمومی بخورد و واضح است که ناظم حکمت هم شامل این عفو خواهد شد، با این که دشمنان شوکه شده او مشکلاتی بر سر تصویب این لایحه ایجاد کردند اما سرانجام «ناظم حکمت» پس از ۱۳ سال از زندان آزاد شد همراه با بیماری قلبی و ذات الریه ای که سال‌ها او را عذاب می داد. در این سال‌ها ناظم حکمت شعر سرود، شعرهایی برای آزادی و انسانیت.

ناظم حکمت شاعری که فرهنگ سرزمین اش را با نگاه دقیق و موشکافانه و در عین حال متعهد بارورتر کرد پس از آزادی از حبس دانست که او را این گونه آزاد نخواهند گذاشت.

پس از آزادی اش به او گفتند باید به خدمت نظام وظیفه برود و او که حدود پنجاه سال داشت، دانست که این دسیسه ای است برای از بین بردنش و چون در آن سن و سال نه توان مقابله داشت نه حوصله درگیری، تصمیم گرفت از سرزمین اش کوچ کند. دسیسه دشمنانش این بود که او را به خدمت سربازی در منطقه ای بد آب و هوا ببرند و در آنجا او را از بین ببرند یا شاید او خود به خود به دلیل بیماری هایش از بین برود. ناظم حکمت که در پلیس دریایی ترکیه خدمت کرده بود و دیگر خدمت سربازی برای او قانونی نبود.

دشمنان با طرح توطئه‌ای خواستند او را سر به نیست کنند، ناظم بار دیگر مجبور شد وطن و مردمش را که به خاطر آنان زنده بود ترک کند وبه کمک دوستانش با قایقی از دریای سیاه به بلغارستان گریخت . او پس از اقامتی کوتاه در بلغارستان به شوروی رفت و ۱۳ سال باقی مانده از عمر خود را در غربت سپری کرد او در شوروی با زنی بنام ورا ولادیمیرونا تولیاکووا ازدواج کرد. ورا دو، سه هفته بعد از مرگ ناظم، در خفا، شروع به نوشتن گفتگوهای خود با ناظم می کند. بعدها همهٔ نوشته هایش به یک کتاب هزار صفحه ای تبدیل می شود. عزیزنسین برای عنوان کتاب «گفتگویی با ناظم پس از مرگ ناظم» را به او پیشنهاد می کند. اما این کتاب ۲۲ سال اجازهٔ چاپ نیافت و بین سال‌های ۱۹۶۳-۱۹۷۰ هیچ کتابی در مورد ناظم منتشرنشد.

ورا همسر دوم ناظم به او یا کویمن فعال جنبش زنان که در کنگرهٔ جهانی زن در مسکو شرکت کرده بود می گوید :

روزهایی که وقتم صرف نوشتن کتابم می شد، بیش تر از این می ترسیدم که نتوانم ناظم را آن طورکه بود بشناسانم. بایست طوری می نوشتم که هیچ لطمه ای به ناظم که انسان بزرگی بود بزند. و همان طور که می دانید این کتاب لااقل برای خود من ورای سایر کتاب هاست. این کتاب، در واقع برای من بعد از مرگ او زنده کردن تمامی لحظه‌ها وخاطره‌ها و نهایتاً زندگی دوباره ای بود؛ آن هم در خفا و دور از چشم دیگران - اسم تعدادی زیادی از افراد سرشناسی که در طول زندگی مشترک ما با ناظم حشر و نشر داشتند، دراین کتاب ثبت شده است

ورا میگوید :

اولین بار ناظم را در سال ۱۹۵۵ دیدم. در تمام عمرم فقط یک بار با مردی مثل ناظم آشنا شدم.او انسان واقعی بود. با شور و شوق دربارهٔ ادبیات، هنر، نقاشی و سیاست حرف می زد. متفکربزرگی بود و با بیان اندیشه هایش هر مخاطب تشنه ای را سیراب می کرد. هیچ کس مثل او نبود. همه یا فقط در مورد سیاست حرف می زدند یا فقط دربارهٔ هنر.

ناظم با این که داروهای خواب آور زیادی مصرف می کرد، نمی توانست بیش تر از چهار، پنج ساعت چشم روی هم بگذارد و بخوابد.این بی خوابی‌ها تماماً ناشی از شب‌های بی خوابی اودر زندان و بیمارستان‌ها بود. معمولاً شب‌ها احساس بدی داشت. بیش ترازاین می ترسید که توی خواب بمیرد. در لحظاتی که بیدار بود به خوبی می توانست به خودش مسلط باشد و در برابر مرگ ایستادگی کند. او دائم به مرگ می اندیشید، و در عین حال با شتاب تمام پیش می رفت و زندگی می کرد. سیر و سفر جزء لاینفک زندگی اش شده بود. وقتی هم که جایی نمی رفت، مدام در کنفرانس‌ها شرکت می کرد و خانهٔ ما همیشه محل اجتماع دوستان بود، حتی شب‌ها بعد از خوابیدن یا رفتن دوستان ویا همیشه بعدازتمام کردن کارهای روزانه اش دوست داشت با هم بیرون برویم . آخر سر، نیمه‌های شب، یعنی موقعی که بایست استراحت می کردیم، روی این ایوان درازمی کشید و با من ترکی حرف می زد.

ناظم می گفت زندگی روستایی مردم دو کشور روسیه و ترکیه شباهت زیادی به هم دارد. غذای آن‌ها سیب زمینی و برنج است و مردمان بسیار ساده ای هستند. در نظر او بیش تر به همین خاطر کشور ترکیه حتی از امریکا هم وسعت و قدرت بیش تری داشت . ناظم با رادیو ترکیه را گوش می کرد. شب‌ها همیشه از ترکیه، خانواده، دوستان و خصوصاً از استانبول می گفت

حالا دیگر من هم سال هاست که حس می کنم دارم در استانبول زندگی می کنم. ناظم به من می گفت باید به استانبول بروی. من هم خیلی دلم می خواهد استانبول را از نزدیک ببینم ولی الان نمی توانم. باید همهٔ حرف هایم را با ناظم بزنم، و این موقعی است که کتاب من را در ترکیه بخوانند. زندگی ما شبیه یک کوه یخ شناوربود. من هم در کتابم بیش ترآن بخش مهمی را که زیرآب مانده ثبت کرده ام.

سرانجام ناظم حکمت شاعر آزادی سرزمین ترکیه در ژوئن ۱۹۶۳ در اثر سکته قلبی در مسکو جان سپرد و در گورستان نووودویچی به خاک سپرده شد.

ناظم حکمت در این ۱۳ سال به کشورهای زیادی رفت، شعر خواند و سخنرانی کرد در همین ایام بود که در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شیلیایی آشنا شد همان که پس از مرگ ناظم حکمت مرثیه ای دردناک برای او سرود

آثار

آثار او که به بیش از ۳۰ زبان ترجمه و چاپ شد لیکن تا وقتی زنده بود نگذاشتند در وطن و به زبان خودش منتشر شود

آنتونیو گاموندا شاعر سرشناس اسپانیایی که فقر کودکی و سختی دوران را در تصویر شعر گنجانده، برنده جایزه ۱۲۰ هزار دلاری سروانتس در سال ۲۰۰۷، آثار ناظم حکمت را به اسپانیایی ترجمه کرده است.

ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمی‌گوید، شمشیر داموکلس، طغیان زنان، رمان رمانتیک‌ها، فریاد وطن، شهری که صدایش را از کف داده‌است، جمجمه، خانه آن مرحوم، خون خاموشی می‌گیرد، نام گم کرده، حماسه شیخ بدرالدین، چشم اندازهای انسانی کشور من، تبعید چه حرفه دشواری است، از یاد رفته، تصویرها، شیخ بدرالدین پسر قاضی، سیماونا، چشم اندازهای آدمی، شیرین و فرهاد صباحت، مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون، یوسف و زلیخا، حیله، آیا ایوانوویچ وجود داشته‌است، گاو، ایستگاه، تارتوف، چرا بنرچی خودکشی کرد، چهره‌ها تلگرافی که در شب رسید، نامه‌ها به تارانتا بابو، شهر بی نام، پاریس گل من، آدم فراموش شده، فرهاد و شیرین و عوضی...

پانویس

  1. Antonio Gamoneda

جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 11:13 ::  نويسنده : علي
 
 

رفیک دورباش

رفیک دورباش (به ترکی: Refik Durbaş) (۱۰ فوریه ۱۹۴۴ - ) نویسنده، روزنامه‌نگار و شاعر ترک است. وی فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات ترکی از دانشگاه استانبول است. وی با روزنامه‌های جمهوریت و ساباه همکاری داشته‌است.

جوایز

آثار

اشعار

  • Kuş Tufanı - ۱۹۷۱
  • Hücremde Ayışığı - ۱۹۷۴
  • Çırak Aranıyor - ۱۹۷۸
  • İkinci Baskı - ۱۹۷۹
  • Çaylar Şirketten - ۱۹۸۰
  • Denizler Sincabı - çocuklar için şiirler,۱۹۸۲
  • Kırmızı Kanatlı Kartal - çocuklar için şiirler, ۱۹۸۲
  • Nereye Uçar Gökyüzü - ۱۹۸۳
  • Siyah Bir Acıda - ۱۹۸۴
  • Bir Umuttan Bir Sevinçten - ۱۹۸۴, toplu şiirler 1
  • Yeni Bir Defter-Şiirler-Meçhul Bir Aşk - ۱۹۸۵
  • Adresi Uçurum - ۱۹۸۶, toplu şiirler 2
  • Geçti mi Geçen Günler - ۱۹۸۹
  • Menzil - ۱۹۹۲
  • Kimse Hatırlamıyor - ۱۹۹۴, toplu şiirler 1
  • Nereye Uçar Gökyüzü - ۱۹۹۴, toplu şiirler 2
  • İki Sevda Arasında Kara Sevda - ۱۹۹۴
  • Tilki Tilki Saat Kaç - ۱۹۹۵
  • Düşler Şairi - ۱۹۹۷
  • İstanbul Hatırası - ۱۹۹۸

منابع

  • «Refik Durbaş»(انگلیسی)‎. Boğaziçi Üniversitesi. بازبینی‌شده در ۲ آگوست ۲۰۰۹. 
  • «Refik Durbaş»(ترکی)‎. Literatür Yayıncılık Ltd. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ می ۲۰۱۲. بازبینی‌شده در ۲ آگوست ۲۰۰۹. 
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 11:8 ::  نويسنده : علي
 
 

عبدالرحیم کاراکوچ

عبدالرحیم کاراکوچ (به ترکی استانبولی: Abdürrahim Karakoç) (زادهٔ ۱۹۳۲ در اکینوزو – درگذشتهٔ ۸ ژوئن ۲۰۱۲ در آنکارا) روزنامه‌نگار، نویسنده و شاعر مشهور ترک است.

زندگی

کاراکوچ در سال ۱۹۳۲ البستان در خانواده‌ای که همهٔ اعضای آن شاعر بودند به دنیا آمد. وی در کودکی سرودن شعر را آغاز کرد ولی اشعار ابتدایی خود را آتش زد و سال ۱۹۶۴ اولین کتابش را با نام «نامه‌هایی به حسن» به چاپ رساند که با استقبال چشمگیری روبه‌رو شد. این مجموعه سه بار و هر بار در تیراژ ده‌هزار نسخه تجدید چاپ شد.

کاراکوچ بیشتر شعرهایش را در زمینهٔ انسان و عواطف انسانی می‌سرود. اشعار وی انباشته از تمسخر دموکراسی است، زبانی پر از نیش و کنایه دارد و معتقد است با هیچ سیاستمداری نباید آشتی کرد. انسانیت و مظلومیت اسلام بن‌مایهٔ اندیشهٔ او را شکل می‌دهد. وی در دههٔ ۱۹۷۰ محکوم به زندان شد اما بدون آن که برای خود وکیلی گرفته باشد تبرئه شد. او بیش از ۳۰ بار برای شعرهایش به دادگاه فراخوانده شد اما از همهٔ اتهامات تبرئه شد. او که شغل اصلی‌اش روزنامه‌نگاری بود، مدت کوتاهی وارد عرصهٔ سیاست شد اما در آن دنیای ناآشنا جایی برای خود نیافت و از آن محیط فاصله گرفت. وی در مصاحبه‌ای در مورد تجربهٔ سیاسی کوتاهش چنین گفت: محض رضای خدا وارد سیاست شدم، اما زود فهمیدم که بهتر است محض رضای خدا آن را رها کنم.

ناشر آثار وی در مورد او می‌گوید: «او استاد بی‌چون و چرای شعر مردمی است، شعرهای ماندگارش به ظریف‌ترین شکل صدای رسای ماست. او آن‌چه را که ما درک می‌کنیم و به زبان می‌آوریم، در قالب شعر ارائه می‌دهد. کاراکوچ مترجم احساس و عاطفهٔ ماست.»

این نویسنده و شاعر مشهور ترک و بازنشستهٔ شهرداری که از ماه آوریل ۲۰۱۲ (فروردین ۱۳۹۱) به دلیل عفونت ریه در بیمارستان دانشکده علوم پزشکی قاضی استانبول بستری بود، جمعه ۸ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت.

در مراسم خاکسپاری کاراکوچ که فردای درگذشتش برگزار شد علاوه‌بر چهره‌های ادبی ترکیه، چهره‌های مهم سیاسی ترکیه و چندتن از وزیران این کشور شرکت کردند.

آثار

عبدالرحیم کاراکوچ، ۱۶ کتاب شعر به چاپ رسانده که بیشترشان هنوز تجدید چاپ می‌شوند. این آثار عبارت‌اند از:

از وی در ایران نیز شعرهای پراکنده‌ای به چاپ رسیده‌است.

نمونه شعر

«تو»
تو: آن شفقی که سپیده خواهد شد در چاملی بئل
نیلوفر برکه‌های زلال
خوشه‌ای پیچیده در دشت
سرچشمهٔ امید، عرق پیشانی ام
تو: ستاره‌ای در آسمان، رؤیایی در خواب
کشته‌ای سبز، نقره‌ای سفید
دریای آبی پوشیده از مه‌ای
گره رازآلود عشق
تو: جلوه‌ای ژرف از زیبایی
مرهمی برای زخم دل
هدیه خدا و آرزوی من
خنجر دسته‌دار عشق در قلبم
تو: گرمایی تابستان روستا را
میوه‌ای رسیده در آغوش شاخه‌ای
هیمه‌ای برای آتش عشق
شاهکار آفریدگار
تو منی ببین که تو نیستم من
اندیشه‌ام، زبانم، روحم
دست من، پای من، چشمم
مأمنم باش نزدیک‌تر از من به من

 

منابع

پیوند به بیرون

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 7:56 ::  نويسنده : علي
 
 

شهرستان آب‌شوران


 

آبشورون
Abşeron
—  شهرستان  —
نقشه جمهوری آذربایجان و شهرستان آبشورون
کشور Flag of Azerbaijan.svg جمهوری آذربایجان
مرکز Xırdalan
فرمانداری
 - -  
مساحت
 - جمعاً ۱٬۳۶۰ کیلومترمربع
جمعیت (۲۰۰۷)
 - کل ۱۰۱٬۳۰۰
 - تراکم ۷۴٫۵/کیلومترمربع
کد پستی  
پیش‌شماره تلفن ۰۱۲


آبشوران، (به ترکی آذری Abşeron نام شبه جزیره و بخشی در جمهوری آذربایجان است.


این شبه جزیره ۶۰ کیلومتر به سمت شرق در دریای خزر پیشروی دارد و عرض شبه جزیره به ۳۰ کیلومتر می‌رسد.


آبشوران به سبب وجود تاکستان‌ها و باغ‌های میوه و انجیر شهرت فراوانی دارد. آبشوران در امتداد شرقی رشته کوه قفقاز قرار دارد به همین سبب دارای تپه ماهورهای فراوان و همچنین دریاچه‌های نمک است. آبشرون جمعیتی بالغ بر ۹۰۰۰۰ نفر دارد و مساحت آن ۱۳۶۰ کیلو متر مربع است. مرکز بخش شهر خیردالان است.

مردم آبشوران از تبار پارسی (تات) هستند و تا حدود سال ۱۹۲۰ (میلادی) پیشینه آنها به زبان فارسی‌تبار تاتی اران سخن می‌گفتند. تات‌های اران، که خود را پارس می‌نامند از زمان ساسانیان در جزیره آبشوران و دیگر مناطق اران سکونت دارند. زبان آن‌ها از شاخه فارسی‌تبار (زبان‌های جنوب شرقی ایرانی) است. این گروه را نباید با تات‌های ایران که زبانی از شاخه ایرانی شمال غربی دارند اشتباه گرفت. در سرشماری‌های جمهوری آذربایجان تات‌ها را جزو قومیت آذربایجانی به شمار می‌آورند.

وجه تسمیه

آبشوران، آبشرون، یا آپشرون، نام شبه‌جزیره‌ای است در دریای خزر در جمهوری آذربایجان. نام آبشوران فارسی است و به معنای جایی است که آب (جزر و مد دریا) آن را می‌شوید. بسیاری از نام‌های مناطق مختلف آذربایجان دارای ریشه فارسی هستند و این امر به علت سابقه حاکمیت ایران بر منطقه قفقاز می‌باشد که در دوران قاجار رو به افول نهاد.

اقتصاد

آبشوران دارای تأسیسات نفتی است و تولید محصولات نفتی باعث رشد اقتصادی منطقه گردیده‌است.


 

منابع

  1.  آبشرون تلفظ ترکی آذری از نام فارسی آبشوران است
  2.  و. ف میللر، «زیستگاه و گویش تات‌ها»، ۱۹۲۶.
  3.  Bosworth, C.E.; JeremiḴh̲s, Éva. "Tat (t.)." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. 03 September 2008
  4.  Aliaga MAMEDOV, ASPECTS OF THE CONTEMPORARY ETHNIC SITUATION IN AZERBAIJAN، بازدید: سپتامبر ۲۰۰۸.
  5.  و. ف میللر، «زیستگاه و گویش تات‌ها»، ۱۹۲۶.
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 7:50 ::  نويسنده : علي
 
 

خلیج باکو

 خلیج باکو خلیجی است به مساحت پنجاه کیلومتر مربع در جمهوری آذربایجان که در ساحل باختری دریای خزر، و شبه جزیره آب‌شوران واقع شده‌است.

شهر باکو در کنارهٔ شمالی خلیج باکو و در دشت آب‌شوران قرار دارد. این شهر امروزه همهٔ کرانه‌های خلیج باکو را دربر گرفته‌است و از سوی باختر تا دامنه‌های کوه شبان (شبان‌داغ، ۳۵۴ متر) ادامه یافته‌است.

خلیج باکو در بخش غربی نسبتاً عمیق و در جنوب شرقی کم‌عمق و صخره‌ای است، و چند جزیره به نام‌های زیره بزرگ (بیوک‌زیره) در جنوب و زیره سنگی (داش‌زیره) در جنوب شرقی و جزیره کاروانسرا در قسمت شمالی دماغه بیل، در شمال غربی آن است. واژهٔ زیره در نام این جزیره‌ها کوتاه‌شدهٔ واژهٔ جزیره است.

بادهای تندی در پاییز به نام‌های خَزْری (از شمال) و کیلاوار (از مغرب) می‌وزد و باران‌های شدیدی در آن می‌بارد.

دو دریاکنار اصلی باکو در این منطقه بیلگاه و عنبران نام دارند.

نگارخانه

جستارهای وابسته

منابع

  1.  بر پایه دانشنامهٔ جهان اسلام، سرواژةٔ باکو. بازدید: نوامبر ۲۰۰۸.
  2.  همان.
  3.  همان
  4.  baku-guide.com، بازدید: نوامبر ۲۰۰۸
  5.  همان
  6.  baku-guide.com، بازدید: نوامبر ۲۰۰۸
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 7:47 ::  نويسنده : علي
 
 

ایچری‌شهر

 

 
دروازه ورودی ایچری شهر باکو
 
گورستان قدیمی ایچری شهر باکو

ایچری شهر (به ترکی آذربایجانی: İçəri Şəhər) بافت قدیم شهرباکو، که از آن با نام ارگ باکو نیز یاد می‌شود به تدریج مابین قرون ۱۱ تا ۱۹ میلادی ساخته شده‌است.

این شهر محصور از دوران پارینه‌سنگی تاکنون محل سکونت انسان بوده‌است و فرهنگ و تمدنهای مختلفی چون ساسانی، زرتشتی، شیروانی، ایرانی، عربی، عثمانی و روسی را در خود جای داده‌است.

این قسمت شهر در شمال غربی خلیج باکو واقع شده و جزو دیدنیترین مکان‌های باکو بشمار می‌رود که در سال ۲۰۰۰ میلادی در شمار میراث جهانی یونسکو قرار گرفت.

ایچری شهر دارای ۲۳ محله، ۲ کاروان سرا، ۳ چشمه آب، میدان بازار و... می باشد که جذاب‌ترین مکان آن قلعه دختر است.

نگارخانه

منابع

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 582
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 259149
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی