ياشاسين شاهين دژ
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 8:17 ::  نويسنده : علي

 

شرف‌الدوله کلانتر

میرزا ابراهیم‌خان کلانتری باغمیشه
 

این عکس توسط آنتوان سوروگین گرفته شده‌است
زادروز حدود ۱۲۷۲ هجری قمری
باغمیشه تبریز
درگذشت ۳ فروردین ۱۳۱۱ خورشیدی
۱۳۵۱ ه. ق. (حدود ۸۰ سال)
باغمیشه تبریز
ملیت ایرانی
نقش‌های برجسته نماینده تبریز در دورهٔ اول مجلس شورای ملی
لقب شرف‌الدوله، کلانتر
دوره قاجار
والدین حاجی میرزا مهدی باغمیشه

میرزا ابراهیم خان باغمیشه‌ای ملقب به شرف‌الدوله و مشهور به کلانتر، یکی از رجال سرشناس و معروف آذربایگان و همچنین نمایندهٔ مردم تبریز در مجلس شورای ملی در دورهٔ اول بوده‌است.
وی به اقتضای معتقدات آباء و اجدادی خودش مردی صوفی‌منش، خلیق، پای‌بند به اصول و صریح‌الهجه و مبادی آداب بود، همچنین او مردی دانش‌دوست و علم‌پرور و نسبت به طبقهٔ فضلا و دانشمندان عصر خویش علاقه و ارج خاص قایل بود. او از کج‌فهمی و اعمال نادرست برخی از هم‌وطنان خود که شئون مملکتی را مخدوش و باعث سرشکستگی و بدنامی ایران و ایرانی در انظار دیگران می‌شدند، سخت در رنج بود.

تولد و خانواده

حاج میرزا ابراهیم خان باغمیشه‌ای فرزند حاجی میرزا مهدی باغمیشه معروف به حاجی کلانتر بود. او در حدود سال ۱۲۷۲ ه. ق. در تبریز چشم به جهان گشود.
پس از گذرانیدن دوران کودکی، تحصیلات خود را در خانه، مکتب و مدرسه‌های آن‌روزی تبریز به پایان آورد. چند سالی نیز در دارالفنون مظفری تبریز که تازه تأسیس بود، به تحصیل امور مستوفیگری و دیوانی پرداخت.
در حدود سی‌سالگی در ۱۴ شعبان ۱۳۰۳ ه. ق. معادل ۱۲۶۴ ه. خ. با صاحب سلطان خانم دختر حاجی میزا علی اعیان که بانویی درس‌خوانده و از زنان متشخص تبریز بود ازدواج کرد.

زندگی

سال‌های ۱۲۹۷ه. ق. الی ۱۳۱۰ه. ق.
در حدود سال ۱۲۹۷ و در سن بیست‌وپنج سالگی به خدمت دیوانی و دربار مظفرالدین میرزای ولیعهد وارد شد و با عنوان مستوفی سرکاری مشغول کار شد. ایشان به سبب این‌که خط و ربط خوبی داشتند، به مناسبت ورود خود به دستگاه ولیعهد در تبریز، نسخه‌ای از تحفةالملوک را به خط خوش نوشته و تقدیم مظفرالدین میرزای ولیعهد کرد و چون کتابخانهٔ ولیعهد پس از رسیدن به سلطنت به تهران حمل شد، این نسخه نیز وارد کتابخانهٔ سلطنتی شده و در آن‌جا محفوظ است.
میرزا ابراهیم خان پس از مدتی نیز علاوه بر مستوفی سرکاری، کدخدایی باغمیشه را عهده دار شد و در سال ۱۳۰۶ هـ. ق. به جای پدر خود کلانتر تبریز گشت.
سال‌های ۱۳۱۱ه. ق. الی ۱۳۲۰ه. ق.
حاجی ابراهیم‌خان کلانتر پدر میرزا ابراهیم‌خان در تاریخ سوم جمادی‌الاولی ۱۳۱۱ه. ق. چشم از جهان فرو بست. در سال ۱۳۱۲ ه. ق. علاوه بر کلانتری، مسؤل ادارهٔ ارزاق شهر تبریز نیز شدند و بارها با مشکل قحطی و گرانی نان مواجه شدند. پس از مرگ ناصرالدین شاه و حرکت دربار مظفرالدین شاه به تهران، گرانی و قحطی نان افزایش یافت. محمدعلی میرزا اعتضادالسلطنه که خود دارای مزارع گندم فراوان در آذربایجان بود، با انبار کردن گندم بر قیمت آن می‌افزود. در سال ۱۳۱۶ ه. ق. ، در تبریز شورشی علیه گرانی و کمبود نان صورت گرفت و مردم بر حاکم آذربایجان امیر نظام گروسی شوریدند. محمد علی میرزا، میرزا ابراهیم خان کلانتر و برادرش میرزا صالح خان سالار اکرم (آصف الدوله بعدی) را در نزد مظفرالدین شاه مسبب این واقعه معرفی نمود. این دو برادر، برای تبرئه خود از این اتهام و شکایت از حکومت محمدعلی میرزا به تهران رفتند و مدتی در تهران بودند. البته این توهین اسباب محبوبیت و احترام میرزا ابراهیم خان شد و مردم او را قربانی جکومت مستبد می‌دانستند.
در محرم ۱۳۱۷ هـ. ق. حسین قلی خان نظام السلطنه مافی به حکومت تبریز منصوب شد و وساطت این دو برادر را برای بازگشت به تبریز نزد محمدعلی میرزا نمود و پس از کسب اجازه، میرزا ابراهیم خان کلانتر به تبریز بازگشت.
در همین سال با درخواست نظام السلطنه از مظفرالدین شاه و قبول ایشان، میرزا ابراهیم خان کلانتر ملقب به شرف الدوله شد و همچنین ریاست تجار را به او واگذار شد. مشکل گرانی و کسود نان باقی بود و نظام السلطنه نظارت بر امر پخت و توزیع نان را بر عهده گرفت.
در سال۱۳۱۸ ه. ق. میرزا ابراهیم خان به نظام السلطنه مراجعه نمود و از او خواست تا نظارت بر مساله نان بر عهده او گذاشته شود. ظاهراً کار به اوسپرده شد ولی پس از مدتی کوتاه بنا به دستور محمدعلی میرزا(ولیعهد) نفی بلد و به کربلا تبعید شد و به جای ایشان ثقةالدوله به ریاست تجارت رسید.
تبعید میرزا ابراهیم خان یک سال بیشتر طول نکشید و ایشان در سال ۱۳۱۹ به تبریز بازگشت. در این حین مقدمات اعزام فرزندان خود به قفقاز جهت ادامهٔ تحصیل را فراهم نمود.
در دوره بیگلربیگی علی تقی خان مفاخرالدوله در سال ۱۳۲۰ ه. ق. ، ایشان مجددا به سمت کلانتری تبریز در آمدند.
سال‌های ۱۳۲۱ه. ق. الی ۱۳۳۰ه. ق.
در سال ۱۳۲۱ ه. ق. سفری به روسیه جهت دیدار فرزندان و سیاحت و گردش داشت و به شهرهای قفقاز و تفلیس و مسکو رفت.
محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۳۲۲ ه. ق. به حکومت اردبیل، مشکین، خلخال و طالش منصوب شد. و به علت مناسبات دوستانه با شرف الدوله، او را با خود به اردبیل برد و به نیابت حکومت اردبیل منصوب کرد. شرف الدوله در اردبیل دست به کارهایی در زمینهٔ نظم و ترتیب و آبادی شهر زد. محمد ولی خان تنکابنی در سال ۱۳۲۳ ه. ق. در پی بروز بیماری وبا در سراسر منطقه بدون اجازهٔ ولیعهد به تهران بازگشت و شرف الدوله نیز به اجبار تبریز بازگشت.
در بازگشت به تبریز و آغاز حرکت مشروطه‌خواهی او فعالیت‌هایی پنهانی علیه محمد علی میرزا ولیعهد و حاج میرزا حسن مجتهد و حاجی میرزا عبدالکریم امام جمعه را آغاز نمود. با صدور فرمان مشروطیت انتخاب نمایندگان آغاز شد. میرزا ابراهیم خان شرف الدوله با ۳۷ رای از سوی اعیان تبریز نماینده شد و در ۲۳ ذیقعده ۱۳۲۴ ه. ق. به همراه شش نماینده دیگر تبریز، از راه باکو و تفلیس عازم تهران شدند.
نمایندگان تبریزدر ۲۴ ذیحجه ۱۳۲۴ ه. ق. به تهران وارد شدند و مورد استقبال فراوان قرار گرفتند. از همان آغاز ورود نمایندگان آذربایجان درگیری بر سر مشروطه آغاز شد و نمایندگان آذربایجان خواهان پذیرش اصل مشروطیت از سوی محمدعلی‌شاه بودند و در این مورد فخر السلطنه را به عنوان واسطه برگزیدند ولی محمد علی‌شاه از پذیرش هفت تقاضای نمایندگان امتناع ورزید و همه پیشنهادها را نپذیرفت به غیر از ۱۲ اصل مهم که به رسمیت شناختن مشروطه و استقرار انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. شرف الدوله در بسیاری از موارد با و کلای تندروی آذربایجان مانند مستشار الدوله، حاجی میرزا ابراهیم آقا تبریزی و تقی زاده دارای اختلاف نظر بود. رابطه نزدیک شرف الدوله با سعدالدوله عضو هیات مدیره جامع‌آدمیت (جمعیت شبه فراماسونی)، منجر به عضویت او در این انجمن فراماسونری شد.
در مساله شورش پسر رحیم خان چلبیانلو و زنجیر برداشتن از رحیم خان در تهران، شرف الدوله به دیگر وکلای آذربایجان پیوست و در مقابل تصمیم مجلس مبنی بر آزاد کردن رحیم خان، متفقاً مجلس را تحریک کرد. شرف الدوله که در روز ترور امین السلطان ترتیب ملاقاتی بین دو مخالف جدی او، سعدالدوله و تقی زاده داده بود با شنیدن خبر ترور او اظهار تاسف کرد. در رمضان ۱۳۲۵ ه. ق. او تلاش زیادی برای جلب نظر احتشام‌السلطنه و نمایندگان مجلس در مورد صدارت سعدالدوله نمود. نمایندگان آذربایجان و دیگر نمایندگان آذری مجلس، انجمنی به نام آذربایجان تشکیل دادند که میرزا ابراهیم خان نیز در آن چند جلسه شرکت نمود. او در شوال ۱۳۲۵ ه. ق. به عضویت در کمیسیون جنگ و کمیسیون مالیه انتخاب شد.
میرزا ابراهیم خان شرف الدوله تا ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ ه. ق. در جلسات مجلس حضور یافت و پس از به توپ بسته شدن مجلس، از منزل خود متواری شد و در ۲۴ جمادی الاول ۱۳۲۶ ه. ق. به منزل میرزا جواد خان سعدالدوله پناه برد، البته منزل او در تبریز توسط قوای رحیم خان غارت و ویران شد.
پس از تصرف تهران توسط قوای مجاهدین، محمدولی خان سپهدار اعظم به شرف الدوله پیشنهاد حکومت قزوین را داد و در جمادی الاول،۱۳۲۷ ه. ق. شرف‌الدوله به حکومت قزوین منصوب شد ولی بیش از چند ماهی در این سمت باقی نماند و به تهران بازگشت.
میرزا ابراهیم خان در ۱۳۲۸ ق. به تبریز بازگشت.
و در سال ۱۳۳۰ ه. ق. که صمدخان شجاع الدوله به تبریز حمله برد و آن را تصرف نمود و در نهم محرم ۱۳۳۰ ه. ق. شرف الدوله توسط ماموران شجاع الدوله دستگیر و به باسمنج فرستاده شد. وی پس از مدتی کوتاه آزاد شد.
سال‌های ۱۳۳۱ه. ق. الی ۱۳۴۶ه. ق.
شرف الدوله پس از آزادی ایران را ترک کرد و برای ملاقات فرزندان خود راهی روسیه شد؛ با آرام شدن اوضاع و خروج نیروهای روس، به تبریز بازگشت و همچنان با حمایت دکتر مصدق سمت کلانتری تبریز را بر عهده داشت.
در سال‌های پایان عمر به علت پیری و فرسودگی، در کارهای شهر و ارزاق و کلانتری جندان دخالتی نداشت و در باغمیشه عزلت گزیده و به کارهای شخصی خود رسیدگی می‌نمود.
وی در در سال ۱۳۳۴ ه. ق. مدرسه‌ای با نام شرف یا شرفیه در محله باغمیشه تاسیس نمود که امروزه دبستان خیام نامیده می‌شود.
همچنین دزر سال ۱۳۴۶ ه. ق. با شراکت پسرش مهندس کلانتری یک کارخانه قالی بافی برای کمک به کودکان و جوانان بیکار در باغمیشه تاسیس کرد.

وفات

پس از مرگ همسرش، شرف‌الدوله نیز روز چهارشنبه سوم فروردین‌ماه ۱۳۱۱ هجری شمسی(۱۳۵۱ ه. ق.) در خانهٔ خود در باغمیشه در حدود هشتاد سالگی چشم از جهان فرو بست.

شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 8:7 ::  نويسنده : علي
 
 
 

سردار همایون

default
شناسنامه
نام کامل قاسم خان والی
معروف به سردار همایون
زادروز ۱۲۵۴ خورشیدی
تاریخ مرگ حدود ۱۳۱۴ خورشیدی
والدین علی‏خان والی
فعالیت ها امتیاز احداث اولین کارخانه برق ایران در تبریز (۱۲۸۱)
فارغ التحصیل از مدرسه نظامی سن سیر فرانسه
اولین شهردار تبریز (۱۲۸۶)
بعد از
قبل از
وجود نداشت
علی مسیو
فرمانده بریگاد قزاق


 

سردار همایون قاسم خان والی (زاده ۱۲۵۴ - درگذشته ۱۳۱۴) از شهرداران تبریز و فرمانده بریگاد قزاق بود.


 

زندگینامه

قاسم‏خان پسر علی‏خان والی پسر قاسم‏خان والی پسر دوست‌علی‌خان معیرالممالک. او از فارغ‌التحصیلان مدرسه نظامی سن سیر فرانسه و اولین شهردار تبریز بود. وی در سال ۱۲۸۱ امتیاز اولین کارخانه برق ایران را برای احداث در تبریز بدست آورد و در دورانی که وی ریاست بلدیه (شهرداری) تبریز را بر عهده داشت، اولین مرکز تلفن ایران، در تبریز دایر شد.

او در دوران قاجاریه صاحب منصب ارتش و در چند ماه پایانی پیش از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و پس از اخراج افسران روس و استاروسلسکی، به مقام فرماندهی بریگاد قزاق رسید. بعد از کودتا و در ارتش رضاخان به مقام سرلشکری (امیر تومانی) نایل شد و در حدود سال ۱۳۱۴ درگذشت.

همسر سردار همایون زرین کلاه عدل ملقب به مشرف‏السلطنه دختر عدل‏الملک بود. دومین دختر آنان، مریم والی با پسر ممتازالسلطنه ازدواج کرد و دختر دیگر، هما والی، همسر احمدحسین عدل شد.

شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 7:46 ::  نويسنده : علي
 
 
 

کاخ استانداری آذربایجان شرقی

 
کاخ استانداری آذربایجان شرقی.

کاخ استانداری آذربایجان شرقی مهم‌ترین نهاد سیاسی در استان آذربایجان شرقی می‌باشد که در میدان شهدای شهر تبریز واقع شده‌است. پیش‌تر عمارت تاریخی «شمس‌العماره» در این مکان قرار گرفته‌بود. این بنا ساختمان چهارطبقه‌ای بوده که دارای عمارت کلاه‌فرنگی نیز بوده‌است و بنای آن را به «نجف‌قلی خان» پسر «مرتضی‌قلی خان» نسبت داده می‌شود. ابتدا شمس‌العماره را «درب اعلی» نامیده‌اند و در زمان عباس میرزا که به محل حکمرانی ولی‌عهد تبدیل شد به «عالی قاپو» موسوم گردید. در دوران ولی‌عهدی ناصرالدین شاه به شمس‌العماره تغییر نام داد و نهایتاً در دورهٔ مظفرالدین شاه با تعمیر کلی بنا، عمارت حرم‌خانه را نیز بر آن افزودند. پس از انقلاب مشروطیت و فروپاشی سلسلهٔ قاجار به محل استقرار والی آذربایجان تبدیل شد. در سال ۱۳۱۲ خورشیدی این بنا آتش گرفت و بسیاری از بخش‌های مربوط به دورهٔ زندیه وقاجاریه از بین رفتند.

شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 7:28 ::  نويسنده : علي

 

آرامگاه سید امین‌الدین جبراییل

 
بقعه شیخ جبراییل
 

بقعه سید امین‌الدین جبراییل، یا بقعه کلخوران، آرامگاه پدر جد سلاطین صفوی است و در روستای کلخوران در سه کیلومتری اردبیل واقع شده‌است. روستای کلخوران نیز گاه به نام این بقعه «کلخوران شیخ» خوانده می‌شود.

بنای بقعه مربوط به اوایل قرن دهم هجری قمری است. این بنا در محوطه مشجری به ابعاد ۱۵۰ در ۲۰۰ متر قرار دارد که مقبره سید امین‌الدین جبراییل به صورت یک هشت ضلعی در وسط باغ قرار گرفته‌است. قسمتی از نمای پاکار بنا از سنگهای منتظم ساخته شده که روی آنها دیوارهای جانبی بقعه از آجر بنا شده‌است. بیرون بقعه با تزیینات کاشی به صورت تلفیقی کار شده‌است. سقف این بقعه مسطح است که در وسط آن گنبد آجری به نسبت بزرگی قرار دارد. در ورودی بقعه یک ایوان قرار گرفته که دارای تذهیب کاشی است.

در دو طرف در ورودی نقش یک شیر و یک پلنگ کشیده شده‌است که با زنجیر به یکدیگر بسته شده‌اند. سبک نقاشی مربوط به دوره صفوی است. در داخل بقعه گچبری و مقرنس‌کاری بسیار ظریف و زیبایی کار شده‌است. در دو طرف بقعه استفاده می‌شده‌است. سقف رواق دارای گچبری است. این گچبری‌ها با رنگهای طلایی و آبی دارای اسلیمی‌های زیبا و گلهای شاه‌عباسی است که حاکی از آرامش و معنویت محیط و فضای بقعه‌است. دیوارهای کناری معرق است و در برخی قسمت‌ها کاشی‌های اصیل هشت ضلعی کار شده‌است. درب ورودی بقعه از چوب جنگلی ساخته شده که روی آن اشکالی به شکل لوزی و هشت ضلعی نقش بسته‌است. آثار هنری از جمله کنده کاری و منبت بر روی این در مشاهده می‌شود. در وسط مقبره صندوق چوبی و ساده سید امین‌الدین جبراییل قرار گرفته که ابعاد آن ۵/۱در۲در۳ متر است.

 
ورودی بقعه شیخ جبراییل

بنا بر گفته جهانگردان، در دوره صفوی این بقعه دارای فرشهای زیبا و پرده‌های نفیس بوده که اکنون اثری از آنها باقی نیست. روی ازاره بیرونی دیوارهای جانبی بقعه آیاتی از قرآن به صورن گچبری نقش بسته که از اهمیت هنری شایان توجهی برخوردار است. در دو طرف شاه‌نشین جنوبی بقعه، دو اتاق شش ضلعی قرار دارد که دارای سقف مقرنس زیبا و ظریفی است که کتیبه‌ای بر روی در چوبی آن حکاکی شده‌است.

نگارخانه

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:47 ::  نويسنده : علي
 

محمدشاه

 
محمد شاه قاجاریه.jpg
محمد
دوران سومین شاه از دودمان قاجار
نام کامل محمدمیرزا
زادروز ۱۴ دی ۱۱۸۶
زادگاه تبریز
مرگ ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ (۴۲ سال)
محل مرگ تجریش
پیش از ناصرالدین شاه
پس از فتحعلی شاه
همسر مهد علیا
همسران مهد علیا
خدیجه‏خانم چهریقی
زینب‏خانم افشار ارومی
اُقل‏بیگه سالور
بلورخانم
پدر عباس‌میرزا
مادر آسیه خانم
فرزندان ناصرالدین شاه, , , عبدالصمد میرزا, عزت‌الدوله, عزیزالدوله, عفت‌الدوله, احترام‏الدوله

محمدشاه قاجار (۱۴ دی ۱۱۸۶ تبریز-۱۴ شهریور ۱۲۲۷ تجریش) نوهٔ فتحعلی‌شاه و فرزند عباس‌میرزا و سومین شاه از دودمان قاجار در ایران بود.

آغاز پادشاهی

بعد از فوت عباس میرزا، فتحعلی شاه قاجار با این که فرزندان بسیاری داشت به دلیل علاقه اش به عباس میرزا فرزند او محمد میرزا را به ولیعهدی انتخاب کرد و او به آذربایجان رفت و در تبریز در جایگاه خاصهٔ ولیعهدهای ایران در زمان قاجاریه به تخت نیابت سلطنت تکیه زد. محمد میرزا پس از مرگ پدر بزرگ خویش فتحعلی شاه به کمک قائم مقام دوم در تبریز به نام محمد شاه قاجار به تخت سلطنت نشست و به همراهی سفیران انگلیس و روس و سپاهی مجهز به توپ خانه به تهران رفت.

هنگامی که خبر فوت فتحعلی شاه به گوش پسران و نزدیکان او رسید، هر کدام به سودای سلطنت در گوشه‌ای از ایران قیام نمودند. علی میرزا ظل سلطان تهران را فتح کرد و با نام عادلشاه به تخت پادشاهی نشست. از طرف دیگر فرمانفرما در اصفهان و شجاع السلطنه در شیراز علم طغیان بر افراشتند و مدعی پادشاهی شدند.

دو برادر محمد شاه در اردبیل زندانی بودند، از آن جایی که از عاقبت کار ایشان می‌هراسید، آن دو را که جهانگیر میرزا و خسرو میرزا نام داشتند نابینا نمود و به جنگ شجاع السلطنه حاکم فارس رفت و او را پس از مغلوب نمودن، کور کرد. چندی بعد فرمانفرما حاکم اصفهان که او نیز شکست خورده و در تهران زندانی بود، بر اثر بیماری در گذشت. علی میرزا ظل سلطان هم که قبلاً از محمد شاه شکست خورده و تسلیم شده بود.

اوایل پادشاهی

 
محمد شاه در سلطنت

شروع دوره ۱۴ ساله پادشاهی محمد شاه به دلیل قرار گرفتن فردی دانشمند و سیاست‌مدار به نام میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی در منصب صدراعظمی، تحول در ادارهٔ امور کشور و حرکت حکومت به سوی استقلال و اقتدار را نوید می‌داد. قائم مقام می‌کوشید سیاست ایران را در برابر دولت‌های بیگانه، بر مبنای جلوگیری از سلطهٔ آنان بر ایران تنظیم کند و در داخل نیز با سپردن امور به دست افراد لایق، زمینه را برای اصلاح و بهبود وضع مردم و کشور فراهم سازد. اما دورهٔ او کوتاه بود و سر انجام، کسانی که با وجود او منافع خود را در خطر می‌دیدند، شرایط را برای برکناری اش آماده کردند. آن‌ها خاطر شاه جوان را مشوش نموده و به او چنین تلقین می‌کردند که هدف قائم مقام، تضعیف قدرت اوست و وی قصد دارد در آینده حکومت را به دست گیرد یا فردی از قاجاریه را که مطیعش باشد، به حکومت برساند. محمد شاه از گفتار ایشان هراسناک شد و او را بر خلاف قسمی که نزد پدرش مبنی بر نریختن خون قائم مقام خورده بود خفه کرد و کشت و به جای او حاج میرزا آقاسی را به وزارت انتخاب نمود.

حاج میرزا آقاسی نقطهٔ مقابل قائم مقام فراهانی بود، او مردی ابله و کودن و نادان بود که جز ادعیه و خرافات چیزی نمی‌دانست و می‌خواست به جای بهره گیری از سیاست و کشورداری، چون شاه سلطان حسین، با ورد و جادو مملکت را اداره نماید. با این وجود محمد شاه که گویا توسط وی جادو شده بود تا آخر عمر مطیع او بود و هیچ گاه از ارادتش نسبت به وی کاسته نشد.

حمله به هرات

محمد شاه سه سال بعد از آغاز پادشاهی اش، تصمیم گرفت تا حاکم هرات را سرکوب کند. اما انگلیسی‌ها که از تصرف هرات به دست شاه ایران چندان خشنود نبودند، به همین علت سفیری به دربار محمد شاه فرستادند تا او را از این کار منصرف نمایند، ولی محمد شاه به آن‌ها اعتنایی ننمود و در ۱۹ربیع الثانی سال ۱۲۵۳ هجری قمری به سوی آن سرزمین لشکر کشید. از طرف دیگر کامران میرزا حاکم هرات با این که مردی علیل و معتاد و افیونی بود ولی با وعده‌هایی که از انگلیسی‌ها دریافت کرده بود تصمیم به مبارزه با محمد شاه گرفت.

محمد شاه قبل از دست یابی به هرات قلعهٔ مستحکم غوریان در نزدیکی آن شهر را فتح کرد. انگلیسی‌ها که از فتح هرات به وسیلهٔ محمد شاه می‌ترسیدند، سفیر خویش (سر جان مک نیل) را به نزد شاه ایران فرستادند تا مانع تصرف هرات به دست او شوند. از طرف دیگر یکی از افسران توپ چی خویش را به کمک کامران میرزا فرستادند. سر جان مک نیل که نتوانسته بود محمد شاه را از تصرف هرات باز دارد و از طرف دیگر بیم داشت هرات به وسیلهٔ او فتح گردد به سرعت به تهران باز گشت و از طرف دولت مطبوع خویش به ایران اعلان جنگ داد، با وجود این که انگلیسی‌ها در قول داده بودند که در مسائل مربوط به ایران و افغانستان مداخله ننمایند. بعد از اعلان جنگ به ایران، رزم ناوهای آن کشور به تصرف جزیره خارک پرداخته و بعد از فتح این جزیره به بندر بوشهر نزدیک شدند، از طرف دیگر محمد شاه که به یاری روس‌ها دل خوش کرده بود نمی‌دانست که آن‌ها قبلاً با انگلیسی‌ها صلح نموده و متعهد شده‌اند که با ایران کاری نداشته باشند، از این رو محمد شاه ناچار شد دست از محاصرهٔ هرات برداشته ودر سال ۱۲۵۴ هجری قمری به تهران بازگشت.

قیام آقاخان محلاتی

یکی از وقایع مهم دیگر دوران سلطنت محمد شاه قاجار، قیام آقاخان محلاتی در کرمان بود. او که رئیس به شمار می‌آمد با میرزا آقاسی، نخست وزیر ایران، دچار مشکل شد و بین ایشان کدورتی حاصل گردید. حاج میرزا آقاسی با آقاخان محلاتی از در مخالفت در آمد و او را وادار به شورش نمود. آقاخان از سپاه ایران شکست خورد ولی محمد شاه او را بخشید و به حکومت محلات فرستاد. آقاخان بار دیگر بر اثر تحریکات حاج میرزا آقاسی قیام نمود و این بار کرمان را گرفت ولی باز هم شکست خورد و در سال ۱۲۵۷ هجری قمری به هندوستان گریخت و در آن سرزمین تحت حمایت انگلیس‌ها قرار گرفت. از آن تاریخ به بعد دیگر آقاخان به ایران بازنگشت و بعدها به کشورهای مختلف اروپایی رفت و مقیمسوئیس گردید.

بابیان

یکی از وقایع مهم دوران سلطنت محمد شاه قاجار قیام سید علی محمد باب در شیراز بود. این گروه در زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار، بطورکلی سرکوب و علی‌محمد باب به دستور میرزا تقی‌خان امیرنظام (امیرکبیر) اعدام شد.

شورش حسن خان

محمد شاه قاجار در اوایل سلطنت خویش الله یارخان آصف‌الدوله را به حکومت خراسان منصوب نمود. در اوخر سلطنت وی آصف‌الدوله به علت پیری و کِبَر سن از حکومت کناره گیری نمود و پسرش حسن خان را به جانشینی خود انتخاب نمود.

حسن خان که جوانی مغرور و جاه طلب بود تصمیم گرفت تا محمد شاه را از سلطنت خلع نموده و خود بر تخت سلطنت تکیه زند، از طرف دیگر ترکمنان بر علیه دولت مرکزی قیام نمودند ولی توسط یکی از سرداران شاه به نام محمد حسین خان سرکوب گردیدند.

حسن خان که می‌ترسید محمد شاه به پاداش این پیروزی محمد حسین خان را به حکومت خراسان برگزیند توطئهٔ قتل او را ترتیب داد و وی را از پای در آورد، از طرف دیگر محمد شاه که گمان می‌کرد آصف‌الدوله (که پس از برکناری از حکومت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده گرفته بود) در این کار دخالت دارد او را به عتبات تبعید نمود، غافل از این که مقصر اصلی پسرش حسن خان است. حسن خان که می‌دانست به زودی نوبت او فرا خواهد رسید از طوائف مختلف کُرد و ترک خراسان نیروی فراوانی جمع نمود و بر علیه شاه قیام نمود. محمد شاه، میرزا محمد خان برادر بزرگ حسن خان که داماد وی بود حکومت خراسان داد و مأمور سرکوبی برادر نمود.

اما میرزا محمد خان بعد از آن که به خراسان رسید با برادر همداستان شد و متفقاً به سوی تهران به راه افتادند. محمد شاه حمزه میرزا حشمت الدوله برادر خویش را به جلوگیری از ایشان فرستاد. دو سپاه در نزدیکی میامی با یک دیگر روبرو شدند و بعد از چند روز نبرد شکست در میان سپاه خراسان افتاد و برادران ناگریز از فرار شدند. هرچند سپاهیان محمد شاه توانستند ایشان را شکست دهند ولی به علت مرگ زود هنگام محمد شاه نتوانستند فتنهٔ آن‌ها را پایان داده و ناچار به تهران بازگشتند.

مرگ

سرانجام محمد شاه قاجار در سن ۴۲ سالگی بعد از ۱۴ سال و ۳ ماه سلطنت در ششم شوال سال ۱۲۶۴ هجری قمری به مرض نقرس از دنیا رفت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.

دوران ۱۴ ساله سلطنت محمد شاه به علت بی کفایتی نخست وزیر نادان و جاهل او میرزا آقاسی مملو از شورش‌ها و فتنه‌ها بود به طوری که روزگار سلطنت محمد شاه را پرتشنج‌ترین ایام سلسلهٔ قاجاریه به شمارمی آورند، به طوری که قیام‌ها و شورش‌های بزرگی ازجمله جنبش باب و قیام حسن خان سالارالدوله در خراسان در دوران سلطنت وی بروز نمود و تا روزگار سلطنت جانشین وی ناصرالدین شاه ادامه یافت.

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : علي
 
 
 

احمدشاه قاجار

AhmadShahQajar2.jpg
جای حکومت ایران
دودمان قاجار
تاجگذاری ۱۲۹۳ خورشیدی
تهران
لقب احمد میرزا
زادروز بهمن ۱۲۷۵ خورشیدی، ۲۷ شعبان ۱۳۱۴ قمری
تبریز، ایران Flag of Iran
پایان حکومت ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی
درگذشت اسفند ۱۳۰۸ خورشیدی
پاریس، فرانسه Flag of Iran
نام پدر محمدعلی شاه قاجار
شاهنشاه پیشین محمدعلی شاه قاجار
شاهنشاه پسین رضا شاه پهلوی
دین اسلام
همسران
(دختر )
(نوه معزالدوله)

فرزندان ایراندخت
همایوندخت
مریم‏دخت
فریدون میرزا
وزیران سرشناس مشیرالدوله, مشیرالدوله پیرنیا, قوام‌السلطنه, وثوق‌الدوله, رضاخان سردارسپه


 


احمدشاه قاجار (۱۲۷۵ تبریز-۱۳۰۸ پاریس) هفتمین و آخرین پادشاه قاجار در ایران بوده‌است. او دومین پسر محمدعلی‌شاه و نخستین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در هنگام ولیعهدی پدرش در تبریز به دنیا آمد و پس از فتح تهران و خلع محمدعلی‌شاه، توسط مجلس عالی رجال و بزرگان مملکت در ۱۲سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ و تاج‌گذاری در تیر ۱۲۹۳ خورشیدی، ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک از سران ایل قاجار نایب‌السلطنه بودند.

کودکی

دوران کودکی احمدشاه در تبریز سپری شد. قبل از رسیدن به مقام سلطنت «احمد میرزا» خوانده می‌شد. وی فوق‌العاده مورد توجه و علاقهٔ پدر و مادرش بود که این علاقه مفرط او را شخصی ضعیف النفس و متکی به غیر بار اورد.

ازدواج

احمدشاه در سن ۱۷‌سالگی (یک سال پیش از تاج‌گذاری) با «بدرالملوک» که پدرش شاهزاده ظهیرالسلطان نوهٔ عباس‌میرزا بود، ازدواج کرد. این ازدواج توسط مادر احمدشاه ترتیب داده شده بود. عروس در آن هنگام ۱۲ساله بود و در تنها مدرسهٔ دخترانهٔ تهران درس می‌خواند. مراسم عقد با تشریفات مفصلی انجام شد و حاصل این ازدواج دختر بزرگ احمدشاه، ایراندخت بود. گفته می‌شود بدرالملوک بسیار زیبا بود و احمدشاه به او علاقهٔ بسیار داشت. اغلب او را به تالار آینهٔ کاخ گلستان می‌برد و به انعکاس عکس او در آینه‌ها می‌نگریست و می‌گفت: «در این‌جا من فقط یک بدری ندارم؛ بلکه هزاران بدری دارم».

احمدشاه ۴ بار دیگر نیز ازدواج کرد و به‌جز «لیدا جهانبانی» که از وی صاحب فرزندی نشد، صاحب ۳ دختر به نام‌های «مریم‌دخت» (از دل‌آرام) (۱۹۱۵-۲۰۰۵)، ایراندخت (۱۹۱۶-۱۹۸۴)، «همایون‌دخت» (از خانم‏خانما معزی)(۱۹۱۷-۲۰۱۱)و یک پسر به نام فریدون‌میرزا(از فاطمه)(۱۹۲۲-۱۹۷۵) شد. او جوان ترین شهریار دودمان قاجار بود.

پادشاهی

احمدشاه اندکی پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و قدرت‌گرفتن سردار سپه به اروپا رفت و پس از آن‌که سردار سپه به وفاداری به شاه سوگند خورد، به ایران بازگشت. پس از قدرت‌گرفتن سردار سپه و تحمیل خود به احمدشاه به‌عنوان نخست وزیر، احمدشاه به دلیل ناخوشی برآن شد که دگرباره به اروپا سفر کند. در هنگام اقامت وی در اروپا، با رأی مجلس موسسانی که سردار سپه ترتیب داده بود از قدرت برکنار شد و بدین‌سان پادشاهی دودمان قاجار به پایان رسید. در زمان این شاه وقایع مختلفی در ایران رخ داد که معروف ترین انها جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط متفقین بود حکومت مرکزی هم که فاقد قدرت نظامی لازم بود نتوانست جلوی اشغال گران را بگیرد. پس از کودتا سوم اسفند ۱۲۹۹ عملا قدرت از دست او خارج شد. به طوری که هیچ امری بدون رضایت سردار سپه به انجام نمی‌رسید. در این زمان عثمانی نیز مدتی غرب وشمال غرب را در تصرف داشت. قرارداد ۱۹۰۷ هم که کشور را به سه بخش تقسیم می‌کرد عملا استقلال و تمامیت ارضی ایران را نقض می‌کرد. بدین معنی که مناطق شمالی وغربی و هم چنین شرقی ایران به منطقه تحت نفوذ روسیه و منطقه جنوب و جنوب غربی و جنوب شرقی به منطقه تحت نفوذ بریتانیا در امد. فقط بخش مرکزی بی طرف ماند که طی قرارداد ۱۹۱۵ بین روسیه و بریتانیا تقسیم شد. چندی بعد در روسیه با روی کار امدن حکومت بلشویکی به جای حکومت تزاری حکومت جدید رسما الغای قرارداد ۱۹۱۵ را اعلام نمود.

مرگ

احمدشاه در اسفند سال ۱۳۰۸ خورشیدی (۱۹۳۰ میلادی) براثر ورم کلیه در «نویی سورسن» در حومهٔ پاریس درگذشت. جسد او طبق وصیتش به عتبات عالیات حمل و در کنار آرامگاه پدرش محمدعلی‌شاه در کربلا دفن شد. او ذاتا استعداد رهبری نداشت. او در پاریس به خرید وفروش زمین پرداخت و از این راه سود کلانی عاید او گردید. زمانی که مشروطه خواهان تهران را تصرف کردند محمد علی شاه به دلیل علاقه مفرط به او حاضر نمی‌شد او را برای تاجگذاری به مشروطه خواهان واگذار کند اما به دلیل فشار مشروطه خواهان به این امر تن داد.

نگارخانه

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : علي
 
 
 

منیر وکیلی

 
منير وکيلی ۱۳۲۹
منير وکيلی ۱۳۲۹
اطلاعات هنرمند
نام اصلی منیر وکیلی نیکجو
زادروز ۲۷ آذر ۱۳۰۱
۱۹ دسامبر ۱۹۲۳
تبریز, ایران
اهل کشور ایرانی
درگذشت ۹ اسفند ۱۳۶۱
۲۸ فوریه ۱۹۸۳ (سن:۵۹ سال)
شاهراه نزدیک شهر نویل (Neville)
,
بلژیک
سبک‌ها کلاسیک
کار(ها) خواننده اپرا
مدت کار ۱۳۶۱-۱۳۲۸


منیر وکیلی (نام پدری: وکیلی نیکجو) (زاده ۲۷ آذر ۱۳۰۱ برابر ۱۹ دسامبر ۱۹۲۳ - درگذشته ۹ اسفند ۱۳۶۱ برابر ۲۸ فوریه ۱۹۸۳) از خوانندگان اپرا در ایران بود.

وی در تبریز متولد شد و موسیقی را در تهران نزد لیلی بارا (خواننده سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی طی جنگ جهانی در ایران) فرا گرفت.

منیر در پائیز سال ۱۳۲۸ (اکتبر ۱۹۴۹) به پاریس رفت تا درکنسرواتوار ملی موسیقی، به تحصیل موسیقی و آموختن آواز بخصوص ترانه‌های‌اپرا بپردازد . استاد آواز او   بود. وی صدای منیر را سوپرانو تشخیص داد و از او خواست که خواندن به صدای متسوسوپرانو که در ایران آموخته بود را کنار گذارد و تلاش کند تکنیک و رپرتوار سوپرانو را بیاموزد. منیر توصیه او را پذیرفت و خواندن به‏ روش ‏سوپرانو را فرا گرفت.

در مدت چهار سالی که منیر در پاریس بود، در فرصت‌های مختلف، چه درگردهمائی‌های ایرانیان و چه در برنامه‌های کنسرواتوار و نیز طی امکانات دیگر در فرانسه و درسایر کشورهای اروپائی، در برنامه‌های هنری شرکت می‌کرد و هنر آواز خود را عرضه می‌داشت و مورد تشویق و تحسین بسیار قرار می‌گرفت . از جمله در ماه اوت ۱۹۵۱ در یک مسابقه آوازهای فولکلور در برلن جایزه اول را دریافت کرد.

منیر در سال ۱۳۳۲ پس از دریافت دیپلم آواز از به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری گسترده ایرا آغاز نمود. در سال ۱۳۳۹ منیر به آمریکا عازم شد و در به تکمیل دانش موسیقی و فراگیری آوازهای اپرا و نقش‌های‌اپرائی پرداخت. در این کنسرواتوار استاد او [۲] بود که ازاساتید به‌نام و بسیار مشهور روس الاصل آن زمان بود و بسیاری از خوانندگان مشهور نیویورک زیردست او تعلیم دیده بودند.


در مدتی که منیر وکیلی در بستون بود دربسیاری از صحنه‌های اپرا که در نیوانگلند کنسرواتوری به نمایش گذاشته می‌شد به‌روی صحنه‌می‌آمد و بسیار مورد تحسین قرار می‌گرفت. بخصوص در دو اپرای «
» موتسارت واپرای تک صحنه‌ای   بنام دیدو و آئناس . نقش اول رابازی کرد.

 
جلد مجله تهران مصور سال ۱۳۴۴


وی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. منیر مصمم بود که آرزوی دیرین‌خود را عملی سازد و این رؤیا را که روزی در ایران یک اپرای واقعی داشته باشیم و یک اپرای ‏کامل را بتوانیم روی صحنه بیاوریم تحقق بخشید. او اولین صحنه‌های اپرائی در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا درتلویزیون صحنه‌هائی از مادام باتر فلای پوچینی و تراویا تای جوزپه وردی، سپس در سالن وزارت‏ فرهنگ و هنر اپرای ارفه و اوریدیس کریستف ویلیبالد گلوک[۵] و بعداً در سالن سعدی اپرای تک صحنه‌ای جمیله اثر ژرژ بیزه را بروی صحنه آورد . البته در تلویزیون فقط صحنه‌هایی از اپرا نمایش داده می‌شد ولی این نمایشها مورد توجه بسیار بینندگان قرارمی‌گرفت.

با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای وی نیز همانند همتایانش در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفه‌ای‌تر به خود گرفت. وی در اپراهای متعدد ایفای نقش کرد از جمله: اُرفه و اُریدیس (با همکاری حسین سرشار، لابوهم، لاتراویاتا و توراندخت.

 
منير وکيلی ۱۳۲۷

منیر وکیلی همچنین به موسیقی محلی نیز علاقه داشت و در همین راستا هشت ترانه محلی متعلق به نواحی مختلف ایران را در پاریس بر روی صفحه ضبط نمود (۱۳۳۶) که در قالب مجموعه «آوازهای جهان» منتشر شد و جایزه اول شارل کروس را دریافت نمود. این ترانه‌ها سالها بعد در سال ۱۳۸۳ با همت فرخ آهی و با کمک دختر و نوه‌های منیر با استفاده از فناوری جدید خش زدایی و بازسازی شد و در قالب یک آلبوم با نام «منیر وکیلی: بازگشت» منتشر شد.

منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ به فرانسه مهاجرت نمود و مدتی بعد (۱۳۶۱ / ۱۹۸۳) در سانحه رانندگی میان پاریس و لاهه درگذشت. همسر او دکتر عبدالمجید مجیدی از دولتمردان دوره پهلوی است.

 
منير وکيلی در نقش دونا الويرا / دون جووانی
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : علي
 
 
 

حیدر رجوی

حیدر رجوی (۲۷ دی ۱۳۱۳ -تبریز)

دوران تحصیل

از ریاضیدانان ایرانی است که اکنون در آمریکای شمالی زندگی می‌کند.او مدرک کارشناسی را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن به آمریکا مهاجرت کرد. پس از گرفتن مدرک دکتری برای مدت کوتاهی دوباره به ایران بازگشت و در دانشگاه پهلوی (شیراز) به آموزش و پزوهش پرداخت. در سال ۱۳۵۲ برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد.

ریاضیات وادبیات

زبان مادری رجوی ترکی است. رجوی زبان و ادبیات پارسی را بسیار دوست دارد و دارای دانشی در خور در ادبیات پارسی است. برادرش نیز از چکامه سرایان پارسی گوی است. رجوی پیشتر خواهان تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی بوده است. او همچنین در آشپزی غذاهای سنتی ایرانی مهارت دارد.

پزوهش‌های رجوی بیشتر در رشتهٔ جبر است. گرامیداشت هفتاد سالگی ایشان همراه بود با چاپ یک ویژه نامه (شمارهٔ ۳۸۳ سال ۲۰۰۴) از مجله "جبر خطی و کاربردهای آن". در این یادواره چندین متخصص در رشته جبر درباره رجوی و پژوهش‌هایش مقاله نوشته و چاپ کرده اند.

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : علي

 

بهروز وحیدی آذر

 
زادروز بهمن ۱۳۳۱
تبریز
ملیت ایرانی
پیشه رهبر ارکستر - نوازنده و مدرّس ویولُن

بهروز وحیدی آذر زاده سال ۱۳۳۱ در تبریز، نوازنده ویولن و رهبر ارکستر ایرانی است.

زندگی

بهروز وحیدی آذر فرزند (روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر ایرانی) است. وی تحصیلات موسیقی خود را از ۱۲ سالگی در آغاز کرد و سه سال بعد وارد هنرستان عالی موسیقی تهران شد و پس از گذراندن دوره‌های دیپلم و کارشناسی در سال ۱۳۵۴ فارغ التّحصیل گردید. وی از شاگردان استادانی همچون خاچاتوریان، سانوسیان، یدیقاریانس، خیرخواه، حشمت سنجری، مرتضی حنّانه، ویتر کوفسکی و خانم

او دوره رهبری ارکستر را زیر نظر استاد رهبری، در سوئیس و ایتالیا تحصیل نموده و پس از گذراندن کنکور رهبری ارکستر و رهبری به اخذ مدرک دیپلم رهبری ارکستر از نایل گشته‌است.

فعّالیّت حرفه‌ای

وحیدی آذر از سال ۶۴ تا ۷۴ به عنوان استاد در هنرستان‌های موسیقی دختران و پسران به تدریس پرداخته و در ادامه در مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما و کلاس‌های آزاد هنری به فعّالیّت آموزشی مشغول بوده‌است.

وحیدی آذر در سال ۱۳۸۲ به عنوان دومین نمونه در ایران پس از تهران، را تأسیس نموده و چندین برنامه را به روی سن برده‌است که یکی از این برنامه‌ها در سالگرد انقلاب مشروطه در تبریز بود. وی در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ اولین ارکستر فیلارمونیک در شهر ارومیه را نیز پس از حضور منظّم در این شهر راه‌اندازی نمود و این ارکستر توانست اجرای پر قدرتی از آثار موسیقی کلاسیک جهانی را برای اوّلین بار در مرداد ماه در شهر ارومیّه داشته باشد.

وی هم اکنون رهبری را عهده‌دار می‌باشد که خود آن را از ۱۳۶۹ بدون پشتوانه دولتی و اختصاص بودجه بنا نهاده‌است.[نیازمند منبع]

حسّاسیّت‌های فرهنگی

وحیدی آذر در مورد حرفه خود دلسوزانه و حسّاس عمل می‌نماید و هرگز موضع انفعالی در قبال شرایط موسیقی کشور بویژه موسیقی کلاسیک اتّخاذ ننموده‌است به طوری که در اغلب مصاحبه‌ها در کنار تشریح و توصیف فعّالیّتها، لب به انتقاد از مسئولین فرهنگی کشور گشوده و بر لزوم توجّه بیشتر به این عرصه تأکید نموده‌است. یکی از بارزترین نمونه این انتقادات، نامه وی به ریاست سازمان بازرسی کل کشور در دی ماه ۸۵ بوده‌است که در آن از کم توجّهی اعمال شده نسبت به ارکستر تحت رهبری‌اش در جریان قبل، حین و بعد از گلایه نموده‌است.

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:0 ::  نويسنده : علي
 
 
 

حسن پیرنیا

Hassan Pirnia.jpg
شناسنامه
معروف به مشیرالدوله
زادروز ۱۲۵۱ خورشیدی
زادگاه تبریز Flag of Iran.svg ایران
تاریخ مرگ ۲۹ آبان ۱۳۱۴
محل مرگ تهران Flag of Iran.svg ایران
همسر دختر میرزا احمد خان
والدین نصرالله مشیرالدوله
فارغ التحصیل از «مدرسه نظام» و «مدرسه حقوق»
در روسیه
 
پادشاه احمد شاه قاجار
بعد از
قبل از
مستوفی‌الممالک
رضاخان سردارسپه
نماینده مجلس شورای ملی
در دوره‌های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم
 
مردم تهران

حسن پیرنیا، ملقب به مشیرالملک و بعد مشیرالدوله (زاده ۱۲۵۱ در تبریز - درگذشته ۲۹ آبان ۱۳۱۴ ه. خ در تهران) سیاستمدار، حقوقدان و تاریخ‌نگار ایرانی، و نخست‌وزیر ایران در اواخر عهد قاجار و اوایل دورهٔ پهلوی.

زندگی: دوران اول

حسن پیرنیا فرزند میرزا نصرالله خان نائینی (مشیرالدوله) نخستین رئیس‌الوزرای عصر مشروطیت بود. حسن پیرنیا در ۱۲۹۱ ه‍. ق به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در خانه گذراند. پس از پایان دروس مقدماتی، به همراه دو برادرش، حسین و علی، برای تحصیل عازم فرنگ شد. حسن پیرنیا به مسکو رفت و پس از اتمام مدرسهٔ نظام، در دانشکدهٔ حقوق مسکو تحصیل کرد و در پایان این دوره به عنوان وابستهٔ سفارت ایران در سن پطرزبورگ مشغول به کار شد.

پس از مرگ محسن خان مشیرالدوله در ۱۳۱۷ ه‍. ق، میرزا نصرالله خان نائینی به وزارت امورخارجه منصوب و لقب مشیرالدوله به وی اعطا شد. به دنبال آن مشیرالدوله فرزند خود میرزا حسن خان را به تهران فراخواند و لقب پیشین خود (مشیرالملک) و ریاست ادارهٔ بایگانی وزارت امورخارجه را به او داد. چندی بعد منشیگری مخصوص صدراعظم امین السلطان نیز به آن افزوده شد. نخستین کار پیرنیا پس از ورود به وزارت خارجه، نوشتن نظامنامهٔ حق ویزا و سایر تصدیقات اتباع ایرانی خارج از کشور بود. سپس برای تربیت کادر سیاسی و کارکنان وزارت امورخارجه، با کمک پدرش و امین‌السلطان و با جلب حمایت مظفرالدین شاه، «مدرسهٔ وزارتخانه» یا مدرسهٔ سیاسی را تأسیس کرد و خود معلم حقوق بین‌الملل در این مدرسه شد.

پیرنیا در سفرهای مظفرالدین شاه به فرنگ به عنوان منشی مخصوص صدراعظم و سپس به عنوان مترجم حضور داشت. وی در بازگشت موقتش به ایران شاهد ماجرای عزل اتابک بود.

تقارن دوران تحصیل و سفارت پیرنیا در روسیه (۱۳۰۷ـ۱۳۲۳) با سلسله وقایع منتهی به انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، و آشنایی وی با ایرانیان اصلاح‌طلب در قفقاز، از عوامل همراهی او با مشروطه‌خواهان بود. پیرنیا در آستانهٔ انقلاب مشروطیت به ایران آمد و پس از صدور فرمان تأسیس

پس از صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ (۱۳۲۴) که متن آن را پیرنیا برای مردم خواند، برای تهیهٔ نظامنامهٔ انتخابات و قانون اساسی هیئتی تشکیل شد که پیرنیا در آن مسئولیت ترجمهٔ قوانین ملل دیگر را بر عهده داشت. پس از جلوس محمدعلی شاه (ذیقعدهٔ ۱۳۲۴) پیرنیا برای اعلان تاجگذاری شاه جدید، در ربیع الاول ۱۳۲۵ به سفارت فوق‌العاده راهی سن پطرزبورگ، لندن و پاریس شد. در این مأموریت که پیرنیا آن را نوعی تبعید محترمانه می‌دانست، علاوه بر ابلاغ تاجگذاری محمدعلی شاه، به توصیهٔ امین‌السلطان، دربارهٔ قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگلیس با مقامات این کشورها گفتگو کرد و در این دیدارها از امپراتور روسیه، پادشاه انگلیس و رئیس جمهور فرانسه نشان دریافت کرد. پس از این مأموریت فوق‌العاده، پیرنیا در کابینهٔ مشیرالسلطنه به وزارت عدلیه رسید و در کابینهٔ بعدی که ناصرالملک رئیس‌الوزراء شد (۱۹ رمضان ۱۳۲۵) مشیرالدوله را برعهده گرفت. در همین اوان صورت نهایی قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگلیس انتشار یافت و مشیرالدوله در مقام وزیر خارجه یادداشتی مبنی بر بی‌اعتباری قرارداد از نظر دولت ایران برای سفیر انگلیس فرستاد. انتشار این یادداشت اگرچه در اجرای قرارداد تأثیری نداشت، در افکار عمومی داخل کشور موجب محبوبیت پیرنیا شد.

در دورهٔ استبداد صغیر، مشیرالدوله در دولتهای مشیرالسلطنه و ناصرالملک، وزارت معارف و عدلیه را بر عهده داشت و از جانب محمدعلی شاه مأمور اصلاح عدلیه و تنظیم قانونی امور آن شد و در «دارالشورای کبرای دولتی» یا «شورای مملکتی» که به دستور شاه برپا شده بود عضویت یافت. حضور پیرنیا در دستگاه دولت به هنگام استبداد صغیر با انتقادات جدی همراه بود، اما نمی‌توان آن را نشانهٔ بی‌اعتقادی وی به نظام مشروطه دانست.

پس از فتح تهران، مشیرالدوله به نمایندگی از استرآباد به مجلس راه یافت، ولی به دلیل پذیرش مسئولیت وزارت عدلیه در کابینهٔ وزارت عدلیه پیرنیا سه طرح قانونی برای اصلاح عدلیه به مجلس ارائه داد که با وجود مخالفتهای اولیه، با مساعدت بعدی سید حسن مدرس و به تصویب کمیسیون عدلیهٔ مجلس رسید. پیرنیا در کابینهٔ صمصام‌السلطنه (۲۹ رجب و ۶ شعبان ۱۳۲۹) وزارت عدلیه و معارف را پذیرفت و در ایام فترت بین مجلس دوم و سوم در کابینهٔ علاءالسلطنه مدت کوتاهی وزارت معارف را برعهده گرفت، اما در جمادی‌الآخر ۱۳۳۱ در اعتراض به اعطای امتیاز راه آهن خرمشهرـخرم‌آباد به انگلیس از وزارت استعفا کرد. پیرنیا در اتخاذ سیاست بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول نیز نقش داشت.

دوران رئیس‌الوزرایی

 
حسن پیرنیا در زمان رئیس‌الوزرایی
 

در مجلس سوم مشیرالدوله به نمایندگی از تهران انتخاب شد، اما احمد شاه پس از نظرخواهی از مجلس وی را مأمور تشکیل کابینه کرد. مشیرالدوله هنگام معرفی وزرا و ارائهٔ رئوس برنامهٔ دولت در عرصهٔ سیاست خارجی و داخلی، مهمترین برنامه‌های خود را حفظ بیطرفی، اصلاح دوایر دولتی و پرداخت حقوق معوقهٔ ژاندارمری و نظمیه اعلام کرد. وی در نخستین گام با لغو قانون ۲۳ جوزا که موجب حاکمیت مطلق بلژیکی‌ها بر ایران شده بود، اسباب ناخشنودی روس وانگلیس را فراهم آورد و پشتیبانی همهٔ گروههای سیاسی، حتی گروهها و روزنامه‌های تندرو، را به دست آورد.

مشیرالدوله که ادارهٔ وزارت جنگ را هم برعهده داشت، با مهلت خواستن از روس و انگلیس برای پرداخت بدهی‌های ایران، کوشید تا از این طریق قشونی منظم ایجاد کند، اما با مخالفت روس و انگلیس تلاش او بی نتیجه ماند. وی که از آغاز ریاست وزرایی خود خواستار خروج نیروهای بیگانه از کشور شده بود، در همین دوران با تقاضای انگلیس مبنی بر برکناری افسران سوئدی، برکناری مخبرالسلطنه از حکومت فارس، جلوگیری از فعالیت جاسوسان آلمانی و پذیرش حضور نیروهای روسیه در خاک ایران مخالفت کرد. اما نیروهای روسیه به بهانهٔ پیشروی قوای عثمانی، از قزوین به سوی تهران حرکت کردند و مجلس نیز با پیرنیا همراه نشد و سفرای روس و انگلیس متفقاً خواهان برکناری وی شدند. در نتیجه، مشیرالدوله در ۳۰ جمادی الاولی ۱۳۳۳ استعفا کرد.

 
حسن پیرنیا نفر دوم از راست

پس از سقوط کابینهٔ عین‌الدوله در شوال ۱۳۳۳، مجلس پیشنهاد کرد تا مشیرالدوله دوباره ریاست کابینه را برعهده گیرد و او عضویت مستوفی‌الممالک در کابینه را شرط قبول نخست‌وزیری دانست. اما مستوفی عضویت در کابینه را قبول نکرد و پیرنیا نیز ریاست وزرایی را نپذیرفت. در مسئلهٔ مهاجرت گویا مشیرالدوله از مخالفان تغییر پایتخت بوده‌است. او در کمیسیونی که برای متقاعد کردن شاه به ماندن در تهران تشکیل شد، حضور داشت. شاه در تهران ماندگار شد، و عده‌ای از نمایندگان مهاجرت کردند و مجلس سوم تعطیل شد.

مشیرالدوله در کابینهٔ مستوفی‌الممالک برای آخرین بار وزارت جنگ را به عهده گرفت. در این زمان دولت انگلیس از بیم گسترش اندیشه‌های کمونیستی در ایران، انحلال نیروی قزاق و ایجاد قشون متحدالشکل را از دولت ایران تقاضا کرد، اما با استعفای مستوفی حل این مسائل به کابینه‌های صمصام‌السلطنه و وثوق‌الدوله رسید که مشیرالدوله در آنها مسئولیتی نپذیرفت.

با برگزاری انتخابات مجلس چهارم مشیرالدوله به نمایندگی از تهران انتخاب شد، اما پیش از افتتاح مجلس برای دومین بار به ریاست وزرایی رسید و از نمایندگی استعفا کرد. از مهم‌ترین مسائل این دوران، پیامدهای قرارداد ۱۹۱۹ بود. پیرنیا این قرارداد را تا زمان تصویب و اعلام نظر مجلس موقوف‌الاجرا دانست. مسئلهٔ دیگر، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز بود. تلاش مشیرالدوله برای پایان بخشیدن مسالمت آمیز به آن سودی نداشت و سرانجام با اعزام مخبرالسلطنه به حکمرانی تبریز و کشته شدن خیابانی ماجرا خاتمه یافت.

پیرنیا در تلاش برای خاتمه دادن مسالمت‌آمیز به قیام جنگل نیز هیئتهایی نزد میرزا کوچک خان فرستاد، و از سوی دیگر هیئتی را با اختیارات تامه روانهٔ مسکو کرد، و تقریباً همزمان با آن نیروهای قزاق و ژاندارم را برای پایان دادنِ قیام به مازندران و گیلان فرستاد. عملیات این نیروها در آغاز موفق بود، اما عقب نشینی نیروهای انگلیسی به قزوین و حمایت نیروهای شوروی از جنگلیان موجب شکست نیروهای دولتی و عقب نشینی آنان به شد. این عقب نشینی سرآغازی دوباره بود برای فشارهای دولت انگلیس تا خواهان برکناری استاروسلسکی از فرماندهی لشکر قزاق، و ریاست افسران انگلیسی بر نیروهای قزاق شود که در قرارداد ۱۹۱۹ نیز راههای آن را اندیشیده بودند. در پی مخالفت مشیرالدوله با این درخواستها، انگلیس از پرداخت مساعده‌ای که ماهیانه به ایران می‌پرداخت خودداری کرد. مخالفتهای برخاسته از کشته شدن خیابانی و شیخ حسین خان چاه کوتاهی نیز بر مشکلات دولت افزود و به استعفای مشیرالدوله انجامید. در پی این استعفا که خشم مدرس را برانگیخت، با روی کار آمدن سپهدار (۱۴ صفر ۱۳۳۹) و برکناری استاروسلسکی، زمینه‌های لازم برای کودتای ۱۲۹۹ فراهم آمد. هنگام کودتا نیز اگرچه مشیرالدوله مانند سایرین دستگیر نشد، در مدت حاکمیت سید ضیاءالدین طباطبایی خانه‌نشین بود. در دوران حکومت قوام و قیام کلنل محمدتقی خان پسیان، سعی در حل مسالمت آمیز مسئله داشت. کلنل نیز داوری مشیرالدوله را دربارهٔ خود پذیرفته بود. پس از قوام، با اعلام تمایل مجلس، مشیرالدوله در بهمن ۱۳۰۰ ریاست وزرایی را عهده دار شد. نخستین بحران کابینهٔ پیرنیا «کودتا»ی ابوالقاسم لاهوتی در تبریز بود که در اعتراض به ادغام ژاندارمری و نیروی قزاق آغاز شد و سرانجام با اعزام نیروی قزاق به فرماندهی و فرار لاهوتی به شوروی، در اواخر بهمن ۱۳۰۰ خاتمه یافت.

اقدام دیگر مشیرالدوله در این دوره تقدیم لایحهٔ واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکتهای امریکایی بود که با جلب مساعدت مدرس و نصرت‌الدوله فیروز صورت گرفت و گفتگو دربارهٔ آن تا مجلس پنجم به طول انجامید و با اعتراض اتحاد شوروی و انگلیس روبرو شد.

مشیرالدوله برای جلوگیری از خشونتهای حکومت نظامی و تندرویهای مطبوعات، لایحهٔ اصلاح قانون مطبوعات و تشکیل هیئت منصفه را به مجلس ارائه داد که پس از گفتگوهای فراوان در ۱۰ آبان ۱۳۰۱ به تصویب رسید. ارائهٔ این لایحه از سوی دولت واکنش مدیران جراید را دربارهٔ شیوه‌های اجرایی آن برانگیخت و آن را اقدامی برای تحدید آزادیها دانستند. اما با وجود تشکیل کمیسیون پیشنهادی مشیرالدوله مبنی بر نظارت بر اعمال سردارسپه، همچنان تندرویهای وی ادامه داشت. بعلاوه، به تحریک او یا با فعالیت اتحادیه‌های کارگری با گرایشهای مارکسیستی اعتصاباتی صورت گرفت که سستی کار دولت و قوت سردارسپه را موجب شد و سرانجام درج نامهٔ یک کارگر قورخانه در بهانهٔ لازم را به سردارسپه داد تا با پیغامی توهین آمیز به مشیرالدوله خواهان توقیف روزنامهٔ حقیقت شود و مشیرالدوله پس از مخالفت با آن استعفا کرد. پوزش بعدی سردارسپه نیز سودی نداشت و حتی با اعلام تمایل دوبارهٔ مجلس، پیرنیا حاضر به ادامهٔ کار نشد.

در آستانهٔ انتخابات مجلس پنجم، مشیرالدوله که ریاست انجمن نظارت بر انتخابات را به عهده داشت، با اعلام تمایل مجلس ریاست وزرایی را پذیرفت و در آخرین نشست مجلس چهارم کابینهٔ خود را معرفی کرد (خرداد ۱۳۰۲)، اما این کابینه که به دولت محلل شهرت یافت در برابر زیاده‌خواهی سردار سپه و تلاش او برای رسیدن به رئیس‌الوزرایی دوام نیاورد و پیرنیا در اعتراض به دستگیری و تبعید قوام‌السلطنه توسط سردار سپه از کار کناره گرفت (آبان ۱۳۰۲). پیرنیا در مجلس پنجم به نمایندگی از تهران انتخاب شد و در ماجرای استعفا و قهر سردار سپه (۱۸ فروردین ۱۳۰۳) عضو هیئتی بود که برای دلجویی از وی به رودهن رفتند. پیرنیا به هنگام خلع قاجاریه از رفتن به مجلس خودداری کرد و پس از آن نیز در مجلس حاضر نشد. در انتخابات مجلس ششم نیز ریاست انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات را برعهده داشت و با توجه به اینکه به نمایندگی هم برگزیده شد، مانند دورهٔ هفتم، نمایندگی را نپذیرفت. عضویت در کمیسیون معارف و ریاست کمیسیون اصلاح عدلیه در ۱۳۰۶، واپسین مشاغل دولتی او بود و پس از آن حتی از پذیرفتن ریاست دیوان تمیز (دیوان عالی کشور) خودداری کرد و اگرچه تا پایان عمر خانه نشین بود، مسائل اساسی جامعه را پیگیری می‌کرد و در مسائلی همچون قرارداد نفت ۱۳۱۲/ ۱۹۳۳ از بیان مخالفت خود پروایی نداشت.

داوریها دربارهٔ زندگی سیاسی پیرنیا گوناگون است، اما همه خوشنامی وی را در عرصهٔ سیاست ستوده‌اند. در آبان ۱۳۵۱ مجلس بزرگداشتی به مناسبت یکصدمین سال تولد او در دانشگاه تهران برگزار شد و رجال و فرهنگ دوستان کشور یادش را گرامی داشتند.

حسن پیرنیا در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ پس از دو سال بیماری درگذشت و در مقبرهٔ خانوادگی در امامزاده صالح تجریش به خاک سپرده شد. از او هفت فرزند برجای ماند.

اندیشه‌ها و آثار او

حسن پیرنیا در دستگاه دولت، با محافظه کاری خاص خود که گاه انتقاد دیگران را درپی داشت، اندیشه‌هایش را مطرح می‌کرد. او به عنوان حقوقدانی که شاهد تحولات روسیهٔ تزاری و نهضت عدالتخواهی ایران بود، اندیشهٔ اصلاح عدلیه را از زمان سفارتِ فوق‌العاده در سر داشت و در دوران وزارت خود نیز با تقدیم سه طرح قانونی شامل اصول تشکیلات عدلیه در ۳۱۱ ماده، قانون موقتی محاکمات حقوقی در ۸۱۲ ماده و قانون محاکمات جزایی در ۵۰۶ ماده از بنیانگذاران نظام قضایی جدید ایران بود. الگوی کار پیرنیا برای تدوین قوانین حقوقی، قوانین روسیه و عثمانی و فرانسه بود.

مسئلهٔ دیگری که از نظر مشیرالدوله اهمیت بسیار داشت، تأمین مالیه بود. در این زمینه نیز قانون اصلاح محاسبات، نقض قانون ۲۳ جوزا و لایحهٔ تشکیلات وزارت مالیه را به مجلس ارائه داد و در مجلس اول با فکر تشکیل بانک ملی همراهی کرد. فکر اصلاح قشون نیز ریشه در تحصیلات نظامی پیرنیا داشت و به همین منظور برای تربیت نیروی متخصص آن، مدرسهٔ احمدی را بنیان نهاد که به مدرسهٔ نظام مشیرالدوله شهرت یافت (۱۲۹۶). در پی کودتای ۱۲۹۹، با ادغام این مدرسه و دو مدرسهٔ دیگر، «مدارس نظام» شکل گرفت.

در سیاست داخلی، اجرای اصلاحات در رأس برنامه‌های پیرنیا قرار داشت، و در سیاست خارجی، حفظ بیطرفی و بهره برداری از قدرت سوم برای منافع ملی را دنبال می‌کرد. وی بعدها در پاسخ به منتقدانی که او را محافظه‌کار می‌دانستند، نداشتن پشتیبان در مجلس و مخالفت با خواسته‌های شخصی رجال را مانع اساسی پیشرفت امور دانست.

پرداختن به معارف که مشیرالدوله آن را مایهٔ خوشبختی همهٔ «ملل و مقصود حرکت جامعه» می‌دانست، و اهمیت دادن به زبان فارسی وجههٔ دیگری از همت او بود و به همین سبب دوبار به وزارت معارف رسید و در زمان کناره جویی از سیاست نیز عضویت را پذیرفت (۱۳۰۲) که اصلاح تشکیلات معارف و تدوین کتب درسی برعهدهٔ آن بود. در همین دوران پیرنیا نوشتن کتابهای ایران باستانی و داستانهای ایران قدیم به شیوهٔ تاریخنگاری جدید را آغاز کرد که به ترتیب در ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ منتشر شدند. از کتاب نخست گزیده‌ای نیز با عنوان ایران قدیم تهیه شد که در مدارس تدریس می‌شد. پس از آن به پیشنهاد کمیسیون معارف برای تدوین تاریخ کامل ایران، نوشتن بخش پیش از اسلام آن را برعهده گرفت و بخشهایی از آن را با نام ایران باستان منتشر کرد، اما با مرگ وی این طرح ناتمام ماند.

نوشته‌های تاریخی مشیرالدوله بیش از هرچیز نشان دهندهٔ روحیات واندیشه‌های مؤلف و زمانهٔ اوست؛ او با نگاهی جستجوگر، تمدن کهن ایرانی را دستمایهٔ بالندگی و تفاخر ملی قرار داد و همچون میرزا آقاخان کرمانی که تاریخ را «قبالهٔ نجابت و سند بزرگواری» هر ملتی می‌دانست. علاقهٔ پیرنیا به جزئیات اوضاع مدنی و اجتناب از تفصیل نام سلسله‌ها و پادشاهان، نشان دهندهٔ تاثیر روش میرزا آقاخان کرمانی بر شیوهٔ تاریخنگاری اوست. اهمیت آثار پیرنیا، گذشته از دقت نظر وی، در بهره گیری او از جدیدترین نوشته‌های آن زمان است که عده‌ای از فرهنگ دوستان مانند سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی، سیدحسن تقی‌زاده وی را در این راه یاری رساندند.

حسن پیرنیا در ده سال آخر عمر اغلب به کارهای فرهنگی و علمی اشتغال داشت و آثار با ارزشی همچون مجموعه سه جلدی تاریخ ایران باستان و و حقوق بین‌الملل را نوشت. کتاب تاریخ ایران باستان (در سه جلد) نخستین کتابی است که به شیوه علمی و بر اساس مستندات و کشفیات باستان‌شناسی در باره گذشته تاریخی ایران نگاشته شد و هنوز هم مورد توجه‌است.

خانهٔ پیرنیا

نوشتار اصلی: عمارت مشیرالدوله

منزل مسکونی حسن پیرنیا در تهران (بین خیابان لاله‌زار و میدان فردوسی) قرار دارد و امروزه به نام عمارت مشیرالدوله یا عمارت پیرنیا شناخته می‌شود و در سازمان میراث فرهنگی به عنوان ثبت شده‌است.

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 558
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 558
بازدید ماه : 3573
بازدید کل : 259125
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی